30- جايگاه بحثهاى ادبى و روشهاى قياسى والتقاطى در تصحيح علمى

پس از گذراندن كليه مراحل تصحيح و پس از تصحيح املايى، مواردى است كه به خاطر رسم‏الخط، حتى تصحيح املايى چاره‏ساز نيست و نمى‏شود تصميم‏گيرى كرد. به عبارت ديگر، طرفين انتخاب، از نظر تصحيح املايى على‏السويه هستند. در اينجاست كه تصميم با بحثهاى علمى و ادبى از طريق ارائه استدلالها، شواهد، قراين و غير آنهاست.

نكته‏اى در اينجا حايز كمال اهميت است و آن اين‏كه روش بحث در تصحيح قياسى و التقاطى را كه آن همه در عدم طريقيت آنها براى وصول به سخن مؤلف و به عبارت ديگر در تصحيح نبودن آنها سخن گفتيم چرا در اينجا به كار مى‏بريم.
پاسخ دشوار نيست: فرق است ميان اين‏كه مبناى تصحيح، ذوقى، قياسى، التقاطى و از اين قبيل باشد و از آغاز و در مبنا به كار رود تا اين‏كه مبناى تصحيح، علمى و براساس پشتوانه‏ها باشد و انتخاب بر پايه آن صورت پذيرد ليكن رسم‏الخط قرائت برگزيده با روشى ديگر و از سر ناچارى انتخاب شود. در حقيقت، تصحيح، مراحل انتخاب خود را براساس پشتوانه‏ها گذرانده است و اينك ترديد در اين است كه متن را چگونه بايد خواند. و اين خواندن در هر دو صورت با رسم‏الخط كهن يكسان است ولى رسم‏الخط امروزين و لزوم نقطه گذاريهاى متن، ما را وادار به انتخاب بر اساس معنى مناسب مى‏كند و يافتن اين معنى مناسب جز از طريق مقايسه با ديگر عناصر جمله، عبارت يا بيت و استفاده از اطلاعات ادبى و علمى و در صورت لزوم مراجعه به ترجمه يا مقايسه با مأخذ متن يا اصل آيات و روايات امكان‏پذير نيست. در اينجا كار روش قياسى و التقاطى جز اين نيست كه تعداد نقطه‏ها يا سركجها يا اعراب كلمه يا وصل و پيوست كلمات يا جايگاه مكث را در عبارت تعيين كند، آن هم تنها در صورتى كه هيئت كلمه مشخص شده است.
براى نمونه، همه نسخه‏هاى مأخذ ما (جز ب) چنين دارند: اياك أن تدركك الصرعه عند العزه
و ب راوى الغزه است.
با توجه به اين‏كه ترجمه اين كلمه غفلت است، پس العزه نمى‏تواند درست باشد و صحيح آن الغره است و از كثرت پشتوانه معلوم مى‏شود كه جابه‏جايى نقطه در دستخط مؤلف و اشتباه قلمى او اين اشتباه را براى كاتبان پيش آورده است.
اما با تمام قوت استدلالهايى مشابه، درباره ضعف اين‏گونه مباحث در اثبات انتساب به مؤلف، همين بس كه گاه واقعا نمى‏توان به يقين گفت كدام يك از طرفين، سخن مؤلف است و كدام نيست.
بنابراين بهتر است در اين زمينه جانب احتياط را فرو نگذاشت و به ويژه در مواردى كه هر دو يا چند صورت، متحمل معنايى مناسب‏اند، از درج علايمى براى مكث و غيره خوددارى كرد و در موارد مربوط به سركج، نقطه و غيره، مورد ديگر را نيز در حاشيه ذكر نمود. مانند:
صورت مورد ترديد     صورت درست ديگر
شاخها     شاخه‏ها
شرارها     شراره‏ها
لوحها     لوحه‏ها
پيشتر و بيشتر     بيشتر و بيشتر
بيش از ديگران     پيش از ديگران

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: