احترامات ويژه به هر آنچه به آن حضرت تعلق دارد.

hos-28

خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم - 79

اولين آن مربوط به حامله شدن به آن حضرت است كه در فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله حالت هاى حضرت زهراء سلام الله عليها آشكار است . پيامبر خطاب به حضرت فاطمه فرمودند: من در پيشانى تو نورى مى بينم و تو براى اين خلق ، حجتى به دنيا مى آورى . همچنين حضرت زهراء فرمودند: در زمان باردارى به حسين ، در خانه تاريك نياز به چراغ نداشتم . در دوران باردارى صداى تقديس و تسبيح او را مى شنيدم . هر گاه مى خوابيدم دو شخص نورانى را در خواب مى ديدم كه بر من قرآن قرائت مى كنند.

دوم ؛ احترام خاص و تبريك و تهنيت به مناسبت ولادت آن حضرت است .

هنگام ولادت حسين عليه السلام پنج قسم وحى نازل شد. خداوند به بهشت رضوان وحى فرستاد كه

جنان را به احترام و كرامت فرزندى كه براى محمد صلى الله عليه و آله به دنيا آمده است ، خوشبو كنند و زينت ببخشند. به حورالعين وحى فرستاد كه به احترام اين مولود خود را زينت كنند. به ملائكه وحى كرد كه بپا خيزند و صف ببندند و به كرامت اين مولود تسبيح ، حمد، ثنا و تكبير بگويند. به جبرئيل عليه السلام وحى كرد كه با هزار گروه ، كه گروه هزار هزار فرشته اند، و به همراه فرشتگان روحانى كه مشعل هايى از نور به دست دارند، بر اسب هاى ابلق مزين شده به قبه هاى در و ياقوت بر بيت پيامبرم فرود آييد و بر او به مناسبت اين مولود تهنيت گوييد. اين تعداد فرشته و اين كيفيت براى اداى تبريك به پيامبر جاى تاءمل دارد.

سوم ؛ احترامات ويژه به نامگذارى ايشان است . خداوند به جبرئيل فرمود به پيامبر خبر بده و نام او را حسين نهاده ام . خداوند همچنين در كتابش از حسين نام برده و او را به اوصاف خاصى توصيف كرده است و آن طور كه در روايت آمده در آسمان ها نيز اسامى خاصى به حسين عليه السلام اختصاص داده است .

چهارم ؛ احترام ويژه به عزادارى آن حضرت است . خداوند بعد از تهنيت به پيامبر و نامگذارى حسين عليه السلام ، به جبرئيل فرمود كه به او بگو امت تو حسين را خواهند كشت .

پنجم ؛ احترام ويژه براى قابله آن حضرت مى باشد. خداوند حوريه خاصى را كه برتر از حور است ، به هنگام ولادت حسين عليه السلام ، به عنوان قابله آن حضرت فرستاد.

ششم ؛ احترام ويژه به گهواره آن حضرت مى باشد، كه فطرس (ملك ) به آن پناه برد.(16)

هفتم ؛ احترام مخصوص به جنباندن گهواره حسين عليه السلام است كه ملائكه و ميكائيل گهواره جنبان آن حضرت بودند.

هشتم ؛ احترام ويژه به سخن گفتن با او در گهواره است . خداوند جبرئيل را ماءمور كرد كه با حسين عليه السلام در گهواره سخن بگويد.

نهم ؛ احترام مخصوص به شيرخوارگى حسين عليه السلام مى باشد. خداوند حسين عليه السلام را از زبان مبارك پيامبر و انگشت ابهام ايشان تغذيه كرد. ضمن اينكه آن حضرت از سينه مادرى شير نوشيده است كه خداوند آن را اشرف از همه سينه ها قرار داده است ؛ ولى از آنجا كه پيامبر اسلام اشرف و افضل از همه است ، مصداق آنچه در زيارت جابر خطاب به امام حسين عليه السلام آمده ، براى آن حضرت تحقق يافت . در زيارت مذكور مى خوانيم : دستان (پيامبر) رحمت تو را تغذيه كرد و از سينه ايمان شير نوشيدى و در دامن اسلام تربيت يافتى .

دهم ؛ احترام خاص به لباس آن حضرت است . خداوند به امام حسين عليه السلام لباس مخصوصى اهداء كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله ، هنگامى كه آن را بر حسين عليه السلام پوشاند درباره آن فرمود: اين هديه اى است كه پروردگارم به حسين اهداء فرموده و من آن را بر او مى پوشانم .

يازدهم ؛ احترام ويژه به قبر آن حضرت است . از شگفتى هاى قبر امام حسين عليه السلام اين است كه هيچ قبرى قبل از آنكه بدنى در آن به خاك سپرده شود، زيارت نشد، اما مدفن امام حسين عليه السلام را تمام پيامبران از آدم تا خاتم (عليهم السلام ) قبل از دفن زيارت كردند.

 

دوازدهم ؛ احترام ويژه به اشكى است كه براى حسين عليه السلام ريخته مى شود. طبق رواياتى كه بعدا خواهد آمد، اشك چشم دوستان و عزاداران حسينى را جمع مى كنند و براى گريه كننده ذخيره مى نمايند و فرشتگان آن را با آب حيات ممزوج مى كنند.

سيزدهم ؛ احترام مخصوص به خون آن حضرت مى باشد. خون حسين عليه السلام از چنان احترام و قداستى برخوردار است كه پيامبر با دست مباركشان آن را جمع كرد و در شيشه اى سبز رنگ قرار داد كه آن شيشه را ملكى از مقامى عظيم به همين منظور آورد.

چهاردهم ؛ احترام مخصوص به محل جريان اشك است . چهره آنكه بر حسين عليه السلام گريه كند، چون محل جريان اشك چشم اوست ، هرگز گرد پريشانى و ذلت بر او ننشيند.

پانزدهم ؛ احترام خاص به مجلس آن حضرت است . به اين مساءله هنگام يادآورى خواص مجالس حسينى پرداخته خواهد شد.

شانزدهم ؛ احترام ويژه به شفاعت آن حضرت مى باشد. خداوند چنان احترامى براى شفاعت حسين عليه السلام قايل است كه ايشان را در روز ولادتشان شفيع ملائكه قرار داد و در روز قيامت نيز مردم از شفاعت او برخوردار خواهند شد.

هفدهم ؛ احترام مخصوص به خاك حريم قبر امام حسين عليه السلام مى باشد. علاوه بر حرمت و شرافت خاك قبر شريف امام حسين عليه السلام ، خاك اطراف قبر امام نيز داراى حرمت است كه احترام آن از حيث نزديكى و دور بودن با قبر شريف تفاوت مى كند. همچنين خداوند در روز دحوالارض كربلا را براى مدفن امام برگزيد و براى آن خصوصياتى قايل شد كه عبارتست از:

از امام باقر عليه السلام به سندهاى معتبر روايت شده است كه خداوند اين سرزمين را قبل از خلق كعبه آفريد و آن را تقديس كرد و مبارك شمرد.

همچنين از آن حضرت به سندهاى متعدد نقل شده است كه اين سرزمين قبل از خلق موجودات ، مقدس و مبارك بوده و همچنان مى باشد. حتى خداوند آن را برترين سرزمين در بهشت و بهترين منزل و مسكنى قرار داد كه اوليايش را در آن ساكن مى گرداند.

خداوند تربت كربلا را از نوع تربت بهشت قرار داد.

از امام سجاد عليه السلام نقل است كه وقتى زلزله قيامت برپا شود، سرزمين كربلا با تربت نورانى و پاكش - همان طور كه هست - در جايگاه رفيعى قرار مى گيرد و در بالاترين و برترين روضه از رياض جنت قرار داده مى شود و در ميان رياض جنت آن طور مى درخشد كه ستاره زهره در ميان ستارگان ديگر مى درخشد، و نور آن ديدگان اهل بهشت را خيره مى كند و ندا مى دهد من سرزمين مقدس ، طيب و مبارك خداوند هستم كه (پيكر) سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم .

ذكر تسبيح و استغفار با دانه هايى كه از تربت كربلا ساخته شده باشد، ثوابش هفتاد برابر است . گرداندن تسبيح از تربت كربلا بدون ذكر نيز ثواب تسبيح را دارد.

اگر از خاك كربلا تسبيح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود: خدايا من صبح كردم و تو را حمد و ستايش مى كنم و تو را شايسته و اهل ستايش مى دانم ، تا زمانى كه تسبيح در دستم مى چرخد تو خود آن را شمارش كن (و به حساب حمد و ستايش خودت قرار بده )، تا وقتى آن تسبيح را در دست دارد، براى او ثواب حمد و ذكر تسبيح مى نويسند، و اگر آن ذكر را قبل از اينكه بخوابد، بگويد و تسبيح را زير سر بگذارد - بر اساس روايت نقل شده از امام سجاد عليه السلام - همان ثواب را براى او مقرر مى دارند.

سجده بر خاك كربلا، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين حديث يا شكافتن آسمان ها براى صعود است و يا منظور حجاب هاى هفتگانه گناهان است كه - بنا بر روايت معاذ بن جبل - مانع قبولى اعمال مى شوند.

خوردن هر نوع گلى حرام است و در روايت از امام صادق عليه السلام آمده است كه مثل خوردن گوشت خوك است و اگر كسى خاك بخورد و بميرد بر او نماز نگذارند؛ مگر خوردن خاك قبر امام حسين عليه السلام براى شفا يافتن . البته اين كار نسبت به مكان برداشتن آن خاك ، نگهدارى ، خوردن و نيت بر آن ، شرايط و آدابى دارد كه عمده ترين آن نيت است . در حديث از ابن ابى يعفور با سندهاى متعدد آمده است كه نقل كرده است : به ابى عبدالله (امام صادق ) عليه السلام گفتم انسان از خاك قبر حسين عليه السلام برمى دارد و از آن بهره مند مى شود، اما غير از خاك قبر او را برمى دارد ولى از آن منتفع نمى شود. امام فرمودند: سوگند به خدايى كه جز او نيست ، هر كس از آن خاك بردارد و اعتقاد داشته باشد كه خداوند به واسطه آن به او نفع مى رساند، قطعا چنين خواهد شد.

البته اثر اين تربت اگر آن را نپوشانند، از بين مى رود؛ چون جن و شياطين آن را مسح مى كنند و آن طور كه در روايت آمده پوشاندن آن نيز راه هايى دارد.

خاك كربلا را با خود داشتن ، انسان را پناه مى دهد و او را از امور ترس آور مصون مى دارد، البته اگر به اين نيت حمل شود.

آن طور كه در روايت آمده است ؛ گذاشتن خاك كربلا در كالايى كه براى داد و ستد است ، موجب بركت در آن مى شود.

در روايت آمده است كه به كام فرزندان خود پس از ولادت ، تربت قبر امام حسين عليه السلام برسانيد كه موجب امان است .

اگر به همراه ميت در قبر او مقدارى از تربت حسين عليه السلام قرار دهند، در امان است . نقل شده است كه زنى بدكاره بود و فرزندان خود را مى كشت ، وقتى مرد و دفن شد، زمين چندين بار جنازه او را بيرون افكند، به دستور يكى از امامان مقدارى از تربت قبر حسين عليه السلام را با او دفن كردند، ديگر زمين جسد او را بيرون نينداخت .

مستحب است حنوط را با تربت كربلاى حسين عليه السلام مخلوط نمود.

دفن در خاك كربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است .

حورالعين تربت قبر حسين عليه السلام را به عنوان هديه براى متبرك شدن ، از فرشتگانى كه به زمين نازل مى شوند، درخواست مى كنند.

تربت قبر حسين را هر ملكى برداشته و آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اهداء نموده است .

پيامبر و حسين عليهما السلام نيز خودشان از آن برداشته اند.

همان طور كه در روايت آمده در اين خاك قبل از دفن امام حسين عليه السلام ، دويست پيامبر، دويست وصى و دويست سبط كه همه از شهدا هستند، دفن شده اند.

بوييدن تربت حسين عليه السلام موجب جارى شدن اشك است و اين موضوع قبل از دفن آن حضرت نيز براى پيامبر اسلام و امام حسين اتفاق افتاد.

 

تربت امام حسين عليه السلام ، آنگاه كه خون آن حضرت به زمين ريخته شد، به خون تبديل گرديد. اين مساءله از روايت هاى فراوان از جمله روايتى كه نزد ام سلمه است و عامه و خاصه آن را نقل كرده اند، آشكار مى شود. پيامبر اسلام آن تربت را كه جبرئيل در شب معراج برايش آورده بود، با دست شريف خود به ام سلمه داد و به او فرمود: اين خاك را نگه دار و هر زمان به خون تبديل شد، فرزندم كشته شده است . ام سلمه مى گويد: من آن خاك را در شيشه قرار دادم و هر روز به آن نگاه مى كردم و مى گريستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به آن نگاه كردم ، خاك به همان حال خود بود، سپس بعد از ظهر مراجعه كردم و ناگهان ديدم كه به خون تبديل شده است ؛ آنگاه فرياد زدم . سلمى مى گويد: من ديدم كه آن شيشه مقابل اوست و خون از آن مى جوشد.

ورود به خاك كربلا موجب حزن و اندوه مى شود، بويژه وقتى به قبر شريف نزديك شوى و ملاحظه كنى كه قبر فرزندش در پائين پاى مبارك ايشان قرار داد. در روايت است كه هر كس به قبر فرزندش در پائين پاى ايشان نگاه كند، مشمول رحمت حق واقع مى شود.

در روايت است كه هر فرشته اى كه به خدمت پيامبر رسيد، با او مقدارى تربت كربلا بود و هر پيامبرى كه كربلا را زيارت كرده ، از تربت آن برداشته و آن را بوئيده است و خاك كربلا مقام همه پيامبران تا روز قيامت است .

خداوند در مقابل هتك حرمت امام توسط دشمن ، براى ايشان احترام مخصوصى مقرر فرموده است ؛ تا جايى كه حتى آنانى كه حرمت امام را شكسته و در صدد اذلال آن حضرت برآمدند، خودشان امام را عزيز شمرده و احترام كرده اند، كه من اين معنا را در نزديك به چهل قضيه ملاحظه كردم . براى تاءئيد اين امر كافى است كه به جزئيات سرگذشت كسانى كه بر امام جسارت كردند و حرمت او را شكستند، دقت كنى .

از سوى ديگر، اذلال و هتك حرمت يك موضوع است و كشته و مجروح شدن به دست دشمن ، موضوع ديگرى . و از آنجا كه از جمله الطاف واجب بر خداوند اين است كه اوليايش را به نحوى ذليل نگرداند كه دل ها از آنها روى گردان شوند، آنها را در عين ضعف و تنگدستى ظاهرى ، آنچنان قرار داده است كه غنا، صولت و هيبت و وقارشان ديدگان همگان را پر مى كند و بر قلب ها چيره مى سازد.

خداوند در اين زمينه براى امام مظلوم ما، ويژگى خاصى را قايل شده اند (كه فقط به ذكر چند نمونه اكتفا مى شود):

معاويه اولين كسى بود كه علاقه مند به كشتن امام حسين عليه السلام بود، اما همين معاويه در وصيتش به يزيد، او را به احترام به امام توصيه كرد. او گفت : من نسبت به تو از حسين بن على نگرانم ، اما اگر بر او پيروز شدى حقش را رعايت كن ، زيرا او پاره جگر رسول خداست .

اولين كسى كه دستور كشتن امام را داد، وليد حاكم مدينه بود. اما او گفت : از اين كه به ريختن خون حسين مبتلا شوم ، به خدا پناه مى برم .

پسر سعد - كه لعنت بر او باد - زمانى كه تصميم به جنگ با امام گرفت ، ايشان را احترام كرد و ابياتى سرود؛ از جمله گفت :

ملك رى را رها مى كنم در حالى كه رى آرزوى من است ؛ يا اينكه با كشتن حسين گناهكار مى شوم . كشتن او موجب آتشى است كه حجاب و مانعى براى آن وجود ندارد، اما ملك رى نور چشم من است .

شمر نيز وقتى دستور هجوم بر آن حضرت را صادر كرد، ايشان را احترام نمود. او گفت : حسين حريف بزرگوار و كريمى است كه كشته شدن به دست او عار نيست .

حامل راءس حسين عليه السلام نيز امام را احترام كرد. او گفت ركاب مرا از طلا و نقره پر كن كه من سيد بزرگوارى را كشته ام كه پدر و مادر او بهترين خلق خدايند. آنانى هم كه اسب بر پيكر مطهر امام حسين عليه السلام دوانيدند، آن حضرت را احترام كردند و با سرودن اشعارى به ايشان تعظيم نمودند. حتى يزيد - كه لعنت خدا بر او باد - آنگاه كه سر امام حسين عليه السلام در مقابلش بود، با مدح و ستايشى كه از امام نمود، ايشان را احترام كرد.

علاوه بر اينها، همزمان با اين موضوع كه برخى در صدد برآمدند با زبان ، هتك حرمت امام را نمايند، مسائلى رخ داد كه نشان از احترام خاص امام دارد؛ از جمله : كسى در شب عاشورا به امام گفت : تو را بشارت باد بر آتش ، كه خداوند اين گفته او را همزمان كرد با اين مساءله كه اسبش رم كرد و او پايش در ركاب گير كرد و اسب او را به طرف خندق آتش برد و در آنجا افكند. در همين مورد باز گفته شده كه فردى در آن روز به امام حسين عليه السلام گفت : اى حسين ! از طرف رسول خدا چه حرمتى به تو رسيده است ؟ در همان ساعت براى قضاى حاجت بيرون رفت و مارى او را نيش زد و او در ميان آلودگى ها و كثافات خود در جا مرد. همچنين شخصى به امام گفت : به آب نگاه كن اما تو حق نوشيدن از آن را ندارى تا تشنه از دنيا بروى . در همين حال امام فرمود: خدايا! او را تشنه بميران . آنگاه حالتى بر او دست داد كه فرياد العطش سر داد. مشك آبى به او دادند، او نوشيد و باز فرياد تشنگى سر مى داد تا از عطش مرد.

طعام امام از احترام خاصى برخوردار است . خداوند، هر گاه امام ميلشان كشيد، از ميوه هاى بهشتى به ايشان اهداء فرمودند كه حديث رطب و گلابى و سيب از آن جمله است . بلكه هر طعامى كه از بهشت به جد، پدر، مادر و برادر ايشان اهدا گرديد، عمدتا به استدعاى ايشان يا به خاطر او بود.

براى لباس امام نيز تشريفات مخصوصى وجود دارد. خداوند حسن و حسين عليهما السلام را مختص به اين گردانيد كه بارها از لباس هاى بهشتى به آن دو اهداء نمايد، اما خداوند امام حسين عليه السلام را به لباس مخصوصى ملبس فرمودند.

ام سلمه مى گويد: ديدم پيامبر لباسى بر حسين مى پوشاند كه مانند آن را در دنيا نديده بودم ، از ايشان در اين باره سؤ ال كردم . فرمودند: اين هديه اى از جانب خداوند براى حسين است و من آن را بر او مى پوشانم .

16- اين فرشته كه امتيازات خود را از دست داده بود، به بركت پناه بردن به گهواره امام حسين عليه السلام آن امتيازات را به دست آورد.

 

منبع : خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم

نویسنده : آية الله شيخ جعفر شوشترى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن