خطبه امام حسین علیه السلام براى اهل كوفه

خطبه امام حسین علیه السلام  براى اهل كوفه
مقتل امام حسين (علیه السلام) - 98

113 - خوارزمى با سند خويش از عبدالله بن حسن نقل مى كند:
چون عمر سعد سپاه خود را براى جنگ با حسين عليه السلام سامان داد و هر كس را در جايگاه خود قرار داد و پرچمها را در جايگاههاى خود برافراشت و حسين عليه السلام هم ياران خود را آراست و آنان را در جناح چپ و راست قرار داد، از هر سو حسين عليه السلام را احاطه كردند و دور او حلقه زدند. امام از جمع ياران خود نزد آنان آمد و خواست كه سكوت كنند، اما گوش نكردند. فرمود: واى بر شما! چرا ساكت نمى شويد و به سخنم گوش نمى دهيد؟ من شما را به راه دست فرا مى خوانم . هر كه اطاعتم كند راه يافته است و هر كه نافرمانى كند از هالكان است . همه شما از دستور من سرپيچى مى كنيد و به حرفم گوش نمى دهيد. عطاياى شما از حرام است ، شكمهايتان نيز از حرام انباشته است و خدا بر دلهايتان مهر زده است . واى بر شما! چرا ساكت نمى شويد و گوش نمى دهيد؟
اصحاب عمر سعد يكديگر را سرزنش كردند و گفتند گوش دهيد. حسين عليه السلام فرمود: هلاكت بر شما باد اى گروه ! آيا آن هنگام كه سر گشته و حيران ما را به فرياد رسى خوانديد و ما شتابان و آماده به يارى تان آمديم ، شمشير بر گردن ما كشيديد و آتش فتنه را كه عليه دشمنان شما و ما افروخته بوديم ، عليه ما بر افروختيد و به سود دشمن با دوستان خود دشمنى كرديد، بى آنكه دشمنان براى شما عدالتى آشكار كرده باشند يا آرزويى از شما بر آورده باشند، مگر دنياى حرام كه به شما داده اندو زندگى پستى كه طمع داشتيد، بى آنكه از ما گناهى سرزده باشد يا انديشه اى از ما به سستى گراييده باشد.
واى بر شما! اگر ما را نمى خواستيد، به حال خود مى گذاشتيد. پس چرا در حالى كه شمشيرها در نيام است و سينه ها آرام و افكار پانگرفته ، بر ما فتنه فراهم كرديد و همچون ملخهاى شتابان بر ما تاختيد و مثل همخوانى پروانه ها، يكديگر را عليه ما فراخوانديد؟ بدا بر شما! شما از طاغوتهاى امت و نابابهاى گروهها و دور افكنان قرآن و با رو شدگان شيطان و هواداران گناهيد و تحريفگران قرآن و خاموش سازان سنتها و كشندگان فرزندان انبيا و نابود كنندگان اولاد اوصيا و نسب سازان براى حرامزادگان و آزار دهندگان اهل ايمان و فرياد رس پيشوايان استهزا كننده ايد، آنان كه قرآن را پاره پاره كردند. شما بر ابوسفيان و هوادارانش تكيه داريد و ما را تنها مى گذاريد. آرى به خدا قسم ، يارى نكردن شما معروف است و ريشه هايتان به آن آميخته و شاخ و برگ شما از ريشه هايتان ارث برده و دلهايتان از آن آكنده است . شما برپا دارنده پليدترين نهال و غصب خوران روزگاريد. لعنت خدا بر پيمان شكنانى كه پس از عهدهاى استوار، پيمانها مى شكنند. شما خدا را پامن پيمان خود گرفتيد. به خدا شما همانهاييد. آگاه باشيد كه ناپاك ناپاك زاده ، مرا بين دو چيز ميخكوب كرده است ، بين كشته شدن و ذلت . هيهات كه ما به پستى تن دهيم ! خدا و پيامبر و نياكان پاك و دامنهاى مطهر و غيوران دلاور و جانهاى سر فراز، آن را بر ما نمى پذيرند. اطاعت از فرومايگان را بر شهادت پرافتخار ترجيح نمى دهيم . آگاه باشدى كه من عذر آمدن آوردم و بيم دادم . من با همين خاندان و با همين كمى ساز و برگ و يارى نكردن اصحاب ، با شما مى جنگم .
سپس اين اشعار را خواند:
(اگر پيروز شويم و دشمن را بشكنيم ، از دير باز دشمن شكن بوده ايم و اگر مغلوب شويم ، شكست نخورده ايم . ما را از مرگ ، باكى نيست ، ولى اين مرگها و اجلهاى ماست و دولت ديگران .
آگاه باشيد! پس از كشتن ما جيز به اندازه اى كه پياده اى بر اسب سوار شود مهلت نخواهيد داشت ، تا آنكه چرخش آسياب مرگ بر سر شما باشد. وعده اى است كه پدرم به نقل از جدم به من داده است : (پس كار و نيرنگ شريكان خود را گرد آوريد و همه به من نيرنگ بزنيد و مهلتم ندهيد.
من بر خداوند، پروردگار من و شما تكيه كرده ام . هيچ جنبنده اى نيست مگر آنكه اختيارش دست اوست . پروردگارم بر راه راست است . (256)
پروردگارا! رحمت آسمان را از ايشان بازدار و سالهاى قحطى را همچون قحطى را همچون قحطى دوران يوسف بر آنان بگمار و غلام ثقيف (257) را بر آنان مسلط كن كه جام تلخ مرگ بر آنان بنوشاند و كسى از آنان را باقى نگذارد، و هر كشته اى را به كشته اى و هر ضربتى را به ضربتى انتقام گيرد و انتقام من و دوستان و خاندان و پيروانم را از اانان بگيرد. اينان ما را فريب دادند و دروغ گفتند و يارى مان نكردند. تو پروردگار و تكيه گاه مايى ؛ به سوى تو باز مى گرديم و سرانجام كار به سوى توست .
آنگاه فرمود: عمر سعد كجاست ؟ صدايش كنيد. او را صدا كردند. خوش ‍ نداشت كه با امام رو به رو شود. امام فرمود: اى عمر! تو مرا با اين خيال مى كشى كه ابن زياد ناپاك ، تو را به ولايت رى و گرگان خواهد گماشت . به خددا كه هرگز به اين مراد خود نمى رسى ؛ عهدى است حتمى . پس هر چه مى خواهى بكن ، پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمانى نخواهى داشت . گويا سر تو را در كوفه بر سر نى مى بينم كه كودكان آن را هدف سنگ اندازى خود قرار داده اند. عمر سعد از سخن حضرت بر آشفت و از او روى برگرداند و با ياران خود خطاب كرد: منتظر چه هستيد؟ همگى حمله كنيد، اين يك لقمه بيشتر نيست !
امام حسين عليه السلام سوار بر اسب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شد، ياران خود را آماده ساخت . عمر سعد حمله كرد و به غلامش ‍ دريد گفت : پرچم خود را جلو ببر. آنگاه تير در كمان نهاد و به سوى امام پرتاب كرد و گفت : نزد امير گواهى دهيد كه من اولين تير انداز بودم . در پى او سربازانش يكباره باران تير به سوى ياران امام رها كردند. هيچ يك از ياران امام نبود مگر اينكه تيرى از آنان به او اصابت كرد. (258)

256- مضمون آيه 71 سوره يونس ، و آيه 55 و 56 سوره هود.
257- شايد منظور حضرت ، مختار بن ابى عبيده ثقفى باشد.
258- مقتل الحسين ، ج 2، ص 5.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن