ترجمه خطبه 32 نهج البلاغه – سخنرانی حضرت در مسجد كوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

(در سال 37 هجرى در مسجد كوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايراد كرد)
فهرست مطالب
1- سير ارتجاعى امّت اسلامى
2- اقسام مردم (روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم)
3- وصف پاكان در جامعه مسخ شده
4- روش برخورد با دنيا

1- سير ارتجاعى امّت اسلامى
اى مردم، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت‏ها، صبح كرده‏ ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى ‏آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى ‏افزايد. نه از آن چه مى ‏دانيم بهره مى‏ گيريم و نه از آن چه نمى ‏دانيم، مى ‏پرسيم، و نه از حادثه مهمّى تا بر ما فرود نيايد، مى ‏ترسيم

2- اقسام مردم (روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم)
در اين روزگاران، مردم چهار گروه ‏اند:-  گروهى اگر دست به فساد نمى ‏زنند، براى اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كند، و امكانات مالى، در اختيار ندارند.-  گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و شرّ و فسادشان را آشكار كرده‏ اند، لشكرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار ديگرانند. دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رييس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند. چه بد تجارتى، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمايى.-  گروهى ديگر، با اعمال آخرت، دنيا را مى ‏طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقام‏ هاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى‏ دهند. گام‏ها را رياكارانه و كوتاه بر مى‏ دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مؤمنان واقعى مى ‏آرايند، و پوشش الهى را وسيله نفاق و دو رويى و دنيا طلبى خود قرار مى ‏دهند.-  و برخى ديگر، با پستى و ذلّت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده‏ اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده‏ اند. اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده ‏اند.
3- وصف پاكان در جامعه مسخ شده
در اين ميان گروه اندكى باقى مانده‏ اند كه ياد قيامت، چشم‏ هايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشك‏هايشان را جارى ساخته است، برخى از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى‏ كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده ‏اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى‏ كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيّه و خويشتن دارى، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته‏ اند، دهن‏ه ايشان بسته، و قلب‏ هايشان مجروح است، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كشته دادند، انگشت شمارند.
4- روش برخورد با دنيا
اى مردم بايد دنياى حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده،  و تفاله‏ هاى قيچى شده دام داران، بى ‏ارزش‏تر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياى فاسد نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته‏ تر از شما را رها كرد.
مى ‏گويم: بعضى از نادانان اين خطبه را به معاويه نسبت داده ‏اند، ولى بدون ترديد اين خطبه از سخنان امير مؤمنان عليه السّلام است. «طلا كجا و خاك كجا آب گوارا و شيرين كجا و آب نمك كجا» دليل بر اين مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ» است كه ماهر در ادب و نقّاد بصير سخن مى ‏باشد، او اين خطبه را در كتاب «البيان و التبيين» آورده و گفته است: آن را به معاويه نسبت داده ‏اند. سپس اضافه كرده كه اين خطبه به سخن امام عليه السّلام و به روش او در تقسيم مردم شبيه ‏تر است. و اوست كه به بين حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقيّه، و ترس واردتر است، سپس مى ‏گويد: «تا كنون چه موقع ديده ‏ايم كه معاويه در يكى از سخنانش مسير زهد پيش گيرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب كند»

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن