مناجات در حجر اسماعيل

حجر اسماعيل، نه تنها خانه اسماعيل عليه‏السلام، بلکه خانه تمام موحدان و يکتاپرستان عالم است. از اين رو، قرار گرفتن آن درمسجدالحرام، فضيلتى است دو چندان و نماز گزاردن در آن، به ويژه در زير  ناودان، سفارش اولياى بزرگ دين است. اين جا، جايگاه دل‏دادگان و دل‏سوختگان الهى است. رسول خدا و امامان معصوم عليهم‏السلام، در آن به نماز پرداخته‏اند. دعا، گريه و زارى ومناجات با حضرت بارى، سيره هميشگى آنان بوده است و چه کلمات عميق و دل‏نشينى از آنان، در اين مکان، بيان شده است.
اين جا تجسم عرفان، عشق، آگاهى و ارتباط با محبوب ازلى است.
مسجدالحرام از بهترين مکان‏ها براى دعا و درخواست از خداست. در روايتى که کاهلى از امام صادق عليه‏السلام نقل کرده، چنين آمده است: «در اين مسجد (مسجدالحرام)، نماز و دعا بسيار به جاى آوريد».1
حجر اسماعيل از قسمت‏هاى برگزيده مسجد براى دعاست. افزون بر رواياتى که بر اين مطلب تصريح مى‏کند، سيره عملى معصومان عليهم‏السلام نيز بر اين موضوع دلالت مى‏کند. در روايت فقه رضوى پس از تأکيد بر به جاى آوردن نماز در زير ناودان در حجر اسماعيل، چنين آمده است: «در اين جا بسيار دعا کن».2
علامه مجلسى، پانزده مکان مناسب براى دعا در مکه را اين گونه برشمرده است: زير ناودان، نزد مقام ابراهيم، نزد حجر اسماعيل، بين مقام ابراهيم و در کعبه، داخل کعبه، نزد چاه زمزم، بر روى صفا و مروه، در مشعر، نزد جمرات سه گانه و هنگام ديدن کعبه. 3

مناجات امام سجاد عليه‏السلام
حجر اسماعيل، يکى از خلوت‏گاه‏هاى امام زين العابدين عليه‏السلام با خداى سبحان بود و اين مکان مقدس، يکى از جاهاى راز و نياز و گريه اين عبد حقيقى با معبود به شمار مى‏رفت. مناجات آن حضرت در اين مکان آن قدر اهميت دارد که فرزند برومندش، حضرت صاحب الزمان عليه‏السلام توجهى خاص و عنايتى ويژه به آن دارد. شيخ طوسى، در کتاب الغيبة از ابونعيم محمد بن احمد انصارى، چنين روايت کرده است:
سالى در مکه بودم و با جمعيتى حدود سى نفر در مسجدالحرام و در کنار مستجار ايستاده بودم. (اين جريان، مربوط به روز ششم ذى‏الحجه سال 293ق. است). ديدم جوانى که دو لنگ احرام پوشيده، نعلين به دست گرفته بود، از طواف به نزد ما آمد. هيبت او ما را گرفت و بى‏اختيار، همه از جاى خود برخاستيم. او در ميان ما نشست و همگى اطراف شمع وجود او را فرا گرفتيم. او نگاهى به سمت راست و چپ خود کرد و فرمود: آيا مى‏دانيد که اميرمؤمنان عليه‏السلام در دعاى الحاح خود چه مى‏فرمود؟ اين ديدارها، دو روز پشت سر هم و با طرح دو پرسش و پاسخ به آن، ادامه يافت تا اين که در روز سوم، باز وى نزد ما آمد و نگاهى به سمت راست و چپ خود فرمود و در حالى که با دست مبارکش، به سمت حجر اسماعيل در زير ناودان اشاره مى‏نمود، فرمود: على بن الحسين عليه‏السلام، در سجده خود در اين جا چنين گفت:
«عبيدک بفنائک، مسکينک بفنائک، فقيرک بفنائک، سائلک بفنائک، يسئلک ما لا يقدر عليه غيرک؛
بنده تو، مسکين تو، فقير تو و گداى تو، در آستانه در خانه توست؛ از تو چيزى مى‏خواهد که از غير تو ساخته نيست».
ابوعلى محمودى گفت: اى قوم! آيا او را مى‏شناسيد؟ به خدا سوگند! او صاحب الزمان شماست؟
گفتيم: اى ابوعلى! تو از کجا دانستى؟
گفت: هفت سال است که دعا مى‏کنم خداوند، صاحب الزمان را به من بنماياند.4
شيخ مفيد نيز از طاووس، چنين نقل مى‏کند:
شبى داخل حجر شدم؛ على بن الحسين عليه‏السلام را ديدم که داخل حجر و مشغول نماز شد و آن گاه به سجده افتاد. با خود گفتم: او مردى صالح از اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله است؛ بنشينم و به آن چه که او دعا مى‏کند، گوش فرا دهم و شنيدم که او در سجده خود، اين گونه مناجات مى‏کرد:
«عبيدک بفنائک، مسکينک بفنائک، فقيرک بفنائک، سائلک بفنائک؛
بنده کوچک تو، مسکين تو، فقير تو و گداى تو، در آستانه در خانه توست».
طاووس مى‏گويد: در هر گرفتارى که واقع مى‏شد و من اين دعا را مى‏خواندم، خداوند، گره از مشکل من مى‏گشود.5
علامه مجلسى نيز اين روايت را از طاووس يمانى نقل مى‏کند:
در ماه رجب از کنار حجر گذشتم؛ ديدم کسى به رکوع و سجده مى‏رود؛ دقت کردم؛ ديدم على بن الحسين عليه‏السلام است. با خود گفتم: خوشا به حالت! مردى صالح از اهل بيت نبوت است؛ قسم به خدا که بايد دعاى او را غنيمت شمارم. مراقب احوال او بودن تا او از نماز فارق شد و بعد کف دستان خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت:
«آقاى من! اين دستان پرگناه را به درگاهت بالا آوردم و چشمانم، اميد به تو دارند و کسى که با پشيمانى (از کرده خود) تو را در حال زار فرا خواند، سزاوار آن است که با لطف و کرمت، پاسخش گويى.
آقاى من! آيا مرا از تيره‏روزان قرار دادى تا که بسيار بگريم يا از نيک‏بختان گردانيدى تا اميدوار باشم؟
آقاى من! آيا اعضاى پيکرم را براى زدن گرزها آفريدى و آيا معده و دستگاه گوارشم را براى نوشيدن حميم (شراب جهنم) خلق کردى؟
آقاى من! اگر بنده‏اى توان فرار از آقايش را داشت، اولين فرارکننده از درگاهت، من بودم؛ ولى مى‏دانم که توانايى آن را ندارم.
آقاى من! اگر شکنجه‏شدنم بر حکومتت مى‏افزود، از تو صبر بر عذاب را مى‏خواستم؛ ولى مى‏دانم که بندگى اطاعت‏کنندگان، بر حکومتت نمى‏افزايد و سرکشى معصيت‏کاران، چيزى از آن نمى‏کاهد.
آقاى من! من کى‏ام؟ از تو مى خواهم که به فضلت، از من درگذرى و بدى مرا بپوشانى و با کرامتت، از توبيخ و سرزنشم درگذرى.
خداى من و آقايم! به هنگام مرگم که بر بستر افتاده‏ام و عزيزانم مرا مى‏گردانند، بر من رحم نما و به هنگامى که همسايگان نيکوکار من، جسدم را در غسال‏خانه غسل مى‏دهند، ترحم کن و هنگامى که نزديکانم، پيکر مرا برمى‏دارند، بر من رحم نما و در آن خانه تاريک، بر وحشت و غربت و تنهايى‏ام رحم کن. آيا غير از مولا، کسى بر بنده رحم مى‏کند»؟
آن گاه به سجده افتاد و فرمود:
«اعوذ بک من نار حرّها لا يطفى و جديدها لا يبلى و عطشانها لا يروى؛
به تو پناه مى‏برم از آتشى که گرمايش خاموش نمى‏شود و تازگى‏اش از بين نمى‏رود و تشنه‏اش سيراب نمى‏شود».
آن گاه گونه راست خود را بر زمين نهاد و فرمود:
«اللهم لا تقلّب وجهى فى النار بعد تعفيرى و سجودى لک بغير منٍّ منّى عليک، بل لک الحمد و المنّ علىّ؛
خدايا! پس از آن که صورتم را براى تو به خاک نهادم و خاک‏آلود شد، ديگر اين صورت را در آتش مسوزان؛ بدون آن که من هيچ منتى بر تو داشته باشم؛ بلکه تمام منت از آن تو بر من است».
آن گاه سمت چپ صورت خود را بر زمين گذاشت و فرمود:
«ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف؛
بر کسى که بدى و گناه کرد و در برابرت به خارى افتاد و به نافرمانى و معصيت خود اعتراف نمود، رحم فرما».
آن گاه به سجده بازگشت و پيشانى خود را بر زمين نهاد و فرمود:
«ان کنت بئس العبد، فانت نعم الرب؛
اگر من بنده بدى بودم، پس تو خداى خوبى هستى».
بعد صد بار فرمود:
«العفو العغو؛
از تو درخواست عفو و بخشش دارم».
طاووس يمانى مى‏گويد: به گريه افتادم تا آن جا که صداى گريه من بلند شد. حضرت، روى به جانب من گردانيد و فرمود: «اى يمانى! چرا گريه مى‏کنى؟ مگر اين جا جايگاه گنه‏کاران نيست»؟6
کسى گمان نکند که اين مطلب با عصمت آن بزرگواران منافات دارد؛ اين، کمال انقطاع و اوج معرفت ايشان را نسبت به درگاه ربوبى نشان مى‏دهد. آنان، چه بسا کارهايى را که ما ساده و عادى مى‏انگاريم، براى خود، گناه فرض مى‏کنند؛ زيرا «حسنات الابرار، سيئات المقربين؛ بسا که کار نيک نيکوکاران، براى مقربان دستگاه ربوبى، گناه انگاشته شود».

نماز و دعاى امام کاظم عليه‏السلام در حجر اسماعیل

سعد بن مسلم درباره چگونگى طواف امام موسى کاظم عليه‏السلام و استلام حجرالاسود، باز کردن دست روى کعبه و نماز پشت مقام ابراهيم مى‏گويد:
سپس به حجر اسماعيل آمد و هشت رکعت نماز خواند و آخرين عهد و ديدار او با کعبه، در زير ناودان بود؛ بعد دستان خود را گشود و دعا کرد؛ سپس قدرى درنگ فرمود و آن گاه از مسجد خارج شد و در حالى که روى به مدينه داشت، به ذى طوى رسيد.7
سکين بن عمار، چنين نقل مى‏کند:
شبى در مکه خواب بودم؛ در عالم رؤيا کسى نزد من آمد و گفت: از جاى خود برخيز؛ الان در زير ناودان (در حجر اسماعيل)، مردى است که خداى را به اسم اعظم او مى‏خواند. وحشت‏زده از جا جستم؛ ولى باز خوابيدم. اين ماجرا در خواب دوم نيز تکرار شد و باز برخاستم و دوباره به خواب رفتم. در خواب سوم به من گفت: اى فلان، فرزند فلان! از جا برخيز که فلان، فرزند فلان (نام او و پدرش را گفت) که او عبد صالح است، الان در زير ناودان است و خداى را به اسمش فرا مى‏خواند. از جاى برخاستم؛ غسل کردم و به سمت مسجد رفتم. وقتى داخل مسجد و سپس حجر شدم، مردى را ديدم که پيراهن را روى سر خويش انداخته، به سجده افتاده است. من پشت سر او نشستم و شنيدم که در راز و نياز خود، چنين مى‏گفت:
«يا نور يا قدوس، يا نور يا قدوس، يا نور يا قدوس، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ لا اله الا انت، يا حىّ لا اله الا انت، يا حىّ لا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين؛
اى نور! اى پاک بى‏عيب! اى زنده! اى برپا دارنده... اى زنده مرگ‏ناپذير... اى زنده زمانى که هيچ زنده‏اى نيست... اى زنده! هيچ خدايى جز تو نيست... از تو مى‏خواهم اى کسى که هيچ معبودى جز تو نيست... و تو را به نامت فرا مى‏خوانم؛ به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداى شکست‏ناپذير و استوار».
سکين مى‏گويد: او مرتب اين کلمات را تکرار مى‏کرد تا آن جا که من آنها را حفظ کردم و پس از آن، سر از سجده برداشت و نگاهى انداخت. سپيده زده بود که به طرف مستجار آمد و نماز صبح را خواند و از مسجد خارج شد.8

پى‏نوشت:

1. جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص 506.
2. الفقه المنسوب للامام الرضا عليه‏السلام، ص 222.
3. مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 349.
4. شيخ طوسى، الغيبه، ص 259.
5. مفيد، الارشاد، ج 2، ص 143.
6. بحارالانوار، ج 100، ص 448 .
7. حميرى، قرب الاسناد، ص 316 .
8. ابن طاووس،

محمد امين پورامينى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن