جماعة عن ابى مفضل عن الحسين بن موسى عن عبدالرحمن ابن خالد عن زيد بن حباب عن حماد عن ثابت عن ابى رافع عن ابى هريره عن النبى صلى اللّه عليه و آله قال:
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم مرضت فلم تعدنى قال ياربّ كيف اعودك و انت ربّ العالمين قال مرض فلان عبدى فلو عدته لوجدتنى عنده و استسقيتك، فلم تسقينى، فقال كيف و انت ربّ العالمين فقال استسقاك عبدى فلان و لو سقيتة لو جدت ذلك عندى و استطعمتك، فلم تطعمنى، قال كيف و انت ربّ العالمين قال استطعمك عبدى فلان و لو اطعمته لو جدت ذلك عندى (17)
اى فرزند آدم مريض شدم و به عيادتم نيامدى. و او در جواب مىگويد: اى خدا چگونه از شما عيادت كنم در حاليكه تو پروردگار جهانيان هستى. خدا مىفرمايد: فلانى، بنده من مريض شد، چنانچه به عيادت او مىرفتى هر آينه مرا در كنار او مىيافتى.
و از تو طلب آب كردم و مرا سيراب ننمودى. بنده در جواب مىگويد: چگونه اينكار را مىكردم و حال آنكه تو پروردگار جهانيان هستى، خدا مىفرمايد: بنده من از تو طلب آب كرد، چنانچه به او آب مىدادى آن را در نزد من مىيافتى.
و از تو طعام و غذا خواستم، ولى مرا طعام ندادى، و بنده در جواب مىگويد: چگونه اينكار را مىكردم و حال آنكه تو پروردگار جهانيان هستى و خدا مىفرمايد بنده من فلانى از تو غذا خواست و اگر تو به او غذا مىدادى آن را در نزد من مىيافتى.
17 - بحار، ج 74 ص 368 روايت 56 باب 23