39. فعاليتهاى اجتماعى مجلسى

معاصران و شاگردان مجلسى درباره وى گفته‏اند كه امور زندگى و نيازهاى دنيويش را در نهايت نظم و ترتيب رسيدگى مى‏كرد. بارها به زيارت خانه خدا و زيارتگاههاى عراق نايل شد. امام جمعه و جماعت بود. خطبه‏هاى نماز جمعه را مى‏نوشت و مى‏خواند. مجالس وعظ و نصيحت و مراسم شبهاى احيا را به گونه‏اى پرشور و تأثيرگذار برپا مى‏داشت. به امر به معروف و نهى از منكر مى‏پرداخت. در بخشندگى و سخاوت نسبت به كسانى كه به وى روى مى‏آوردند، دستِ بازى داشت.

زمانى كه به مقام شيخ‏الاسلامى اصفهان و توابع آن منصوب شد، انتظام امور شرعى، ترويج دين و رسيدگى به امور شيعيان به وى محول گشت. در اين حال به تنهايى همه نزاعها و دعاوى را رسيدگى مى‏كرد، مسائل شرعى را پاسخ مى‏گفت، نيازهاى مؤمنان را برمى‏آورد، به مؤمنان يارى مى‏رساند، ظلم و ستم ستمگران و اشرار را از آنها برطرف مى‏ساخت و شكايت ستمديدگان را به گوش رؤسا و دست‏اندركاران مى‏رساند تا به نجات آنان بينجامد. با همه اين مسئوليتها از نمازگزاردن بر مردگان، رفتن به ميهمانى مردم، عيادت بيماران و اجراى مراسم دينى روى برنمى‏تافت. از اين رو كه دعوت همگان را مى‏پذيرفت، شخصى مسئول بود كه اسامى ميزبانان را بنويسد و پس از نماز عشا به وى يادآورى كند كه امشب ميهمان كيست. در ترويج تشيع فعال بود. اشتياقى بسيار به تدريس داشت و از محضر وى فضلايى بسيار بهره بردند. شمار شاگردانش را تا هزار برشمرده‏اند. گفته‏اند كه كشور شاه سلطانحسين به تدبير او انتظام يافت و با مرگ وى از هم پاشيد. شبها را نيز به تأليف كتاب فارسى براى عموم مردم مى‏پرداخت تا بر آگاهى آنان بيفزايد.
مجلسى 8 سال از پايان سلطنت 29 ساله شاه سليمان و 4 سال از آغاز سلطنت 29 ساله شاه سلطانحسين را شيخ‏الاسلام بود. در دوران شيخ‏الاسلامى او صوفيه - كه از اركان تأسيس سلطنت صفوى بودند - تا آن حد از چشم دربار افتادند كه شاه سلطانحسين در مراسم تاجگذارى خود اجازه نداد كسى از صوفيان به رسم معمول، شمشير سلطنت را بر كمر او ببندد و در عوض، انجام آن را از شيخ‏الاسلام - يعنى مجلسى - خواست. سپس از او پرسيد كه در ازاى اين خدمت چه انتظارى دارد.
مجلسى هم از شاه درخواست كرد كه باده‏نوشى، جنگ طوايف و دستجات، و نيز كبوتربازى را با صدور فرمانى ممنوع سازد. شاه نيز اين درخواست را پذيرفت و بيدرنگ فرمان لازم را صادر كرد.
در همين جا اشاره كنيم كه شخصيت اين شاه سلطانحسين كه در چهار ساله آخر عمر مجلسى او را به شيخ‏الاسلامى نهاد و خود نيز عبادت و ديندارى پيشه كرد غير از آن شاه سلطانحسين است كه پس از درگذشت مجلسى به فسادش آلودند و تا 25 سال بعد، از او فاسدترين و ضعيفترين سلطان صفوى ساختند.
بارى؛ حكومت اسلام به گناهان فردى و شخصى مردم كارى ندارد و به اين خاطر كسى حق ندارد پا به درون خانه مسلمانان بگذارد و به كشف اين‏گونه جرايم بپردازد. اما روشن است كه وجود مراكزى علنى براى باده‏نوشى و رفت‏وآمد انسانهاى مست در خيابان تا چه حد مى‏تواند آزادى و امنيت مردم را به خطر اندازد و جنايتها و فسادهايى را به بار آورد. زيان باده‏نوشى شاهان و صاحبمنصبان مجرى يا تصميم‏گير براى جان و مال مردم نيز بر كسى پوشيده نيست.
جنگ طوايف و دستجات از اوايل دوران صفوى رواج داشت و براى برخى شاهان - مانند شاه عباس صفوى - اين كار نوعى تفريح به حساب مى‏آمد. شاه يا از اختلافهاى طبيعى و فرقه‏اى مردم شهرها و نواحى مختلف كشور بهره مى‏گرفت و يا خود، مردم برخى شهرها را به دو گروه مخالف تقسيم مى‏كرد. اين اختلافها گاه به طور طبيعى به ستيز و زد و خورد مى‏انجاميد و گاه نيز شاه براى تفريح و خوشگذرانى دو دسته مخالف را حاضر مى‏كرد تا در حضور او با سنگ و شمشير و چوب و مشت و لگد به زد و خورد بپردازند. اين كار نه تنها غيرانسانى بلكه به ويژه غيراسلامى است.
مسلمانان بايد حرمت هم را داشته باشند و از هتك حرمت يكديگر خوددارى كنند. در اختلافات نيز بايد تا جايى كه ممكن است ميان ايشان صلح و اصلاح برقرار كرد. بنابراين فتنه‏انگيزى و جنگ افروزى ميان مسلمانان و تماشاى زد و خورد آنان از گناهان بزرگ است.
اما كبوتربازى، در اسلام از كارهاى ممنوع شمرده مى‏شود. يكى از علل اجتماعى منع اين سرگرمى بيفايده اين است كه كبوتربازان بر بامها پرسه مى‏زدند و اين امر آزادىِ رفت‏وآمد و پوشش انسانها را در درون منزل و حياط خانه با مشكل مواجه مى‏كرد. به هر حال مسلمانان در درون خانه خود آزادند كه هرگونه مى‏خواهند زندگى كنند (تا جايى كه مانع آزادى ديگران نشوند) و كسى حق ندارد به هيچ عنوان اين آزادى و آسايش را سلب كند يا از درون خانه‏ها آگاهى يابد يا بدون اجازه كسى به خانه او مشرف شود و سربكشد. حتى شايد مسلمانى در خانه خود گناهى پنهان كند. آگاهى از اين گناه ممكن است مايه هتك حرمت او شود. و ديگر دلايل فردى و اجتماعى كه براى حرمت كبوتربازى بر مى‏توان شمرد.
همه اينها نشان مى‏دهد كه مجلسى تا چه اندازه به جامعه خويش مى‏انديشيده، براى مردم حرمت قائل بوده، از جريانها و حساسيتهاى زمان خود آگاهى داشته و از فرصت احترام خويش در نزد شاه بهره‏هاى مذهبى و مردمى مى‏گرفته است.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: