نجات از چنگ مأموران رضاخان پهلوى

نجات از چنگ مأموران رضاخان پهلوى
شفا یافتگان – 21

مرحوم آية اللّه حاج شيخ مرتضى حائرى مى نويسد: (آقاى حاج شيخ عبد اللّه مهرجردى از وعاظ مشهور خراسان است ومن متجاوز از چهل سال است كه ايشان را خوب مى شناسم; انسان فاضل وبا محبتى است. او گفت: در زمان رضا شاه پهلوى در اواخر سلطنت او كه خيلى بر اهل علم سخت گرفته بود، خصوصاً نسبت به مشهد مقدّس وتقريباً معافيت طلبگى نيز منسوخ شده بود، حتى خود نگارنده پس از فوت مرحوم والد، مشمول بودم وبيم احضار به نظام وظيفه بود، روى اين جهت آقاى حاج شيخ سابق الذكر به مرحوم آقاى شيخ حسن على اصفهانى مراجعه مى كند كه ايشان حاج شيخ معظم را راهنمايى معنوى نمايند. چون مرحوم حاج شيخ حسن على اصفهانى مشهور به دستگيرى معنوى بود. خلاصه، ايشان به آقاى اصفهانى معظم له مراجعه مى نمايند. حاج شيخ حسن على اصفهانى پس از اِعمال قدرت خاص، مى گويند: حل كار شما از لحاظ اين كه به نظام وظيفه نروى ومعاف شوى، منوط به اين است كه به قم وبه مسجد جمكران بروى وبه حضرت صاحب الامر (عليه السلام) متوسل شوى. آقاى حاج شيخ عبد اللّه مهرجردى به قم مى آيند وبه مسجد جمكران مى روند ومتوسل مى شوند. در نتيجه، خواب مى بينند كه در مسجد يا حياط آن هستند وعلى الظاهر خادمه اى به ايشان مى گويد كه حضرت حجت (عليه السلام) در همين مجاور مسجد تشريف دارند وحاج شيخ مزبور را خدمت امام (عليه السلام) راهنمايى مى نمايد. مى گفت: در آن حال سيگار هم نكشيدم كه خدمتشان رسيدم وعرض ادب وسلام كردم ودر ضمن، اطراف مسئله شرب تتن كه اصوليين واخباريين در حرمت وحليّت آن اختلاف دارند، خدمتش صحبت كردم. البته مقصود من اظهار فضل بود كه مثلا آقا بداند كه من اهل فضل وتحصيل هستم. مثل اين كه آقا خيلى اين اصلِ مثبت را تحويل نگرفت. يادم نيست خود آقا، يا من، صحبت معافيت از نظام را پيش كشيديم كه فرمود: ما آن را تقريباً درست كرديم. از خواب بيدار شدم. از سابق يك معافيت يك ساله به عنوان مرض يا عذر ديگر كه يادم نيست، داشتم. هر موقع كه نياز به نشان دادن مى افتاد، همان برگ موقت كه مدت ها وقتِ آن تمام شده بود را نشان مى دادم ورفع گرفتارى مى شد. تا چند سال اين طور بود تا آن كه مشمول بخشودگى گرديد. چون رسم اين بود كه مثلا بعد از ده سال، متولدين ده سال قبل را كه به عللى موقّت از قبيل مرض يا كفالت به نظام نيامده بودند، معاف مى كردند واين اعجاز است. براى آن كه اولا برگ دولتى كه بى تاريخ نيست وبا يك نظر معلوم مى شود كه وقت آن گذشته است واگر بر فرض محال هم بى تاريخ باشد، مأمور مى گويد كه اين برگ اعتبار ندارد. گذشته از آن، پرونده در اداره مربوطه بود وبايد هر سال اسم ايشان بيرون بيايد وايشان را احضار نمايند. اين قصه را ايشان چند سال قبل براى من نقل كرد. پس از آن گفتم: وجود امام زمان (عليه السلام) نزد من مانند روز روشن است).

منبع : شفا یافتگان
نویسنده : واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن