معنای سوم غریب
یکی دیگر از معانی غریب، ((فرو نهاده)) یا((وانهاده)) یا((واگذاشته)) است. فرو نهاده به کسی گفته میشود که مهجور و متروک و معطّل، باقی مانده باشد. ((مهجور)) کسی است که او را کنار گذاشته باشند. متروک یعنی ترک شده، و معطّل هم به معنی تعطیل شده است ((تعطیل)) در مقابل استفاده و بهرهبردن است، و معطّل به چیزی گفته که در جهت هدفی که برای آن وضع شده از آن استفاده نشود. اگر((معطّل)) صفت شخص باشد، چنین شخصی غریب افتاده است. این معنای غربت، ممکن است فرع بر عدم شناخت، یا فراموش کردن، و یا ناشی از کوتاهی کردنِ دیگران در حقّ شخص باشد.
عالِمی را در نظر بگیرید که در یک رشتۀ علمی متخصّص است. این عالِم در دو حالت ممکن است فرو نهاده شود، و در نتیجه غریب افتد. حالت اوّل این که در موقعیّتی قرار بگیرد که اطرافیان او را نشناسند و از تخصّص او خبر نداشته باشند. طبیعتاً به دلیل نشناختن او از او بهرۀ علمی نمیبرند. حتّی هنگام رویارویی با مشکلی که به علم او نیاز دارند، به او مراجعه نمیکنند. زیرا نمیدانند چه گوهری در اختیار دارند. لذا از آن دانشمند، استفاده نمیشود، و او مهجور و متروک باقی میماند.
در((حالت دوم)) آن عالِم شناخته شده است و اطرافیان نسبت به علم و تخصّص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او کوتاهی کرده و به او مراجعه نمیکنند، و بدین گونه وی را معطّل و متروک میگذارند. در هر دو حالت، این عالِم ـ دانسته و یا ندانسته ـ ((غریب)) واقع میشود.
پزشکی ماهر در نظر بگیرید که در یک منطقه میتواند بسیاری از مشکلات مردم را حل کند، امّا مورد مراجعه قرار نگیرد. او میتواند مشکلگشایِ بیماران باشد، امّا اگر به او مراجعه نشود، غریب میافتد. این غربت پزشک، یا ناشی از عدم شناخت اوست، یا فراموش شدن او، و یا کوتاهی کردن به مراجعه به او. در هر صورت هر کس که مطب این پزشک را خالی ببیند، برای غربت او متأثّر میشود. این معنای غربت ـ که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است ـ کاملاً به شکر عملی مربوط میشود، چرا که شُکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفادۀ مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شایسته قرار نگرفته است.
منبع : کتاب آفتاب در غربت
نویسنده : دکتر سید محمد بنی هاشمی