باب چهارم: قرآن، كتاب زندگى

ramazan-maktabe-tarbiat

تمسّك به قرآن

ما مسلمانان بر آن عقيده ايم كه قرآن، نور و رحمت و هدايت به سوى خير و سعادت است و كافى تر و جامع تر از آن دستورى براى بشر نيامده و نخواهد آمد و جامعه انسانى با وجود احكام قرآن و مكتب اسلام به هيچ نظام و قانون ديگرى احتياج ندارد.

شك نداريم كه اگر تعاليم قرآن به اجرا درآيد، نقاط ضعف و نابسامانى هايى كه زندگى جوامع بشرى را فرا گرفته، مرتفع خواهد شد و برادرى و عدل و داد، جهان را فرا خواهد گرفت.

بنابراين، وظيفه ما است كه به حكم حديث شريف و متواتر:

«اِنِّي تارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَعِترَتِي ما اِن تَمَسَّكتُمبِهما لَن تَضِلُّوا اَبَداً» (27)

به قرآن و عترت پيامبر ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ متمسّك شويم و رسالت قرآن را به جهانيان برسانيم; مبدأ و مقصد انجام حركات و نهضت ها، اقدامات و انقلاب هاى اصلاحى را، تعاليم قرآن قرار دهيم; و همواره آن را نقطه شروع و نقطه پايان، مصدر هدايت و منبع جهش بدانيم. در تمام شؤون و نواحى زندگى فقط به قرآن و عترت رجوع نماييم و آن را يگانه ميزان و قانون محترم و واجب الإِتّباع دين و دنيا دانسته، در هيچ اقدام و هيچ حال از آن غافل نگرديم.

بديهى است كه مسلمان نمى تواند قرآن را از زندگى، اجتماع و دين و دنياى خود دور كرده و به جدايى دين از دنيا و روحانيّت از سياست، قايل شود.

مسؤليّتى كه متوجّه ما مسلمانان، مى باشد، اين است كه به جدايى از دنيا تسليم نگرديم; اگرچه بسيارى، نادانسته و جاهلانه اين جدايى را پذيرفته اند.

هر فرد مسلمان بايد به اين پرسش ها پاسخ گويد:

آيا ما قرآن را مصدر واقعى اقدامات و منبع الهامات مى دانيم؟ و براى اخطارات و ابلاغات اعتبار قايليم؟ آيا در ايمان به قرآن و راهنمايى هاى آن جدّى و پابرجا و استوار هستيم؟

آيا برنامه زندگى ما از قرآن گرفته شده است؟ و به قدر يك رژيم درمانى و بهداشتى و يك نسخه پزشك، از كتاب خدا پيروى مى كنيم؟ و آيا مى توانيم به اين پرسش ها پاسخ مثبت بدهيم؟

تا وقتى كه زندگى، اجتماع، اعمال و رفتار، دروس و برنامه حياتى به گونه اى باشد كه در برابر اين سؤالات، جواب مثبت نداشته باشيم، از حريم امن و كرامت و عزّت قرآن مجيد دور هستيم.

قرآن و اجتماع اسلامى

تشخيص و تميز اجتماع اسلامى از جوامع ديگر به اين است كه مصدر افكار و افعال و سلوك اجتماعى، تربيتى، تجارى، سياسى و مبدأ تحرّك و محور تمام فعّاليّت هاى علمى و صنعتى و اصلاحى، «قرآن» و «سنّت» باشد. از اين رو، اگر مسلمانان بتوانند در آغاز و مطلع قرن پانزدهم چنين انقلابى در جهان اسلام و در جوامع خود به وجود آورند، آينده آنان سعادت بخش و مقرون به رستگارى و آزادى خواهد بود و براى ابلاغ رسالت اسلام به جهانيان و نجات بشر از اين همه سرگردانى و گمراهى، لياقت و شايستگى خواهند يافت.

با كمال تأسّف، جهل به احكام و تعاليم و ارشادات قرآن و عدم دست يابى بسيارى از مسلمانان به اهداف واقعى و مقاصد اين دين حنيف، سبب شده كه افرادى به اصطلاح روشن فكر امّا گمراه و كم اطّلاع اين حقيقت را كه قرآن بايد مبدأ تحرّك و مصدر اقدامات و سازنده اجتماع باشد را انكار و يا در آن ترديد نمايند.

اگر اين گونه افراد، در نظراتى كه اظهار مى دارند، مقصدشان تقليد كور كورانه از بيگانگان و تأييد دشمنان اسلام و مزدورى براى آن ها نباشد و در عقيده خود اصرار و لجاجت ندارند، بايد با ادلّه و براهين و تذكّر آيات محكم قرآن در مسايل مهمّ سياسى، اجتماعى و انتظامى آنان را قانع سازيم كه انسان در هر دُور از ادوار حيات و در هر عصرى از اعصار و در شؤون مختلف از قبيل: حيات دنيا و آخرت، روح و جسم، ظاهر و باطن، انفرادى و اجتماعى، محتاج به هدايت خدا و استمداد از رهبران آسمانى و پيروى از برنامه هاى جامع الهى است. و چنان چه تحقيق و مطالعه در اديان و كتب آسمانى و مكتب هاى اجتماعى نشان مى دهد: غير از قرآن، دستورالعمل ديگرى ـ كه جاودان و كافى و شامل تمام نواحى زندگى باشد ـ وجود ندارد.

افراد ديگرى فكر جدايى دين و دنيا را پيش كشيده و مى خواهند دايره هدايت قرآن را تنگ كرده و دين را منحصر به عبادات، اخلاقيّات و عقايد سازند و در حقيقت، قرآن را صرفاً يك كتاب اخلاق يا يك كتاب دعا تلقّى كرده و آن را در مجالس ترحيم و بر سر قبور اموات بخوانند و هنگام سفر، به همراه آن مسافر را بدرقه كنند و يا در سند ازدواج و جهيزيّه، از روى تبرّك، وجود يك جلد قرآن را ذكر كنند و يا آن را به بازوى خود ببندند و شايد عدّه قليلى هم باشند; كه گاه گاهى به فيض تلاوت آن نايل شوند.

امّا آيا انتفاع و استفاده از قرآن، فقط همين است و معناى «وَمَن جَعَلَهُ اَمَامَهُ قادَهُ اِلَى الجَنَّة» (28) اين مى باشد؟

بديهى است افرادى كه قرآن را از دنيا و از اجتماع، از معاشرت و مجالست، از اداره مملكت و منزل و امور ديگر جدا ساخته و اسلام را در فكر و عمل تجزيه كرده اند، گمراه هستند; زيرا بر حسب محكمات آيات قرآن و اجماع مسلمين و سيره رسول اعظم و ائمه ـ عليهم السّلام ـ و احاديث و اخبار و فقه اسلام، دين از دنيا جدا نيست و تعاليم قرآن محدود به امور عبادى، اعتقادى و اخلاقى نمى باشد.

درباره نظم بخشيدن به امور دنيايى از قبيل: امور مالى و اقتصادى، قضايى، حكومتى، اجتماعى و سياسى در قرآن آيات صريح بسيارى موجود است و هر كس به دقّت قرآن را مطالعه كند، مى يابد كه رسالت قرآن، هدايت بشر در جميع نواحى زندگى است. جدايى دين از دنيا ـ كه بعضى به تقليد بيگانگان، آن را مطرح مى كنند ـ به هيچ وجه با تعاليم اسلام سازگار نيست و معناى آن، نقص دين و شريعت (العياذ بالله) و وافى نبودن آن به رفع حوايج و نيازمندى هاى اجتماعى و سياسى است.

برخى ديگر نيز هدايت قرآن را تمام و جامع و شامل مى دانند; ولى در مقام عمل به تعاليم ديگر گرايش پيدا مى كنند و مكتب هاى غير اسلامى، و افكار و آراء و دستور زندگى خود را از جاهاى ديگرى اقتباس مى نمايند و سپس سعى دارند با تأويل و توجيه نصوص، كتاب و سنّت را با آن افكار و تعاليم، موافق معرّفى نمايند. چنان چه برخى در استفاده از آيات قرآن، اخبار و احاديث را ترك كرده و روايات را كنار مى گذارند و بدين گونه بين قرآن و عترت جدايى مى اندازند و به اجماع فقها و فهم و استظهارات بزرگان، اعتنا نمى كنند، كه بى شك هدف آنان از اين روش، پيدا كردن معاذير و دستاويزهايى براى پيروى از نظريّات مأخوذ از ديگران و تقليد از اجانب و مكتب هاى غرب يا شرق است.

اين دو دسته نيز در روشنى تعاليم اسلام گام برنمى دارند، و روشى كه دارند، آنان را از قرآن دور، و جمال زيباى اسلام را مستور، و هرج و مرج فكرى و اعتقادى و پراكندگى ايجاد مى كند.

اين دو دسته را بايد به كيفيّت صحيح و طريق مستقيم استفاده و استنباط از كتاب و سنّت، راهنمايى كرد; و از توجيه و تأويل و هم چنين تقليد از افكار بيگانگان و مكتب هاى مادّى و ضعف شخصيّت، برحذر داشته و آنان را به استقلال فكر و تعقّل و تأمّل و پيروى از علم تشويق نمود.

دسته پنجم، كسانى هستند كه به طور جدّى و قاطع، قرآن را منبع هدايت و يگانه كتاب راهنماى دنيا و آخرت مى دانند; و از هيچ مكتب و مصدر ديگرى حاضر به اقتباس برنامه زندگى نيستند و متون و نصوص كتاب و سنّت را محترم شمرده و به حلال و حرام و واجب و مستحب و مكروه آن ايمان آورده و قرآن را راهنمايى براى همه مى دانند.

اين افراد را مى توان اهل قرآن و امّت قرآن خواند; و اين ها هستند كه مى توانند جمله «وَالقُرآنُ كِتابي» را بگويند.

اين جمعيّت، جمعيّت وفادار به قرآن و خواهان اجراى كامل احكام قرآن هستند; هر چند وفادارى و فداكارى آنان يكسان نيست و امتحانات و حوادث، معلوم مى سازد كه تا چه حد و تا كجا و به چه مقدار براى قرآنى شدن اجتماع، فداكارى و اقدام مى كنند.

آيا به همان عقيده قلبى وبحث علمى در اين موضوع، قناعت كرده يا حاضرند قدم به جلو گذارند و واقعاً هدايت اسلام را بر مسايل زندگى از اخلاق و معاملات، تربيّت، اقتصاد و... تطبيق نمايند و به اخطارات و انذارات و بشارت ها و تعاليم قرآن توجّه كنند؟

وظيفه اى كه اين دسته در مقابل دين و قرآن دارند اين است كه: قرآن را مايه نشاط فكرى و برنامه عمل و حركت قرار داده و تصميم بگيرند كه در هيچ جا و هيچ مورد از آن منحرف نشوند و تنها به اين كه قرآن، زينت اوراق مصاحف و محور بحث ها و مطالعات علمى و فقهى و تحقيقى است و از خواندن و نوشتن و شنيدن آن، زبان ها و دست ها و چشم ها و گوش ها مستفيض مى شود، اكتفا نكرده و اجراى احكام قرآن را ـ كه كتاب عمل و كتاب دين و دنيا و برنامه حيات است ـ هدف خود قرار داده و به آن اهميّت بدهند; دين و احكام آن را به عقايد و عبارات و جنبه هاى فردى و روحى محدود نسازند و در هر رشته اى احكام قرآن را مطاع و مرجع دانسته; و دنيا و آخرت خود را با احكام آن اداره كنند.

تا وقتى كه اين وضع در جوامع مسلمانان به وجود نيايد و افراد غيور و با همّت براى تحقّق اين مقصد، كمر همّت نبندند و صادقانه و مخلصانه، تلاش و جهاد ننمايند، از بحث علمى و اعتقادى بى عمل، رهبرى و هدايت قرآن بر كرسى تسلّط مطلق بر تمام شؤون بشر، مستقر نمى شود. از اين رو بايد كارى كرد كه آفتاب اسلام در عرصه هاى گوناگون زندگى مسلمانان پرتو افكن شده و جلوه نفوذ و رسوخ اشعّه آن در نواحى متعدّد حيات آنان آشكار گردد.

يقيناً اگر بحث علمى و اعتقادى مقدّمه عمل نباشد، سبب اداى رسالت اسلام و تمكين آن نخواهد شد. رهبران و زعما بايد به طور جدّى و صادقانه، اقدامات چشم گير و مؤثّرى بنمايند كه اسلام و احكام اسلام در ميان متون و كتب حديث و فقه و در حجره هاى مدارس طلاّب علوم دينى و كتابخانه ها مستور و پنهان نماند; و در ميادين ديگر به ويژه ميدان عمل و سازندگى در هر زمان و مكانى آن احكام و دستورات عاليه اجرا شود.

مادام كه دنيا قرآن را در اجتماع مسلمانان، مرجع امور و مصدر نهضت و تحرّك نبيند، از حقيقت اسلام و قدرت آن در سازندگى مترقّى ترين اجتماعات چيزى نمى فهمد. و تا زمانى كه قرآن را سازنده اجتماع و مدنيّت ما نبينند، هر چه در تبليغ اسلام و مطالبى كه در اجتماع چند صد ميليونى مسلمانان از آن اثرى نيست تلاش كنيم، ثمرات و آثار مهمّى نخواهد داشت.

دنيا به ما مى گويد: اگر چنان چه شما مدّعى هستيد كه از امّت حضرت خاتم الانبياء ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ مى باشيد; اسلام را دين خدا و قرآن را كتاب خدا و قانون حكومت و اجتماع و تجارت و حيات و موت مى دانيد و به آن ايمان داريد و نقص و ناتمامى در آن فرض نمى كنيد، پس چرا ريزه خوار خوان ديگران شده و پاى ركاب ديگران مى دويد و كوركورانه نظريّات و آرا و مبانى و راه ديگران را گرفته و ترويج مى كنيد؟

چرا در اجتماعات شما از اسلام جز در داخل مساجد، در مراسم عبادت، در گورستان، در مجالس دينى، مدارس طلاّب و كتب دينى كم تر مى توان خبر گرفت و برنامه هاى اجتماعى وسيع و مترقّى اسلام، متروك و احكام آن تا حدودى تعطيل شده و مظاهر اجتماعات غير اسلامى، از جمله در: خيابان ها، مؤسّسات، سازمان ها و حتّى تربيت و تجارت و تبليغات، شما را فرا گرفته است؟!

وظيفه مسلمان ها است كه با ساختن و روى كار آوردن اجتماع اسلامى به اين پرسش پاسخ دهند.

در عصر حاضر، بهترين و بزرگ ترين خدمتى كه هر مسلمان بايد به اسلام و قرآن بنمايد، اين است كه: با محدود كردن قرآن در دايره عبادات و چهارديوارى مساجد و خانه هاى علما و جدا كردن آن از اجتماع و امور دنيا ـ كه يك فكر خطرناك غربى و بيگانه از اسلام است ـ مبارزه كند و مفاهيم و مقاصد وسيع اسلامى را ترويج و تبليغ نمايد; تا هر جا، هر مقام و هر مجمع، سازمان و مؤسّسه اى، مظهر تعاليم اسلام گرديده و جامعه اسلامى با سرعت هر چه بيشتر ترقّى نمايد.

قال الله تعالى:

(اِن تَنصروالله يَنصُرُكُم وَيُثَبِّت اَقْدامَكُمْ.) (29)

: اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى كند و گام هايتان را استوار مى دارد.

پاورقى:‌

[1] ـ مجمع البيان، ج 1، ص 16.
[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 174.
[3] ـ گواهى اميرالمؤمنين عليه السّلام كه به اتّفاق، رئيس فصحاء و سيد بلغاء است، در اعجاز و بلاغت و فصاحت و جامعيّت قرآن استوارترين دليل است بر آن كه: قرآن كلام خدا و معجزه باقيه خاتم الانبياء ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ است و ستايش و تعظيم شخصيتى مانند آن حضرت در برابر عظمت قرآن، دليل آن است كه اين كتاب در عالى ترين مرتبه و فصاحت و بلاغت و بيان و معانى و معارف قرار دارد و دست بشر از آوردن مثل آن كوتاه است. نهج البلاغه را مطالعه كنيد و ببينيد على كه يكّه تاز ميدان سخن و معنى و حكمت و بيان است، چگونه در برابر آيات قرآن سر تعظيم فرود مى آورد و از آن مدح و ستايش مى نمايد. و چگونه قرآن در زوايا و نهانى هاى روح او نفوذ و تجلّى كرده و ممتازترين نمونه مسلمان قرآنى از گريبان او سر برون كرده و به جهانيان جمال زيباى حقيقت و تربيت قرآن را نشان مى دهد.
[4] ـ سوره بقره، آيه 23.
[5] ـ جز تنى چند كه ناتوانى خود را آشكارتر ساخته و ورودشان در اين ميدان توجه خود آنها و ديگران را به بلاغت و اعجاز قرآن بيشتر كرد.
[6] ـ سوره اسراء، آيه 88: :بگو: «اگر انس و جن گرد آيند تا نظير قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى ]ديگر [باشند.»
[7] ـ سوره بقره، آيه 24: پس اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد.
[8] ـ المعجزة الخالده، علاّمه شهرستانى، ص 12، مؤلّف، اين كتاب را به مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى ـ قدس سرّه ـ اهدا كرده است. مطالعه اين كتاب، در عين اختصار، براى علاقه مندان سودمند است.

[27] ـ بحار، ج 35، ص 184، ح 2.
[28] ـ كافى، ج 2، ص 599.
[29] ـ سوره محمّد، آيه 7.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن