خطبه 138 نهج البلاغه
«يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الراي، حتي تقوم الحرب بکم علي ساق، باديانوا جذها، مملوءه اخلافها، حلوا رضائها، علقما عاقبتها».
او هواي نفس را به هدايت الهي برميگرداند، آن هنگام که مردم هدايت الهي را به خواستههاي نفساني برگرداندهاند.
و آنگاه که مردم قرآن را تفسير به راي کنند او آراء و نظرات را به قرآن گرايش دهد.
ابن ابيالحديد پيرامون اين فراز از سخن امير مومنان علي عليهالسلام گويد:
اين کلام اشاره به امامي است که خداوند او را در آخر الزمان به وجود ميآورد و همو باشد که در روايات و آثار به او نويد داده شده است، و مقصود از گرايش راي به قرآن، لغو احکام صادره از روي راي و قياس و منع از عمل بر طبق گمان و تخمين و جايگزين کردن عمل بر طبق قرآن است.
بدين ترتيب ابن ابيالحديد به پيشگوئي امير مومنان از ظهور و قيام حضرت مهدي و نقش او در حاکميت هدايت الهي و قرآن، بجاي هوا و هوس و راي و قياس که روش عقيدتي و فقه اهلتسنن به ويژه فرقه حنفي را تشکيل ميدهد اعتراف نموده، اما زير بار ولادت حضرت از پيش نرفته و خاطر نشان ميکند که بعدا متولد خواهد شد و اين ادعا در مقدمه کتاب مردود گرديد.
اما آنچه ما خود از کلام اميرمومنان علي عليهالسلام ميفهيم اينست که بطور کوتاه ميگوئيم:
برنامه کار و سازمان حکومت آن امام بزرگوار و موعود اسلام همچون زمامداران جهان متکي بر هوي و هوس ، و دين سازي و زور گوئي و قوانين تحميلي نيست، بلکه بر اساس رشد عقلي و پيشرفتهاي علمي است که در سايهي هدايت قرآن و برکت تعاليم عاليه اسلام و رهبري حضرتش پايه گذاري ميشود.
همان طوري که پيامبر عالي مقام اسلام در پرتو قرآن و دستورات اسلام در مدت کوتاهي روح ايمان يکتا پرستي، نوعدوستي، عدالت، رفاه، نظم و امنيت همه جانبه و علم و دانش را جايگزين عقايد شرک آميز مذاهب باطل رذائل اخلاقي، انواع تبعيضها و تجاوزات و فقر علمي و ديگر چيزها نمود و سرانجام وضع نکبت بار زندگي جاهلي را از ريشه دگرگون ساخت و عالي ترين راه و رسم زندگي و کسب سعادت را به مردم آموخت و درهاي ثروت مادي و معني را بر روي آنان گشود.
و امام در فراز بعد چنين خاطر نشان ميفرمايد: که رويدادها و حوادث بدانجا منتهي ميشود که جنگ همه را بپا خيزاند و همانند حيوان درندهيي که در موقع حمله دهان خود را براي دریدن شکار و بلعيدن آن تاآخرين حد باز ميکند به شما نيشخند زند، پستانهاي آن از شير پر گشته (شايد کنايه از مواد و مهمات جنگي باشد که از هر سو به جنگجويان اعطاء ميشود و بدينوسيله آتش جنگ افروختهتر ميگردد [1] مکيدن شير آن بس شيرين است و سرانجام بس زهرآگين.
آري همان طور که ديدهايم و ميبينيم در آغاز جنگ، نوعا غنائم جنگي و موفقيتهايي نصيب جنگجويان ميشود، و به اميد بهره بيشتر و پيروزي کامل جنگ به ذائقه آنها شيرين ميآيد، اما پايان شوم جنگ، کشتار، ويراني، معلولين فراوان ، بيماريهاي روحي و جسمي، غارات اموال، تجاوز به نواميس، و انواع بدبختيها است که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ ميکند.
و هم اکنون نمونه آشکار آن را در جنگ خائنانه و تحميلي عراق و ايران به چشم خود ميبينيم که انواع کمکهاي نظامي و سلاحهاي جنگي است که با پولهاي سعودي و همکاران خود فروختهاش از طرف مصر، اردن، اسرائيل، امريکا، شوروي، و فرانسه سرازير عراق ميشود و مسلمانان فريب خورده يا خود فروخته بعثي و مرتد را به ادامه جنگ عليه اسلام و مسلمانان ايران تشجيع ميکند.
چنانکه جنگ اعراب و اسرائيل در رمضان و جنگ مسيحيان لبنان با مسلمانان اين کشور در چندین سال پيش و حمله اسرائيل به لبنان و کشتار بي رحمانه و بي حد و حساب مسلماناناين سرزمين هم نمونهها ي ديگري از پيشگوئيهاي امير مومنان علي عليهالسلام است. الا و في غد، و سياتي غد، بما لا تعرفون، ياخذ الوالي من غيرها عمالها علي مساويء اعمالها، و تخرج له الارض افاليذ کبدها. و تلقي اليه سلما مقاليدها فيريکم کيف عدل السيره، و يحي ميت الکتاب و السنه.
آگاه باشيد در فردا- فردائي که از آمدنش و آنچه همراه دارد نا آگاهيد- والي و زمامدار (با اين ويژهگي که بر اساس وراثت از حکومتهاي قتل، يا نبد و بست با گروهها و احزاب چپ و راست، يا سرسپردهگي با استعمارگران شرق و غرب روي کار نيامده).
کار فرمايان و عمال آن حکومتها را بحسب تجاوزات و خيانتهايي که مرتکب شدهاند محاکمه نموده بکيفر رساند و زمين پارههاي جگر خود را براي او بيرون آورد، و از روي تسليم و فروتني کليدهاي خود (اختيار گوشه و کنار جهان) را بسوي او اندازد، و آنگاه روش زمامداري و آئين دادگستري پيامبر را به شما نشان دهد و آثار مرده و فراموش شده کتاب و سنت را دیگر بار زنده و اجراء فرمايد.
ابن ابيالحديد مينويسد: «ان الوالي يعني الامام الذي يخلقه الله تعالي في آخر الزمان...
بدون شک مقصود از والي در اين عبارت امامي است که خداوند او را در آخر الزمان خلق خواهد کرد.
و کلمه افاليذ جمع افلاذ جمع فلذ و آن پاره جگر است و اين جمله کنايه از گنجها و ذخائر زير زميني امثال معادن طلا، نقره، الماس، نفت و غيره است که براي قائم بامر (زمامدار) آشکار خواهد شد و در بعضي تفاسير کلام خداوند: و اخرجت الارض اثقالها به همين موضوع تفسير شده است.
آنگاه گويد: اين مطلب در روايتي با تعبير «وقائت له الارض افلاذ کبدها».
آمده که معناي آن: زمين پارههاي جگر و ذخائر را به خارج پرتاب خواهد کرد ميباشد. [2] نيز ابن اثير پيرامون لغت «فلذ» گويد: از اخبار ساعت جمله: «وتقييء الارض افلاذ کبدها» است. [3] آنگاه گويد: معناي اين جمله آنست که زمين گنجهاي نهفته خود را خارج ميکند و همانند اين کلام است آيه «و اخرجت الارض اثقالها». [4]
و علامه قندوزي نيز اين فراز از کلام امير مومنان را تحت عنوان «في ايراد الکلمات القدسيه لعلي کرم الله وجهه، التي ذکرها في شان المهدي في کتاب نهج البلاغه» آورده است. [5] و حاکم در مستدرک بنقل از مجاهد از ابن عباس آورده که گفت:
و اما مهدي آنست که پر ميکند زمين را از عدالت همچنانکه پر شده باشد از ستم، و در اين موقع چهار پايان و درندگان در امنيت بسر خواهند برد و زمين پارههاي جگرش را بيرون اندازد.
مجاهد پرسيد پارههاي جگر زمين چيست ؟
ابن عباس پاسخ داد: مثل ستونها، از طلا و نقره.
________________________________________
[1] خطبه 138.
[2] شرح نهج البلاغه 46:9.
[3] نهايه ج 3 ص 470: الفائق زمخشري 141:3.
[4] سوره زلزله 2:99.
[5] ينابيع الموده باب 74 ص 524 چاپ نجف.
منبع :کتاب مهدی منتظر(عج) در نهج البلاغه
نوشته مهدی فقیه ایمانی