شايسته براى خلافت

محمد بن قيس اسدى ، از معروف بن سويد نقل مى كند كه گفته است : هنگام بيعت با عثمان ، به خلافت ، در مدينه بودم ، مردى را ديدم كه در مسجد نشسته بود و در حالى كه مردم برگرد او بودند دست بر هم مى زد و گفت : جاى بسى شگفتى است از قريش و اين كه آنان براى خلافت كس ‍ ديگرى غير از اهل بيت را بر مى گزينند آن هم اهل بيتى كه معدن فضيلت و ستارگان پرتو بخش زمين و مايه روشنايى همه سرزمين هايند. به خدا سوگند، ميان ايشان (اهل بيت ) مردى است كه هرگز پس از رسول خدا(ص ) مردى همچون او نديده ام كه به حق سزاوارتر و در قضاوت از او عادل تر باشد. او از همگان بيشتر امر به معروف و نهى از منكر مى كند، پرسيدم : اين مرد كيست ؟
گفتند: مقداد است .
پيش او رفتم و گفتم : خدايت قرين صلاح بدارد! آن مردى كه مى گفتى كيست ؟ گفت : پسر عموى پيامبر (ص ) يعنى على بن ابى طالب .
معروف مى گويد: مدتى درنگ كردم و پس از آن ابوذر را كه خدايش ‍ رحمت كند! ديدم و آن چه را مقداد گفته بود، برايش نقل كردم .
گفت : راست مى گويد.
گفتم : پس چه چيزى مانع آن شد كه اين حكومت را در ايشان قرار دهيد؟
گفت : قوم ايشان نپذيرفتند.
گفتم : چه چيزى شما را از يارى ايشان باز داشت ؟
گفت : آرام باش ، اين سخن را مگو و از اختلاف بر حذر باشيد. (گويد:) من سكوت كردم و كار چنان شد كه شد. (204)

 

204- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4، ص 248 و 249.
 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: