قيس به مسهر صيداوى

قيس به مسهر صيداوى
امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت- 58

امـام حـسـيـن (ع ) بـه مـنـزلـگاه حاجر رسيد اكنون چند روز از شهادت مسلم مى گذشت , ولى حـضـرت هنوز با خبر نشده بود از آنجا نامه اى براى اهل كوفه نوشت و آنها را از حركت خود با خبر ساخت نامه رابه قيس به مسهر صيداوى سپرد تا به مردم كوفه برساند.
قيس با نامه راه كوفه را در پيش گرفت , ولى در قادسيه به دست ماموران عبيداللّه دستگير شد او نامه را پاره كرد ماموران او به نزد ابن زياد بردند.
وقتى مقابل ابن زياد قرار گرفت ابن زياد پرسيد: كيستى ؟
ـ يكى از شيعيان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (ع ).
ـ چرا نامه را پاره كردى ؟
ـ مى خواستم تو از مضمون آن با خبر نشوى .
ـ نامه از كه بود؟
آنرا براى كه مى بردى ؟
ـ از حسين (ع ) به گروهى از اهل كوفه كه نامشان را نمى دانم .
ابن زياد با خشم گفت : به خدا رهايت نمى كنم تا نام آنها را بگويى , يا بر منبر رفته حسين بن على و پدرو برادرش را دشنام دهى وگرنه قطعه قطعه ات خواهم ساخت .
گفت : نام آن اشخاص را نمى دانم , اما حاضرم دشنام دهم و لعنت كنم .
عـبـيـداللّه دسـتـور داد او را بـه مسجد جامع بردند, مردم در مسجد جمع شدند و قيس به منبر رفت سپاس خدا را به جا آورد و او را ستايش كرد بر پيامبر و اهل بيتش درود فرستاد و براى على و حـسـن وحسين (ع ) بسيار طلب رحمت كرد و بر عبيداللّه بن زياد و پدرش و يزيد و سركشان بنى اميه لعنت فرستاد آنگاه با صداى بلند فرياد زد: اى مردم كوفه ! حسين بن على فرزند فاطمه و نوه رسـول اللّه بهترين آفريدگان خدا در راه كوفه است من فرستاده او هستم كه در منزگاه حاجر از او جدا شده و به سوى شماآمدم همت بلند داريد و با يارى خدا به يارى او برخيزيد.
ابـن زيـاد دسـتـور داد او را از مـنـبـر پـايـين كشيده و به قصر بردند و از بام قصر به زير افكندند اعضاى بدنش خرد شد و از دنيا رفت .
هـنگامى كه خبر شهادتش به اباعبداللّه رسيد, اشك از ديدگاه حضرت جارى شد و گفت : بارالها براى ما و شيعيانمان در نزد خود جايگاه نيكى قرار ده و ما در سايه رحمتت با هم جمع كن ((82)) .

منبع : امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت
نویسنده : گروه معارف - مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن