ستايش و دعا

ستايش و دعا
تأمّلاتى در دعاى افتتاح
دعا معراج مومنین و راه زندگی - 49
اللّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ، وَأَيْقَنْتُ‏أَنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ العَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَأَشَدُّ المُعاقِبِينَ‏فِي مَوْضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ، وَأَعْظَمُ المُتَجَبِّرِينَ فِي مَوْضِعِ الكِبْرِياءِوَالعَظَمَةِ. اللّهُمَّ أَذِنْتَ لِي فِي دُعائِكَ وَمَسْأَلَتِكَ، فَاسْمَعْ يا سَمِيعُ‏مِدْحَتِي، وَأَجِبْ يا رَحِيمُ دَعْوَتِي، وَأَقِلْ يا غَفُورُ عَثْرَتِي، فَكَمْ ياإِلهِي مِنْ كُرْبَةٍ قَدْ فَرَّجْتَها، وَهُمُومٍ قَدْ كَشَفْتَها، وَعَثْرَةٍ قَدْ أَقَلْتَها،وَرَحْمَةٍ قَدْ نَشَرْتَها، وَحَلْقَةِ بَلاءٍ قَدْ فَكَكْتَها؟
"خدايا ثنا را با ستايش تو آغاز مى‏كنم و تو به مَنَّ خود راهنما به راه درست‏هستى و يقين كرده‏ام كه در جايگاه گذشت و بخشايش بخشاينده‏ترين بخشايندگانى‏و در مقام عقاب و انتقام سختگيرترين عقاب كنندگانى و در جايگاه كبريا و عظمت‏بزرگترين جبّارانى. خدايا اذن دعا و مسئلتم دادى پس اى شنوا بشنو ستايش مراواى بخشاينده بر آور خواهش مرا و اى درگذرنده در گذر از لغزشم و آن را به‏حساب نياور، اى معبود من چه اندوهها كه بر طرف كردى و چه غمها كه برگرفتى‏وچه لغزشها كه از آن در گذشتى و چه رحمتها كه گستردى و چه حلقه‏هاى بلا كه‏گشادى..".
خدايا ثنا را با ستايش تو آغاز مى‏كنم و تو به منّ خود راهنما به راه‏درست هستى.
شايسته است كه دعا كننده، سخن و دعاى خود را با سپاس و ستايش خداآغاز كند، ستايش خدا، گاهى با شكر و گاه با تسبيح و تقديس اوست. "خدايا ثنا رابا حمد تو آغاز مى‏كنم" يعنى نخستين ثناى من بر تو اين است كه تو را حمدمى‏كنم، اين جمله را ثنا مى‏گويد و آن به سبب چيزى است كه خدا به ما بخشيده‏وبه دليل فضلى است كه عطا كرده كه واجب است به آن سبب او را حمد كنيم.
پس ثناى من بر تو با حمد توست و اگر توبه من قدرت ثنا و توفيق دعانمى‏دادى چگونه مى‏توانستم تو را حمد و ثنا كنم؟
و تو به مَنِّ خود راهنما به راه درست هستى..
حسن افتتاح دليل حسن ختام نيست، چه بسا انسان در آغاز زندگى يا سخن‏خود، خوب، صالح و درست باشد، امّا سپس تحت تأثير عوامل گوناگون دچارانحراف گردد، پس از اين رو از صاحب قدرت مى‏طلبيم كه پايدارى ما را به‏درستكارى و راه درست مستمر بدارد: "و توبه مَنِّ خود راهنما به راه درست‏هستى" تو هستى كه مرا بر راه درست، استوار مى‏دارى.
هنگامى كه انسان تيرى پرتاب مى‏كند و درست به هدف مى‏زند، پرتابى‏درست انجام داده. زيرا تير به هدف خورده است وما هنگامى كه دعا مى‏كنيم، ازخداوند مى‏خواهيم كه نتيجه‏اى درست حاصل دعاى ما كند و آن را اجابت فرمايدو خداوند هم امور را به راه راست هدايت مى‏كند و به نتيجه‏اى درست مى‏رساند،فقط ما بايد از اين امر غافل نشويم كه خدا به ما نعمتهايى داده است و يكى ازنعمتهايش اين است كه ما را بر راه راست و طريق درستكارى، استوار مى‏دارد؛ آرى‏اين نعمتها نتيجه اعمال و كوشش ما نيست، بلكه به منّ الهى به ما رسيده، پس دردعاى خود با خشوع تمام مى‏گوييم: "و تو راهنما به راه درست هستى..."
و يقين كردم كه تو ارحم الراحمين هستى در جايگاه گذشت و رحمت‏وسختگيرترين عقاب كنندگانى در مقام عقاب و انتقام...
شايسته است كه دعا كننده در حالتى ميان نااميدى و اميد يا به تعبير بهتر،ميان بيم و آرزو باشد، "او را از سرميل و ترس مى‏خوانند" از روى بيم و آرزو، اين‏است كه در آغاز دعاى افتتاح مى‏بينيم كه امام، نيايش كنندگان را در حالتى ميان‏ميل و ترس قرار مى‏دهد، "و يقين كردم كه تو ارحم الراحمين هستى در جايگاه‏گذشت و بخشايش"، اگر شايسته گذشت و رحمت باشيم رحمت بيش از گنجايش‏ما بر ما نازل مى‏شود، مثلاً وقتى باران همچون يكى از مظاهر رحمت خدا پى درپى‏مى‏بارد از فراوانى چنان است كه ظرفها را پر از آب مى‏كند و ما نمى‏توانيم همه باران‏را كه به مقدارى عظيم فرو مى‏بارد بگيريم و جمع كنيم؛ يا وقتى خداوند درهاى‏روزى را به روى انسان گشود او را در آن غرق مى‏كند آنسان كه انسان نداند با آنهمه‏نعمت و روزى چه كند، اين وقتى است كه انسان مستحقّ رحمت باشد.
امّا اگر انسان مستحقّ عذاب باشد، عذاب با شدّت و به شكلى كه تصوّرش‏را نمى‏كند بر او فرو مى‏آيد، پس بنابراين انسان ميان دو چيز است: يا رحمتى واسع‏و گسترده كه آن را از خدا مى‏خواهيم، يا عذابى شديد كه از آن به خدا پناه مى‏بريم:"و يقين كردم كه فقط تو" و نه هيچكس جز تو اى خداوند، "ارحم الراحمين هستى‏در جايگاه عفو و رحمت"، پس اگر گناهكار باشيم و خدا را بخوانيم و دستس زارى‏و مسكنت به سوى او دراز كنيم تا گناه ما را ببخشايد، خدا نه فقط از گناه مى‏گذردبلكه رحمت خود را نيز نصيب ما مى‏كند، و اين از اَسماء خداى سبحان است.
انسان گناهكار از خدا مى‏طلبد كه از گناهان او همچون: ترك نماز، آزاررسانيدن به مردم وپايمال كردن حقوق آنان، تهمت و غيبت، گمراه كردن ديگران‏و... بگذرد واو را ببخشايد، پس خدا اگر بخواهد از گناهان او مى‏گذرد و بر اين‏غفران، نعمت را نيز مى‏افزايد چنانكه به او ايمان و تقوى عطا مى‏كند و او را موردرحمت خود قرار مى‏دهد، "و سختگيرترين عقاب كنندگانى در مقام عقاب‏وانتقال"، و زمانى كه خدا خواست كسى را مجازات كند و از او انتقام بگيردعذابش شديد خواهد بود، عذابهايى كه مى‏بينيم در دنيا بر اقوام گوناگون همچون‏قوم لوط يا شهرهاى عاد و ثمود يا اصحاب ايكه، نازل شده است و آنچه ما از غرق‏شدن فرعون و پيروان او مى‏دانيم همه نمونه‏اى ساده از عذاب خداست؛ ولى‏عذاب شديد و "نكال" و "نقمت" او در آخرت است.
و بزرگترين جبّارانى در جايگاه كبريا و عظمت.
غير از معصومين همه بنى آدم گناه مى‏كنند، امّا انسان نبايد با خدا به مقابله‏برخيزد و از سر عمد و اصرار گناه كند، چرا كه بعضى از گناهان را انسان در حالت‏مقابله با خدا مرتكب مى‏شود.
كبريا و عظمت خدا به كسى اجازه نمى‏دهد كه با او به مقابله برخيزد، بنده‏بايد از اينكه با زيادى گناه و اصرار با خدا -كه جبّار زمين و آسمانهاست- مقابله كندبر حذر باشد، چگونه انسان گاهى به درجه‏اى مى‏رسد كه خدا به او خطاب‏مى‏كند:
"عبدي افعل ما شئت فإنّي لن أغفر لك أبداً". )وسائل الشيعه، ج‏2، ص‏248)
"بنده من هر آنچه خواهى كن كه من هرگز از تو در نخواهم گذشت."
امام صادق‏عليه السلام فرموده‏اند:
"من همّ بالسيّئة فلا يعملها فإنّه ربّما عمل عمل العبد السيّئة فيراه الربّ فيقول:وعزّتي وجلالي لا أغفر لك أبداً." )وسائل الشيعه، ج‏2، ص‏248)
"هر كه عزم گناه كرد مبادا به آن اقدام كند، زيرا چه‏بسا بنده گناه مى‏كند وخدااو را مى‏بيند و مى‏گويد: به عزّت و جلالم سوگند كه هرگز تو را نخواهم آمرزيد."
و در دعاى ابو حمزه ثمالى نيز همين مفهوم آمده است، آنجا كه مى‏گويد:
اِلهي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَأَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ، وَلَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ، وَلَالِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ، لَكِنْ خَطيئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لى نَفْسي،وَغَلَبَني هَوايَ، وَاَعانَنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي، وَغَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخى‏ عَلَيَّ، فَقَدْ عَصَيْتُكَ‏وَخَالَفْتُكَ بِجُهْدِي، فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي؟ وَمِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ‏يُخَلِّصُنِي؟
"خدايا آنگاه كه عصيان مى‏كردم از سر انكار ربوبيّت تو و كوچك شمردن‏فرمان تو و تعرّض به عقوبت تو و خوار شمردن وعيد تو نبود، خطايى بود كه دست‏داد و نفسم فريبم داد و هوس چيره گشت و بدبختى يارى داد و پرده پوشى تومغرورم كرد، پس در عصيان و مخالفات تو كوشيدم و اكنون از عذاب تو چه كسى‏مرا نجات مى‏دهد و فردا از دست دشمنان، كه خلاصم مى‏كند؟"
انسان بايد در توبه كردن شتاب كند و نگذارد گناهان در زندگيش بر روى هم‏انباشته شوند، زيرا دشوارتر مورد مغفرت قرار خواهد گرفت، از اين گذشته انباشته‏شدن گناهان بر دل آدمى آن را مى ميراند و از هدايت دور مى‏دارد، پس لازم است‏كه انسان براى محو گناهان به توبه مبادرت ورزد:
خدايا اذن دعا و مسئلتم دادى پس اى شنوا بشنو ستايشم و اى رحيم‏اجابت كن دعايم و اى غفور بگذر از لغزشم.
از شديدترين عذابها خداوند بر كافران و مشركان در آتش دوزخ، آن است كه‏به آنها اجازه نمى‏دهد از او چيزى بخواهند، پس دوزخيان حق ندارند با خدا سخن‏بگويند. ولى درِ سخن گفتن با خدا و توبه كردن و مغفرت خواستن از او در دنيا برروى گناهكاران بسته نيست، ما بندگان ضعيف نيازمند مسكين -كه مالك چيزى‏براى خود نمى‏باشيم- با خدا به مقابله بر مى‏خيزيم و گناه مى‏كنيم و سپس استغفارمى‏نماييم و از او عفو و پذيرش توبه مى‏طلبيم و او ما را مى‏بخشايد و در پيش روى‏ما در آمرزش را مى‏گشايد و در دنيا اجازه توبه به ما مى‏دهد و ليكن در روز قيامت‏اين در را فرو مى‏بندد، پس بر ماست كه از فرصت استفاده كنيم و به توبه و آمرزش‏خواهى مبادرت نماييم، "خدايا اذن دعاييم دادى"، خدايا تويى آنكه با فضل،آغاز كردى و مرا اجازه دعا و درخواست دادى، "پس شنوا بشنو ستايشم را" من‏دعاى خود را با سپاس و ستايش خدا آغاز مى‏كنم، "و اى رحيم دعايم را اجابت‏كن و اى غفور از لغزشم بگذر" ما از خدا مى‏خواهيم كه لغزشها و گناهان ما راببخشايد و آنها را هيچ بشمارد و از صفحه اعمال ما محو كند: "و اى غفور از لغزشم‏بگذر."
اى معبود من چه اندوهها كه بر طرف كردى و چه غمها كه برگرفتى و چه‏لغزشها كه از آن در گذشتى و چه رحمتها كه گستردى و چه حلقه‏هاى بلا كه‏گشادى...
اى معبود من نخستين بار نيست كه گناهان ما را مى‏بخشايى و لغزشهاى ماراه هيچ مى‏انكارى، چه بسيار است گناهانى كه بخشودى و اندوهايى كه بر طرف‏كردى و لغزشهايى كه هيچ انگاشتى...
نيايشگر بايد غمهايى را كه خدا برايش بر طرف كرده و لغزشهايى را كه به‏حساب نياورده به ياد آورد؛ اين يادآورى، بهترين عامل گشايش درهاى اجابت درپيش روى اوست.
امّا فضل خدا بر انسان منحصر در بر طرف كردن غمها و هيچ انگاشتن‏لغزشها و گشايش مشكلات نيست، بلكه بالاتر از اينهاست: "و رحمتى كه گستردى‏و حلقه بلا كه گشادى"، گاهى انسان احساس مى‏كند كه گويى بلا از هر سو او رامحاصره كرده و راههاى زندگى بر او بسته شده و دنيا با همه بزرگى بر او تنگ گشته‏است و از هر طرف بلا مى‏بيند: يارانش به او خيانت مى‏كنند، خويشانش او را رهامى‏سازند، جامعه‏اش او را طرد مى‏كند و وامى‏نهد و حكومت او را تحت تعقيب‏قرار مى‏دهد و از جهتى ديگر: چشمش ناتوان است و بيمارى بر او هجوم مى‏آورد،گويى بلا از هر جا به او حمله مى‏كند و او هيچ آرزويى ندارد و نمى‏تواند دستش راپيش هيچ انسانى دراز كند، اينجاست كه دلش را رو به سوى خدا مى‏كند و خدا اورا از زندان بلا بيرون مى‏آورد و به راه زندگيش باز مى‏گرداند، همه چيز به حال اوّلش‏بر مى‏گردد و رحمت و لطف الهى كارساز او مى‏شود. امّا مشكل انسان اين است كه‏همه اينها را فراموش مى‏كند.
شكّى نيست كه همه ما در دوره‏هايى از زندگى خود به انواع بلا و مشكلات‏دچار شده‏ايم و فقط خدا بوده كه حلقه بلا را از دست و پاى ما گشوده است، ولى ماآن لحظه‏هاى دشوار را، فراموش كرده‏ايم.
دعا همه اينها را به ياد ما مى‏آورد و دانه آرزو و اميد به رحمت خدا را در دل‏ما مى‏كارد.

منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله  محمّدتقى المدرسى‏

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن