دعاى سه نفر مستجاب نيست‏

alkhesal

ثلاثة لا يستجاب لهم دعوة
208 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كُنْتُ عِنْدَهُ وَ عِنْدَهُ جَفْنَةٌ مِنْ رُطَبٍ فَجَاءَ سَائِلٌ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَ سَائِلٌ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَقَالَ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا لَوْ كَانَ لَهُ مَالٌ يَبْلُغُ ثَلَاثِينَ أَوْ أَرْبَعِينَ أَلْفاً ثُمَّ شَاءَ أَنْ لَا يَبْقَى مِنْهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا قَسَمَهُ فِي حَقٍّ فَعَلَ فَيَبْقَى لَا مَالَ لَهُ فَيَكُونُ مِنَ الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ يُرَدُّ دُعَاؤُهُمْ عَلَيْهِمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هُمْ قَالَ رَجُلٌ رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالًا فَأَنْفَقَهُ فِي وُجُوهِهِ ثُمَّ قَالَ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ وَ لَمْ أَرْزُقْكَ وَ رَجُلٌ دَعَا عَلَى امْرَأَتِهِ وَ هُوَ ظَالِمٌ لَهَا فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ أَمْرَهَا بِيَدِكَ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ تَرَكَ الطَّلَبَ ثُمَّ يَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَكَ السَّبِيلَ إِلَى الطَّلَبِ لِلرِّزْقِ‏
208- وليد بن صبيح گويد: در محضر امام صادق (ع) بودم و طبقى خرما نزد آن حضرت بود گدائى آمد حضرتش خرما داد سپس گداى ديگرى رسيد حضرت خرمايش داد سپس گداى ديگر آمد باو هم خرما داد سپس گداى ديگر آمد فرمود: خداوند گشايشى بكارت دهد، سپس فرمود: اگر مردى سى هزار و يا چهل هزار ثروت داشته باشد و بخواهد همه ثروت خود را در راه حق تقسيم كند و هيچ براى او نماند ميتواند ولى بى‏چيز ميگردد و از آن سه گروهى مى‏شود كه دعايشان بسوى خودشان باز پس آيد گويد: عرض كردم: قربانت شوم آنان كيانند؟ فرمود كسى كه خداوند عز و جل ثروتى باو روزى فرمايد و او همه را در راههاى خير به بخشد سپس دعا كند كه بار الها روزيم بده، خداى عز و جل‏اش فرمايد مگر روزيت نداده بودم؟ و مرديكه بر زنش ستم ميكند و نفرينش مينمايد باو گفته شود مگر اختيارش را بدست تو نسپرده بودم؟ و مردى كه در خانه‏اش نشيند و دنبال كار و كاسبى نرود سپس دعا كند كه پروردگارا روزيم را برسان خداى عز و جل‏اش فرمايد: مگر راه دنبال روزى رفتن را براى تو قرار نداده‏ام.

شرح-
گرچه در همه نسخه‏هاى كتاب (و هو ظالم لها) است ولى ظاهر اين است كه (و هى ظالمة له) صحيحتر است يعنى زن بر مرد ستم كند و مرد بعوض اينكه او را طلاق دهد براى رهائى از ستم‏اش دست بنفرين بردارد.
(و بالجملة) گوئى روايت شريفه قاعده‏اى كلى بدست ميدهد كه استمداد از وسايل غيبى با دسترسى بوسائل طبيعى كه خداوند در اختيار بشر قرار داده است اثرى نخواهد داشت و اين مطلب يكى از لطايف اسرار توحيد است و فهم آن متوقف بر درك معناى توحيد افعالى است (دقت شود).

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: