ترجمه خطبه 163نهج البلاغه - خدا شناسى و وصف آفرينش و شگفتى آفرينش انسان

(برخى از شارحان نوشتند اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)
فهرست مطالب
1 -خدا شناسى
2 -وصف آفرينش
3- شگفتى آفرينش انسان

1 -خدا شناسى
سپاس خداوندى را سزاست كه آفريننده بندگان، و گستراننده زمين، و جارى كننده آب در زمين‏ هاى پست، و روياننده گياه در كوه‏ها و تپه‏ هاى بلند مى‏ باشد، نه اوّل او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است آغاز هر چيزى و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لب‏ها در اعتراف به يگانگى او در حركتند. به هنگام آفرينش، براى هر پديده‏ اى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود بى‏ نهايت او همانندى نباشد. گمان‏ ها خدا را به اندازه‏ ها و حركت‏ها و اندام‏ها و آلت‏ها نمى‏ توانند اندازه گيرى نمايند. نمى ‏تواند گفت: خدا از كى بود و تا كى خواهد بود وجود آشكارى است كه نمى‏ توان پرسيد: از چيست و حقيقت پنهانى است كه نمى ‏توان پرسيد در كجاست نه جسم است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيده‏اى كه چيزى او را در بر گرفته باشد، به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان آنان، نزديك شدن به تپه‏ اى، گام بر داشتن در تاريكى شب، يا راه رفتن در مهتاب كه نور مى ‏افشاند،
و درخشش خورشيدى كه پس از ماه طلوع مى ‏كند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مى ‏گردد و تاريخ ورق مى ‏خورد، هيچ كدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه مى‏ باشد كه عقل‏هاى عاجز تشبيه كنندگان تصوّر مى ‏كند. والاتر از صفات پديده‏ ها و اندازه ‏ها و قطرهاست كه براى موجودات مادّى پندارند، و جايگاه‏ هايى كه براى آن در نظر مى ‏گيرند، زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديده‏ هاست و به غير خدا تعلّق دارد.
2 -وصف آفرينش
پديده‏ ها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد، بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد،

و براى هر پديده‏ اى حد و مرزى تعيين فرمود، و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد، چيزى از فرمان او سر پيچى نمى  ‏كند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمى ‏برد، علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند، و علم او به آسمان‏ هاى بالا چونان علم او به زمين‏هاى زيرين است.
3- شگفتى آفرينش انسان
اى انسان اى آفريده راست قامت، اى پديده نگهدارى شده در تاريكى ‏هاى رحم‏ هاى مادران، و قرار داده شده در پرده‏ هاى تو در تو آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده، و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مى‏ كردى، نه دعوتى را مى ‏توانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مى ‏شنيدى. سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانه‏ اى آوردند كه آن را نديده بودى و راه هاى سودش را نمى‏ توانستى، پس چه كسى تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد و به هنگام نياز جايگاه‏ هاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند هرگز، آن كس كه در توصيف پديده ‏اى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوان‏تر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديده ‏ها دورتر است.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن