38. چرا ستايش پادشاهان؟

بر اساس آنچه در بند مربوط به ديدگاه عالمان نسبت به حكومت صفوى آورديم، در بسيارى موارد مى‏توان با توجيهاتى پذيرفت كه:

1) با پادشاهان نبايد تند سخن گفت تا مبادا به ورطه ستيز بيفتند.
2) حرمت پادشاهان را نگاه بايد داشت و با آنان بايد مهربانانه رفتار كرد تا دل آنان براى پذيرش حق و تغيير رفتار باطل نرم شود.
3) اگر شاهان به عالم احترام نهادند او نيز بايد احترام لازم را نسبت به آنان معمول دارد و تعارفهاى غيرخلاف شرع را به جا آورد.
4) مى‏توان كتاب را به آنان تقديم كرد يا در ديباچه به نام آنان اشاره داشت تا بتوان از بودجه دولتى كتاب را تكثير و ترويج نمود.
5) نثر دوران صفوى، نثرى مكلف و آكنده از آرايه‏هاى لفظى و معنوى است. بنابراين طبيعى است كه عالم دوران صفوى در مقدمه كتاب خويش، نام سلطان را با تكلف و تعبيرهاى گوناگون و آرايه‏هاى لفظى و معنوى ببرد.
6) گاه دستور دادن به شخص را كه چگونه باشد در قالب بيان صفت براى او به كار مى‏برند.
يعنى ان‏شاءالله كه چنين هستى و باشى.
اما هيچ كدام اينها به آن معنى نيستند كه يك شيعه - چه رسد به عالمى شيعى به ويژه با آن همه اختيارات و احتراماتى كه حكومت براى او قائل است - نيم، يك، يك و نيم و حتى دو صفحه آغازين كتاب خود را به مدح پادشاهى هرچند عادل اختصاص دهد و عبارات و تعبيرهايى درباره وى به كار برد كه نه تنها حقيقت ندارند بلكه اگر هم حقيقت داشته باشند مصداق بارز تملق‏اند كه در شرع مذموم است و پيامبر دستور داده است كه: بر چهره متملقان بيفشانيد و امام اول شيعيان، در دوران حكومتش مردم را منع كرده است از اين‏كه او را بستايند.
شواهدى نشان مى‏دهد كه اين عمل مجلسى مورد سؤال و نقد برخى از معاصران او - حتى در ميان برخى از نزديكترين شاگردانش - بوده است. حتى در برخى رؤياها كه به وسيله شاگردان و نزديكان ارادتمند اما نقاد مجلسى پس از درگذشت وى نقل مى‏شود، مى‏توان تأييدى بر توجيه پذيرش مقام به خاطر خدمت به مردم يافت. اما همين رؤياها اگر صادق باشند حاكى از اين‏اند كه ستايش صاحبمنصبان، در جهان ديگر عيب شمرده مى‏شود، و اگر صادق نباشند بازگوى اين حقيقت‏اند كه در اين جهان، عالمان دين آن را عيب مى‏دانند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: