كارهاى خانه

على بن ابيطالب عليه السلام و زهراى مرضيه سلام اللّه عليها پس از آنكه با هم ازدواج كردند و زندگى مشترك تشكيل دادند، ترتيب و تقسيم كارهاى خانه را به نظر و مشورت رسول اكرم واگذاشتند، به آن حضرت گفتند:((يا رسول اللّه ! ما دوست داريم ترتيب و تقسيم كارهاى خانه با نظر شما باشد)).
پيامبر، كارهاى بيرون خانه را به عهده على و كارهاى داخلى را به عهده زهراى مرضيه گذاشت . على و زهرا از اينكه نظر رسول خدا را در زندگى خصوصى خود دخالت دادند و رسول خدا با مهربانى و محبت خاص از پيشنهاد آنها استقبال كرد و نظر داد، راضى و خرسند بودند. مخصوصا زهراى مرضيه از اينكه رسول خدا او را از كار بيرون معاف كرد خيلى اظهار خرسندى مى كرد، مى گفت :((يك دنيا خوشحال شدم كه رسول خدا مرا از سر و كار پيدا كردن با مردان معاف كرده است )).

از آن تاريخ كارهايى از قبيل آوردن آب و آذوقه و سوخت و خريد بازار را على انجام مى داد و كارهايى از قبيل آرد كردن گندم و جو به وسيله آسيا دستى و پختن نان و آشپزى و شستشو و تنظيف خانه به وسيله زهرا صورت مى گرفت .
در عين حال على عليه السلام هروقت فراغتى مى يافت در كارهاى داخلى به كمك زهرا مى پرداخت . يك روز پيامبر به خانه آنان آمد و آنان را ديد كه با هم كار مى كنند. پرسيد كداميك از شما خسته تر هستيد تا من به جاى او كار كنم ، على عرض كرد:((يا رسول اللّه ! زهرا خسته است )).
رسول اكرم به زهرا استراحت داد و لختى خود به كار پرداخت . از آن طرف هروقت براى على گرفتارى يا مسافرتى يا جهادى پيش مى آمد، زهراى مرضيه كار بيرون را نيز انجام مى داد.
اين روش همچنان ادامه داشت ، على و زهرا كارهاى خانه خود را خودشان انجام مى دادند و خود را به خدمتكار نيازمند نمى ديدند. تا آنكه صاحب فرزندانى شدند و كودكانى عزيز در كلبه محقر ولى روشن و با صفاى آنها چشم گشودند. در اين هنگام طبعا كار داخلى خانه زيادتر و زحمت زهرا افزون گشت .
يك روز على عليه السلام دلش به حال همسر عزيزش سوخت ، ديد رفت و روب خانه و كارهاى آشپزى جامه هاى او را غبارآلود و دودى كرده ، به علاوه از بس كه با دستهاى خود آسيا دستى را چرخانيده دستهايش آبله كرده و بند مشك آب كه در مواقعى به دوش كشيده و از راه دور آورده روى سينه اش اثر گذاشته است . به همسر عزيزش پيشنهاد كرد، به حضور رسول اكرم برود و از آن حضرت خدمتكارى براى كمك خودش ‍ بگيرد.
زهرا پيشنهاد را پذيرفت و به خانه رسول اكرم رفت . اتفاقا در آن وقت گروهى در محضر رسول اكرم نشسته و مشغول صحبت بودند. زهرا شرم كرد در حضور آن جمعيت تقاضاى خود را عرضه بدارد، به خانه برگشت . رسول اكرم متوجه آمد و رفت زهرا شد، فهميد كه دخترش با او كار داشته و چون موقع مقتضى نبود مراجعت كرده است .
صبح روز بعد رسول اكرم به خانه آنها رفت ، اتفاقا على و زهرا در آن وقت پهلوى يكديگر آرميده و يك روپوش روى خود كشيده بودند. رسول خدا از بيرون اطاق با آواز بلند گفت :((اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ)).
على و زهرا از شرم جواب ندادند،
بار دوم گفت :((اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ)).
باز هم سكوت كردند.
سومين بار فرمود:((اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ)).
رسول اكرم رسمش اين بود كه هرگاه به خانه كسى مى رفت ، از پشت در خانه يا در اطاق با آواز بلند سلام مى كرد، اگر جواب مى دادند، اجازه ورود مى خواست و اگر جواب نمى دادند تا سه بار سلام خود را تكرار مى كرد، اگر باز هم جواب نمى شنيد مراجعت مى كرد.
على عليه السلام ديد اگر جواب سلام پيغمبر را ندهند، پيغمبر مراجعت خواهد كرد و از فيض زيارت آن حضرت محروم خواهند ماند، از اين رو با آواز بلند گفت :((وعَلَيْكَ السَّلامُ يا رَسُولَ اللّهِ، بفرماييد)):
پيغمبر وارد شد و بالاى سر آنها نشست ، به زهرا گفت :((تو ديروز پيش من آمدى و برگشتى ، حتما كارى داشتى ، كارت را بگو!)).
على عرض كرد:((يا رسول اللّه ! اجازه بدهيد من به شما بگويم كه زهرا براى چه كارى آمده بود. من زهرا را پيش شما فرستادم . علتش اين بود من ديدم كارهاى داخلى خانه زياد شده و زهرا به زحمت افتاده است . دلم به حالش ‍ سوخت . ديدم رفت و روب خانه و پاى اجاق رفتن ، جامه هاى زهرا را غبارآلود و دودى كرده ، دستهايش در اثر گرداندن آسيا دستى آبله كرده ، بند مشك آب روى سينه اش اثر گذاشته است . گفتم بيايد به حضور شما تا مقرر فرماييد از اين پس ما خدمتكارى داشته باشيم كه كمك زهرا باشد)).
رسول اكرم نمى خواست كه زندگى خودش يا عزيزانش از حد فقراى امت كه امكانات خيلى كمى داشتند بالاتر باشد، زيرا مدينه در آن ايام در فقر و احتياج به سر مى برد. مخصوصا عده اى از فقراى مهاجرين با نهايت سختى زندگى مى كردند. از آن طرف با روحيه دخترش زهرا آشنايى داشت و مى دانست زهرا چقدر شيفته عبادت و معنويت است و ذكر خدا چقدر به او نيرو و نشاط مى دهد، از اين جهت فرمود:((ميل داريد چيزى به شما ياد بدهم كه از همه اينها بهتر باشد؟))
((بفرماييد يا رسول اللّه !))
((هر وقت خواستيد بخوابيد، 33 مرتبه ذكر سُبْحانَ اللّه و 33 مرتبه ذكر اَلْحَمْدُللّهِ و 34 مرتبه ذكر اَللّهُ اَكْبَرْ را فراموش نكنيد. اثرى كه اين عمل در روح شما مى بخشد، از اثرى كه يك خدمتكار در زندگى شما مى بخشد بسى افزونتر است )).
زهرا كه تا اين وقت هنوز سر را از زير روپوش بيرون نياورده بود، سر را بيرون آورد و با خوشحالى و نشاط سه بار پشت سر هم گفت :((به آنچه خدا و پيغمبر خشنود باشند، خشنودم ))(167).

 

167- بحار، ج 10، ص 24 و 25.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: