باب دوّم: روزه نداى الهى

ramazan-maktabe-tarbiat

(يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ) (3)

:اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرّر شده است.

مردان و زنان با ايمان! سخن خدا را گوش دهيد.

شما و فقط شما در اين آيات، مشرّف به خطاب خداى جهان شده ايد! خدا شما را مى خواند; شما را ندا مى كند.

از حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ روايت است كه فرمود:

«لَذَّةُ مَا فِى النِداءِ اُزالَ تَعَبَ العِبَادَةِ وَالعَناء.» (4)

: اين لذّت و احساس افتخار كه خدا مؤمنان را ندا كرده وخوانده، زحمت و رنج عبادت را برده است.

ندا

(يا اَيُّهَا الذينَ آمَنُوا...)

اى مؤمنان! اى مسلمانان! اى مرد و زنى كه به خدا و پيمبرش ايمان آورده ايد!

اى گروندگان!

مخاطب شما هستيد; خدا با شما است. به هوش باشيد!

خدا شما را ندا كرده است!

شما بايد به نداى خدا پاسخ بدهيد!

شماييد كه دعوت او را اجابت مى كنيد!

شماييد كه فرمان خدا و حلال، حرام، واجب و هر حكم و دستور اسلام را پذيرفته ايد!

شماييد كه خدا را ولىّ تمام امور و صاحب اختيار مطلق و نازل كننده شرايع و جاعل احكام مى دانيد; و براى او در جعل احكام و امر و نهى و تحريم و تحليل، و وضع نظامات و انشاى قوانين، شريك و انبازى نمى شناسيد!

شماييد كه به حكم ايمان و عقيده، فقط ملتزم به احكام اسلام و تعاليم قرآن مى باشيد; و التزام به هر برنامه و روش و هر نظام و قانون و هر ترتيبى را كه غير از احكام خدا و بيرون از حدود تعاليم قرآن باشد، باطل و انحراف و گناه مى دانيد!

به شما كه اسلام را عقيده و كيش و برنامه زندگى، حكومت و ملّيت، قانون اجتماع، صلح و جنگ و همه چيز خود مى دانيد و بيرون از حصار و صداى اسلام، به هيچ صدايى پاسخ نمى دهيد، و به هيچ دعوت ديگر نگرويده ايد!

به شما كه از بركت ايمان به خدا، آزادى واقعى يافته و در جامعه انسان هاى آزاد ـ كه غير از خدا صاحب اختيار و معبودى ندارند ـ وارد شده ايد!

به شما انسان ها كه شيرينى آزادى اسلام را چشيده و از بند رقيّت و اسارت حكّام و صاحب اختياران دروغين، رها شده و از ذلّت استعباد اولياى اديان باطله و حكومت هاى مستبده و قوانين موضوعه انديشه هاى عليل و مغزهاى ناتوان نجات يافته و به عزّت پرستش خداى يگانه و تعبّد به احكام و التزام به قوانين و فرامين او گرامى و سرافراز شده ايد!

خداوند به شما خطاب فرموده است:

(يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ.) (5)

اكنون الطاف خداى مهربان را بنگريد.

خدايى كه ما و تمام افراد بشر و ساير موجودات كوچك و بزرگ عالم را آفريده است. خدايى كه اين همه نعمت در درون و بيرون وجود ما به ما بخشيده است.

دست تربيت تكوينى و تشريعى خداوند متعال به سوى همه دراز شده، تا همگان از نقص به سوى كمال ترقّى كنند; و مؤمنان و بندگان خاص و خالص خود را در اداى تكاليف و اطاعت و روزه دارى و رياضت و تربيتى كه از آن منظور است، آماده ساخته و به فرمان برى تشويق فرموده، تا با نشاط و معرفت و بينش هر چه بيشتر، فرمان او را پذيرفته و محروميّت از لذايذ حيوانى، خورد و خوراك و نگاهدارى اين رژيم الهى بر آنان دشوار نگردد. در آيات 183، 184 و 185 دوّمين سوره قرآن مجيد، به نوزده خطاب و در آيه 187 به بيست خطاب، در اين باره مخاطب و مشرّف فرموده است; در اين آيات عنايات و الطافى به كار برده است كه هم دليل اعجاز بلاغت و هم گواه كمال عنايت به جنبه هاى نفسى، روانى و نكات تربيتى است.

تعابير موجود در اين آيات نشانگر آن است كه احكام اسلام تنها يك سرى قوانين خشك و بى روح و برنامه هايى براى حفظ و انتظام روابط اجتماعى و سياسى افراد با حكومت نيست; كه غير از قدرت سرنيزه و ارعاب و بيم از كيفر و مجازات، تضمين اجرايى ديگرى نداشته باشد.

اسلام اطاعت و تمكين و احترام در مقابل قانون را با توجّه به تمام مصالح و نواحى باطن و ظاهر وجود انسان، در خود او ايجاد مى نمايد; و پيش از هر چيز از او مى خواهد به خدايى كه شارع احكام و قوانين، و پيامبرى كه آورنده آن هاست، از صميمجان گرويده و ايمان آورد.

در احكام اسلام به جنبه هاى عقيده و ايمان، عقل و ضمير، عواطف و احساسات، مصلحت و خير، راحتى و آسايش و به توان روحى و جسمى بشر توجّه شده است تا همه، به اجراى آن علاقه مند و تخلّف از آن را تخلّف از عقيده و ايمان، هدايت و حكومت، عقل و نداى وجدان، و تخلّف از خير و مصلحت بدانند.

اسلام پايه اجراى قوانين را بر قلب و ايمان بشر گذاشته است; چرا كه بخش عمده اى از احكام و برنامه هاى اسلامى را نمى توان با اعِمال زور و قدرت انتظامى به مرحله اجرا گذارد; زيرا با اتّكاى به قدرت و سلاح مادّى، كنترل بشر به طورى كه همواره در راه راست قدم بردارد و از روش صواب منحرف نگردد، امكان پذير نبوده و آن چه با قدرت مادّى و نظامى، قابل اجراست از حدود حفظ ظواهر، تجاوز نكرده و در نهايت، زور و قدرت نمى تواند عامل اساسى و پايه منحصر به فرد يك اجتماع منظّم، مرتّب و قانونى باشد.

با اين وجود، اسلام از اين موضوع هم چشم نپوشيده و در مورد لزوم وجود قدرت براى پيشبرد اصلاحات و اجراى احكام، غافل نگشته و براى حفظ امنيّت و عدالت اجتماعى، احقاق حقوق و دفع تجاوز و بيدادگرى، كيفر و مجازات را پيش بينى نموده و اجراى آن را وظيفه صالح ترين و قوى ترين قوه اجراييّه و دفاعيّه قرار داده است.

يكى از بهترين نشانه ها و شواهد استحكام و كمال صحّت برنامه ها و روش تربيتى اسلام براى متعهّد كردن جامعه، احترام به قوانين و احكام در اوضاع جوامع كنونى عالم اسلام است.

با اين كه تبليغات گمراه كننده و عوامل انحراف و تضعيف ايمان، و موانع رشد افكار اسلامى بى شمار شده و تقريباً در همه جوامع اسلامى، مسلمانان در ترك عمل به احكام دين، آزاد و غير مسؤول هستند، امّا اكثريّت آنان هنوز هم با وجود فشارهايى كه براى ترك سنن دينى بر آنان وارد مى شود، بسيارى از احكام و شعائر را حفظ كرده و به آن ملتزم هستند. از باب مثال:

بيشتر مسلمانان نماز خوانده و روزه مى گيرند. حج به جاى مى آورند; عقود و معاملات خود را محترم مى شمارند; سلام مى كنند; به نماز جماعت حاضر مى شوند; زكات و ساير وجوه شرعيّه را مى پردازند; در سال، مبالغ بسيارى به مصرف خيرات و احسان و بناى مساجد، مدارس، و بيمارستان ها و درمانگاه ها، كتابخانه و... مى رسانند; شراب نمى نوشند; (6) زنا نمى كنند; ربا نخورده و قمار نمى كنند، دزدى نكرده و مرتكب ظلم و تجاوز نمى شوند; مال كسى را غصب نمى كنند; حقّ ديگرى را ضايع نمى سازند; كم فروشى و تقلّب نمى كنند; دروغ نمى گويند; تهمت نمى زنند; در برابر هم نوعان خود به تملّق و چاپلوسى نمى پردازند و از راه تقوا و پارسايى و پاكدامنى بيرون نمى روند.

علّت اين التزام و تمكين به قانون و اطاعت احكام، روش قانونگذارى اسلام است; چرا كه از مبدأ وحى صادر شده و تمام جوانب و نواحى در آن رعايت شده و از ايمان و عقيده و فطرت، عقل و منطق و احساسات و عواطف صحيح بشر در ايجاد حسّ و گرايش به احترام و تقديس قوانين و احكام، استفاده شده است.

امّا نكات، دقايق، لطايف و تعبيرات بلاغت آميز آيات شريفه:

1 ـ خطاب (يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا)، توجّه به ايمان و عقيده، عمل به مقتضاى ايمان به خدا و پيامبر ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ و يادآورى شرافت مؤمن است كه به مناسبت مقام ايمان، شايسته خطاب خاصّ الهى شده است.

ايمان به خداى يگانه، شخص را براى اطاعت احكام آماده تر ساخته، مصالح و مفاسد واقعى امور و خير و صلاح بندگان را نمايان و روح مؤمن را سرشار از عزّت نفس و بزرگوارى و شرافت كرده، و او را از نزديك شدن به كارهاى زشت و سرپيچى از فرمان خدا باز مى دارد.

بنده مؤمن و خداشناس، قانون خدا را محترم مى شمارد و بيش از هر قانون و قاعده اى، قانون خداوند نزد او مورد احترام است.

احكام و قوانينى كه ساخته فكر بشرى است، جايگزين احكام خدا نمى شود و علم، تبليغات و قدرت حكومت نمى تواند اين احترام و اعتبار را به او ببخشد.

به عنوان مثال، قواعد بين المللى يا منشور سازمان ملل و نظاير آن، از جمله قوانينى است كه تا حدّى حكومت ها و برخى از سران ملل تظاهر به احترام آن داشته و خود را طرفدار آن معرفى مى كنند; امّا آيا حقيقتاً نيز اين گونه است؟ يا اين احترام به جهت ناچارى هاى سياسى و در حدود حفظ منافع و مصالح شخصى يا مملكتى است؟! و اگر اين منافع در بين نباشد و يا در خطر افتد به خاطر نفس اين اصول كسى به آن احترام و اعتنا خواهد كرد؟! آيا همان كسانى كه در مجامع بين المللى عضويّت دارند و يا همان ها كه خود را مؤسّس اين سازمان ها مى دانند، هنگامى كه منافع شان اقتضا كند، اين اصول را پايمال نمى نمايند؟!

شايد تا كنون ديده و يا شنيده نشده است كه در مواقع خطير و حسّاس حق و عدالت از سوى آن مجامع رعايت شده و به نداى وجدان پاسخ داده شود!

فقط ايمان به خدا است كه حقّ و قانون را به خودى خود در نظر شخص مقدّس مى سازد و از او مى خواهد تا همه جا جانب حق را بگيرد و به او مى گويد:

(وَلا يَجرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قُوم عَلى اَن لا تَعدِلُوا اعدِلُوا هُوَاَقرَبْ لِلتَّقْوى) (7)

و يا:

(يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالقِسْطِ شُهَدَاءَ للهِ وَلَوْعَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِ الوالِدَينِ وَالاَقْرَبينِ) (8)

هر كجا عامل ايمان وجود يافت، متن قانون اجرا مى شود. افراد مؤمن در برابر قانون خدا حتّى به فلسفه و فايده و حكمت آن نيز توجّه نداشته و فقط ايمان وسيع و محكم شان، آنان را مقيّد و ملتزم به آداب دينى مى نمايد; در حالى كه از بيش تر مصالح و فلسفه احكام اطّلاع ندارند.

از جمله مثال ها براى اين موضوع، همين دستور روزه است. يقيناً روزه فوايد صحّى و جسمى دارد و در روايات هم به آن اشاره شده است: «صوموا تصحّوا» (9) .

پزشكان حاذق و مشهور دنيا نيز فوايد بهداشتى و درمانى روزه را تصديق كرده اند. (10) و راه علاج برخى بيمارى ها تقريباً منحصر به امساك از غذا است; و افراط در تغذيه، سبب ايجاد بسيارى از بيمارى ها مى گردد. بسا بيمارى هايى كه روزه درمان آن است و بسا بيمارانى كه با برنامه روزه دارى درمان يافته اند.

روزه، از نظر اقتصادى نيز داراى فوايد بوده و از اين جهت روزه را با مصلحت شناخته اند.

امّا با تمام اين فوايدى كه روزه دارد و بيشتر ما از آن آگاه مى باشيم، آيا در سال چند نفر براى اين فوايد و منافع بهداشتى، جسمى و... بدون نظر به اطاعت خدا حاضرند روزه بگيرند، و طىّ يك ماه، روزانه خوردنى ها و آشاميدنى ها و لذايذ جنسى را ترك كنند؟ و يا اگر اين برنامه روزه، از جانب پزشكان بزرگ پيشنهاد مى گرديد، چند نفر همه ساله به آن عمل مى كردند؟!

بى شك، كمتر افرادى حاضر مى شدند به اين پيشنهاد عمل نمايند. و آمار عاملان به اين پيشنهاد در برابر آمار كسانى كه ماه رمضان را فقط براى اين كه روزه يك وظيفه شرعى و سبب تقرّب به خدا و كسب ثواب است، روزه مى گيرند بسى ناچيز جلوه مى كرد!

امّا مسلمانان اعم از مكلّف و غيرمكلّف، معذور و غيرمعذور و حتّى اطفال غيربالغ فقط براى اطاعت خدا در سخت ترين شرايط آب و هوايى روزه مى گيرند و نزديك به چهارده قرن است كه آداب و برنامه هاى ماه رمضان، زندگى فردى و اجتماعى مسلمانان را در اين ماه تحت تاثير قرار داده و متّحدالشكل مى سازد; و اين نمونه اى از تأثير عامل ايمان در افراد است.

از اين جا در مى يابيم كه افتتاح آيه به خطاب: (يا اَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا...)، تا چه حد اعجازآميز بوده و چه حقايق و معانى بلندى در آن مندرج است.

قرآن، مؤمنان را ندا مى دهد و فرمان تشريع روزه را ابلاغ مى كند و مؤمنان ـ كه گوش به فرمان خداى شان سپرده اند ـ به محض صدور امر الهى براى اطاعت، بدون هيچ درنگ و ترديدى اقدام كرده و روزه مى گيرند و به مجرّد رؤيت هلال ماه، خويش را با يك جهش معنوى از قيد عاداتى كه داشته اند، آزاد مى سازند.

2 ـ جمله: (...كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم) ، بيان اين است كه روزه تكليفى تازه و بى سابقه جهت پرهيز از خوردنى ها، نوشيدنى ها، التذاذ جنسى و ساير مفطرات نيست; بلكه در اديان و شرايع گذشته نيز فرض و واجب بوده است.

اين بيان، كه حاكى از دل جويى خاصّ ربوبى است، احساس زحمت و رنجى را كه در ترك مفطرات است كم مى كند و از جنبه روانى، روزه دار را نيرومند و با شكيب مى سازد.

3 ـ جمله: (ايّاماً مَعدودات) نيز، يك لطف و عنايت ديگر است و دل جويى از بنده است تا روزه دار، با معرفت زحمت روزه را بزرگ و زمان آن را دير سپر نشمارد.

4 ـ جمله: (...لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) اشاره است به فوايد بزرگِ رياضتى، تربيتى، روحانى و معنوى روزه و تأثير آن در تهذيب اخلاق و حصول ملكه پرهيزكارى و تقوا و تسلّط بر غرايز و قواى نيرومند حيوانى كه از اين لحاظ آن چه از روزه به روزه دار مى رسد، داراى فوايد و بركاتى است كه شرح اهميّت و عظمت آن ممكن نيست و شخص سالك و فردى كه در مقام اصلاح باطن و تصفيّه و تزكيه نفس و رياضت دادن آن به تقوا و پارسايى است، حتماً بايد ماه رمضان را روزه بدارد.

به جرأت مى توان گفت: آن گونه كه درك ثواب و كسب اخلاق حميده و صفات ملكوتى، تملّك نفس و مجاهده با هوى، تحصيل قوّت اراده و تقرّب به درگاه قادر متعال در اين ماه براى همگان ميسّر است، در هيچ زمان ديگر چنين فرصتى فراهم نيست. (11)

5 ـ جمله: (شَهرُ رَمَضان...) ، بيان فضيلت و بركت ماه مباركى است كه در آن روزه واجب شده است. اين ماه به علّت نزول قرآن مجيد، مبدأ بزرگ ترين تحوّلات تاريخ زندگى انسان و آغاز عالى ترين نهضت هاى دينى و اجتماعى و سرفصل حيات نوين علمى و اخلاقى است. قرآن ـ كه هادى و راهنماى عموم انسان ها بوده و آخرينِ تعليمات آسمانى و برنامه هاى سعادت جاودانى را داراست ـ در اين ماه نازل گرديده. از اين رو، اين ماه بر تمام ماه هاى سال، فضيلت دارد. روزهايش از همه روزها با ارج تر و شب هايش از همه شب ها گرامى تر است. اين ماه، يادبود نزول قرآن و سالگرد تاريخ مجد و شرف انسان و اعلام حقوق واقعى و آزادى حقيقى بشر است. (12)

6 ـ جمله: (فَمَن شَهِدَ مِنكُم...) تا جمله (...وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ العُسر) ، دلالت مى كند كه در تعاليم اسلام يسر، آسانى و سهولت، مراعات شده و دشوارى، سخت گيرى و تحميل بر فطرت و خواسته هاى واقعى بشر در آن وجود ندارد.

چنان چه در مباحث آتى، توضيح خواهيم داد، خداوند پيغمبر عالى مقام اسلام ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ را بر شريعتى سهل و آسان برانگيخته است; كه فرمود:

«ما بُعِثْتُ بِالرهبانيَّةِ الشَّاقَّة وَلكنِ بِالحَنَفِيَّةِ السَمحة» (13)

7 ـ نكته ديگر كه از آيات شريفه با نظر به عموميّت خطابات و توجّه كلّى به همه آن ها استفاده مى شود، «مساوات همه در تكليف» است. هر كس صاحب هر مقام و هر درجه و هر شغل باشد، بايد روزه بگيرد و از فوايد تربيتى، دنيوى و اخروى آن بهره مند شود، و همه ساله در اين مدرسه كمال، رياضت ديده و تربيت گردد و قواى عقلانى و انسانى خود را نيرومند ساخته و بر قواى شيطانى و حيوانى مسلّط شود، و دريابد كه انسان، فقط اين جسم ظاهر و گوشت و استخوان نيست و قدرت انسان، فقط نيرومندى جسم و شكست حريف زورمند نمى باشد.

قدرت واقعى انسان، تسلّط بر نفس، شهوت، غضب و پايدارى در برابر مشكلات و صبر و شكيبايى است:

مردى گمان مبر كه به پنجه است و زور كتف *** با نفس اگر برآيى، دانم كه شاطرى

با شير مرديت، سگ ابليس صيد كرد *** اى بى هنر بمير كه از گربه كمترى

هشدار تا نيفكندت پيروى نفس *** در ورطه اى كه سود ندارد شناورى

مردان به سعى و رنج به جايى رسيده اند *** تو بى هنر كجا رسى از نَفْس پرورى!

پرخورى و تن پرورى آفات و خطرات زيادى را در پى داشته و سبب تيرگى روح، تاريكى دل و كورى بصيرت است.

اندرون از طعام خالى دار *** تا در آن نور معرفت بينى!

اگر تربيّت جسم ـ كه در عصر ما به آن اهميّت فراوان مى دهند ـ مقدّمه تربيّت روح و پرورش افكار و اخلاق سالم نباشد، هيچ سودى نخواهد داشت.

در هر چيزى بايد اعتدال رعايت گردد; تربيت بدن نيز بايد در حدّ اعتدال باشد و همه به آن توجّه كرده و ضعف و ناتوانى را از جسم و روح خود دور سازند; نه آن كه تربيّت بدنى هم به عنوان يك فن از فنون و پيشه و شغل مطرح گرديده و افراد را از توجّه به روح و وظايفى كه در اجتماع دارند باز بدارد!

اسلام دين خدا و دين عقل و منطق است. از اين رو، در مواردى كه تربيّت و تعليم سربازان و افسران مجاهدِ مدافع از دارالاسلام و وطن مسلمانان و نگهبانان امنيّت و انتظامات به اجراى مسابقات بدنى ـ جسمى وابسته باشد و هم چنين در مواردى كه سبب تقويّت قواى علمى و صنعتى گردد، برپايى آن و اعطاى جايزه در آن را صحيح دانسته است.

به هر حال مكتب «صوم»، كلاس خودسازى و نردبان عروجى است كه همه مسلمانان بايد از آن بهره برند.

هم اكنون اى مسلمانان و مؤمنان! به استقبال ماه مبارك رمضان بشتابيد و از رحمت هاى واسعه خداوند متعال استفاده بريد.

بكوشيد تا مراسم روزه دارى اين ماه را ـ كه از شعائر بزرگ اسلام و نمايش وفادارى و استقامت و مساوات و التزام جامعه ما به احكام دين است ـ با احترام و ادب هر چه بهتر انجام دهيد.

بدبخت آن كسى است كه بدون عذر شرعى، از سعادت روزه و بركات آن محروم گردد. و گستاخ، آن شكم پرستى است كه بدون عذر شرعى (العياذ بالله)، روزه اين ماه را افطار كند; يا با داشتن عذر، آشكارا روزه را بخورد، و حكم خداى جهان را خوار شمارد و به عقايد و احساسات صدها ميليون مسلمان نقض ادب و احترام كرده و حرمت اين ماه شريف را رعايت ننمايد.

بدا به حال كسى كه ماه رمضان را به گناه و معصيّت سر برد و از آمرزش خدا محروم گردد. بكوشيد تا علاوه بر مراسم و آداب ظاهرى روزه و خوددارى از خوردن و نوشيدن و ترك ساير مفطرات اندام و اعضا، خود را نيز به پرهيز از گناهان عادت داده و فكر و انديشه خود را نيز از افكار پليد و انديشه هاى ناپاك و شيطانى، پاك و منزّه سازيد.

بكوشيد تا كار و رفتارى را كه با آثار، فوايد و مقاصد معنوى، تربيتى، جسمى و... روزه سازش ندارد، انجام ندهيد.

از غيبت كردن بپرهيزيد; دشنام ندهيد; بدخويى ننماييد; سخنان تند و درشت نگوييد; كم حوصله و بى شكيب نباشيد; به دنبال بى عفتى نرويد; از چشم چرانى و نگاه به نامحرم بپرهيزيد; با دست و زبان، مردم را نيازاريد; حرام نخوريد; مفاخره نكنيد; به هم بزرگى نفروشيد; به زيردستان ترحّم كنيد; به سالخوردگان احترام نماييد; صله رحم به جاى آوريد; از فقرا و بى نوايان دستگيرى كنيد; از بيماران عيادت و پرستارى نماييد و حيا و آزرم پيشه سازيد.

در مجالس دينى ـ اسلامى و نماز جماعت متواضعانه شركت كنيد و از صفوف نماز جماعت، وحدت و شوكت مسلمانان و بى امتيازى و بى قدرى اعتبارات و مقامات دنيوى را تماشا كنيد.

ادعيّه اى را كه در اين ماه در اوقات مختلف: سحر، شب و روز وارد شده بخوانيد و نكوتر آن كه در مضامين و معانى آموزنده آن تأمّل فرماييد.

در حالات، اخلاق و روش و رفتارى كه داريد، مطالعه و رسيدگى نماييد. مبادا كار و پيشه شما حرام باشد. به دقّت نهانى ها و پنهانى هاى روح و ضمير خود را بازرسى كنيد; سعى در جبران گذشته را نموده تا پاك و منزّه از ماه بيرون شويد.

در اين ماه از مرگ و عاقبت اين جهان و زندگى مادّى و عوالم بعد از مرگ و قيامت و حشر و نشر و سؤال و حساب، بسيار ياد كنيد، و براى مواقفى كه در پيش داريم گريه كنيد و اين جملات دعاى ابى حمزه را زمزمه كنيد:

«اَبكِي لِخُروجِ نَفسي، اَبكِي لِظُلمَةِ قَبْرِي، اَبكِي لِضِيقِ لَحدِي، اَبْكِي لِسئوالِ مُنكَر وَنَكِير اِيّاىَ، اَبكِي لِخُرُوجِيمِن قَبري عُرياناً ذليلا حاملا ثِقلِي عَلى ظَهرِي...» (14)

و پس، توبه نماييد و به سوى خدا بازگشت كنيد.

مبادا از رحمت خدا مأيوس و نا اميد شويد:

«اِلهي حَقِّقْ رَجائِي وَآَمِنْ خَوفِي فَاِنَّ كَثْرَةَ ذُنُوبِي لا اَرْجُوفِيها الاّ عفوك...» (15)

هر كه هستى و هرحال كه داشته باشى و به هر شكل كه تا كنون زندگى كرده اى اصلاح كار تو آسان است. و آلودگى هاى تو با آب توبه و استغفار و گريه در حال مناجات و دعا شسته شده و تو پاك و بى آلايش مى گردى.

پس، طلب رحمت كن و بگو:

«اِلهِي ارحَمنِي اِذَا انقَطَعَت حُجَّتِي وَكُلَّ عَن جَوابِكَ لِسانِي، وَطاشَ عِندَ سُؤالِكَ اِيّاىَ لُبِّي فَيا عَظِيمَ رَجائي لا تُخَيِبني اِذَا شتَدَّت فَاقَتِي اِلَيْكَ ...» (16)

بيا كه توشه اين راه، ناله و آه است *** بنال بر در او كو به ناله آگاه است

اگر چه غرق گناهى، از او مشو نوميد *** بيابي كه هنوزت به سوى او راه است

آرى، فقط ب يك جهش از عالم تاريك شهوات و هو پرستى، دنياطلبى، بى رحمى، ستمگرى و... به عالم سراسر نور و روشنايى، فضيلت و شرافت، پارسايى و بندگى خدا پرواز كن و هر آن چه در پى هواى نفس رفته و گناه كردى، و خداى يگانه را معصيّت نموده اى; هرچه به شهوت رانى هاى نامشروع آلوده شده اى، هر چه از جاده عفاف و پاك دامنى بيرون رفته اى، هر چه تملّق و مدح بى جا نموده اى، هر چه گردن كشانه و متكبّرانه بر روى زمين راه رفتى و به بندگان خدا و زيردستان، ظلم و ستم كرده اى، همه را واگذار و به درگاه الهى اشك ندامت بريز، و براى سفر آخرت توشه اى برگير:

«اِلهِي وَسَيِّدي وَعِزَّتِكَ وَجَلالِكَ لَئِنْ طالَبتَنِي بِذُنُوبِي لاَُطالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَلَئِنْ طَالَبتَنِي بِلؤُمي لا طالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ...» (17)

نزد خداوند توّاب، پشيمانى عرضه دار و عفو و آمرزش از او بخواه و بگو:

«يا قابِلَ التَّوْبِ يا عَظِيمَ لِمَنِّ اَينَ سَترُكَ الجَمِيل اَينَ عَفوُكَ الجَلِيل اَينَ فَرَجُكَ القَرِيبُ اَين غَياثُكَ السَّرِيعُ اَينَرَحْمَتُكَ الواسعةُ...» (18)

همواره بنده خدا باش تا آزاد باشى; و از نفس امّاره بگريز تا بزرگى يابى.

از گناه بپرهيز و به سوى خداى آمرزنده پوزش پذير قدم بردار. حيف است كه عمر و وقت و نعمت هايى را كه خداى سبحان عطا فرموده، بيهوده تلف نمايى! بيا و طعم بهره روحانى و لذّت بندگى و پرستش خدا و تسلّط بر نفس را تجربه كن!

بر سر اين سفره گسترده ضيافت الهى در اين ماه بنشين و از موائِد آن تناول كن. و خود را در معرض نسيم رحمت الهى قرار ده.

به جاى نغمات موسيقى و اصوات طرب انگيز، به نواى زيباى تلاوت قرآن و مناجات با خدا و دعا، گوش خود را آشنا ساز و در يك عبارت، برادر و خواهر عزيز! در انديشه فردا و پايان كار خويش باش.

(تِلْكَ الدَّارُ الأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرضِ وَلا فَسَاداً وَالعقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ) (19)

 

پاورقى:‌

[4] ـ مجمع البيان، تفسير آيه 183 سوره بقره.
[5] ـ سوره بقره، آيه 183.
[6] ـ حكومت آمريكا در مدّت چهارده سال شديدترين مبارزات را بر ضدّ مى گسارى انجام داد و بيش از شصت ميليون دلار صرف تبليغات نموده، و ده ميليون صفحه مطبوعاتى در زيان شراب انتشار داد، و دويست و پنجاه ميليون براى اجراى قانون منع مسكرات صرف كرد; و سه هزار نفر را اعدام و 532335 نفر را زندانى و 16 ميليون جريمه گرفت; و بيش از چهارصد ميليون اموال را مصادره كرد; ولى تمام اين تدابير حكومت شكست خورد و نتوانست از مى گسارى جلوگيرى كند. چرا كه تنها منع قانونى و حكومتى نمى تواند هوى و هوس و طغيان شهوات و غرايز بشر را فرو نشاند; در حالى كه چون تعاليم اسلام بر اساس محكم ايمان به خدا قرار دارد، چهارده قرن است با كمال آسانى و بدون دردسر و خسارت، اين موضوع را حل كرده است. (از كتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط العالم الاسلامى»; ص 80).
[7] ـ سوره مائده، آيه 8: البتّه نبايد دشمنى گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است.
[8] ـ سوره نساء، آيه 135: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد، هر چند به زيان خودتان يا]به زيان[ پدر و مادر و خويشاوندان ]شما[ باشد.
[9] ـ مستدرك الوسائل، ج 7، ص 502.
[10] ـ براى آگاهى از فوايد جسمى و بهداشتى روزه: ر.ك «اهميّت روزه از نظر علم روز»; دكتر صبور اردوبادى و كتب ديگر.
[11] ـ راجع به جمله شريفه «...لعلكم تتقون»، ر.ك: مقالات آتى .
[12] ـ راجع به جمله شريفه «شهر رمضان ...»، ر.ك: مقالات آتى .
[13] ـ مجمع البحرين، لغت سمح.
[14] ـ براى بيرون رفتن جانم مى گريم; براى تاريكى قبرم مى گريم; براى تنگى لَحَدم مى گريم; براى سؤال منكر و نكير از من، مى گريم; براى بيرون شدنم از قبر، برهنه و خوار با بار سنگين گناه بر دوشم مى گريم...
[15] ـ خدايا! اميدم را محقّق ساز، و بيم مرا ايمن گردان; زيرا با بسيارى گناه به جز عفو تو اميد ندارم.
[16] ـ معبود من! آن گاه كه برهانم قطع شود و زبانم از جوابت كُند گردد و در هنگام پرستش تو عقلم برود بر من رحم كن. پس اى بزرگ! اميد من! مرا نااميد مكن; آن گاه كه نيازم به تو شديد شود.
[17] ـ معبود من! آقاى من! به عزّت و جلالت سوگند كه اگر مرا به گناهانم بازخواست كنى، من البتّه به عفوت، تو را خواستار مى شوم و اگر به پستى من، مرا بازخواست نمايى، البتّه من تو را به كرمت خواهان مى گردم.
[18] ـ اى پذيرنده توبه! اى بزرگ نعمت! اى قديم الإِحسان! پرده پوشى نيك تو كجاست؟! گذشت با جلالَت تو كجاست؟! گشايش نزديك تو كجاست؟ فرياد رسى شتابان تو كجاست؟ رحمت با وسعت تو كجاست؟
[19] ـ سوره قصص، آيه 83: آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام ]خويش[ از آن پرهيزكاران است.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن