(كراهيت تعيين وقت ظهور امام عليه السلام )

(كراهيت تعيين وقت ظهور امام عليه السلام )
بَابُ كَرَاهِيَةِ التَّوْقِيتِ
1- عـَلِيُّ بـْنُ مـُحـَمَّدٍ وَ مـُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مـُحـَمَّدِ بـْنِ عـِيـسَى جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جـَعـْفـَرٍ ع يـَقـُولُ يـَا ثـَابـِتُ إِنَّ اللَّهَ تـَبـَارَكَ وَ تـَعـَالَى قـَدْ كـَانَ وَقَّتَ هـَذَا الْأَمـْرَ فِى السَّبـْعـِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهـْلِ الْأَرْضِ فـَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبـَعـِيـنَ وَ مـِائَةٍ فـَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ كَانَ كَذَلِكَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 190 روايت 1
ترجمه روايت شريفه :
ابـو حـمـزه ثـمـالى گـويـد: شـنـيدم امام باقر عليه السلام ميفرمود: اى ثابت همانا خداى تبارك و تعالى اين امر را هفتاد وقت گذاشت ، چون حسين صلوات اللّه عليه كشته شد، خشم خـداى تـعـالى بـر اهـل زمـيـن سـخـت گـشـت ، آنـرا تـا صـد و چـهـل بـتـاءخـيـر انـداخت . سپس كه ما به شما خبر داديم ، آن خبر را فاش كرديد و از روى پـوشـيـده پـرده بـرداشـتيد، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو كند و ثابت گذارد اصل كتاب نزد اوست .
ابـو حمزه گويد: من اين حديث را بامام صادق عليه السلام عرضكردم ، فرمود: چنين بوده است .

شرح :
ايـن روايـت از چـنـد نـظـر اجـمـال و ابـهـام دارد كـه شـارحـيـن دانـشـمـنـد اصـول كـافـى هـم فـقـط بـا ذكـر احـتـمـالات آنـرا تـوضـيـح داده انـد: اول از نـظـر هـفـتـاد و صـد و چـهـل كـه مـعـلوم نـيـسـت واحـدش روز بـا مـاه يـا سال يا چيز ديگر است و ثانيا مبداءش معلوم نيست كه آيا هجرتست يا بعثت و يا زمان ديگر و ثالثا كلمه هذاالامر اجمال دارد از اين نظر كه آيا مقصود ظهور امام زمانست يا ظهور دولت حق بدست امامى از ائمه يا چيز ديگر است ، اگر چه در اين مورد، چنانچه مرحوم مجلسى هم گـويـد وجـه دوم واضـح و روشـن بـنـظـر مـيـرسـد و رابـعـا در اثـر اجـمـال كـلمـه هـذا الامـر خـبـر دادن ائمـه عـليـهـم السـلام و فـاش كـردن مـردم هـم مـجمل مى شود و خلاصه اين روايت يا از جمله اخبار متشابه و مستصعبى است كه درك و فهم آن مـنـحـصر بخواص است و يا آنكه در زمان صدورش قرائن و شواهد معلوم و روشنى نزد امـام و مـخـاطـب وجـود داشته كه معنى آن براى عموم روشن بوده است و سپس بمرور زمان آن قرائن از ميان رفته و لذا فهميدنش براى زمان ما دشوار و متعسر گشته است .
2- مـُحـَمَّدُ بـْنُ يـَحـْيـَى عـَنْ سـَلَمـَةَ بـْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِى عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِى نَنْتَظِرُ مَتَى هُوَ فَقَالَ يَا مِهْزَمُ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 2
ترجمه روايت شريفه :
عـبـدالرحمن بن كثير گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مهزم وارد شد و عـرض كـرد: قـربـانـت : بـمـن خـبـر دهـيد: اين امرى كه در انتظارش هستيم كى واقع ميشود؟ فـرمـود: اى مـهزم ! دروغ گفتند وقت گزاران و هلاك شدند شتاب كنندگان و نجات يافتند تسليم شوندگان .

شرح :
ظهور امام زمان عليه السلام از جمله اموريستكه وقتش معلوم نيست لذا در اين روايت تصريح شـده اسـت كـه كـسـانـيـكـه بـراى آن وقـت مـعـيـن كـنند دروغگويند. و كسانيكه درباره ظهور آنـحـضـرت شـتـاب زده شـونـد يـعـنـى بـخـدا اعـتـراض و اشـكـال كـنـنـد كه چرا آنحضرت را ظاهر نميكند، خدا را نشناخته و بقضاء و قدر او راضى نـگـشته و در نتيجه بشقاوت و هلاكت رسيده اند. و اما انتظار فرج و دعا كردن براى ظهور آنـحـضـرت و در عين حال راضى بودن بخواست و قضاء خدا و تسليم در برابر فرمانش مقتضاى عبوديت و بندگى و محبوب خداى متعال و موجب نجاتست .
3- عـِدَّةٌ مـِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بـْنِ أَبـِي حـَمـْزَةَ عـَنْ أَبـِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ ع فَقَالَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُوَقِّتُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 3
ترجمه روايت شريفه :
ابـو بـصـيـر گـويـد: از امـام صـادق عـليـه السـلام راجع بقائم عليه السلام پرسيدم ، فرمود: وقت گزاران دروغگويند، ما خانواده ئى هستيم كه تعيين وقت نكنيم .

4- أَحْمَدُ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ أَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُخَالِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِينَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 4
ترجمه روايت شريفه :
احـمـد بـاسـنـاد خود گويد: آنحضرت فرمود: خدا نخواهد جز آنكه با وقتيكه وقت گزاران تـعـيـيـن كنند مخالفت كند (پس هر كه براى ظهور آنحضرت وقتى معين كند، واقع و حقيقت و زمانيكه خدا آنحضرترا ظاهر كند بر خلاف آنست ).

5- الْحـُسـَيـْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بـْنِ عـَمـْرٍو الْخـَثـْعـَمـِيِّ عـَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقـْتٌ فـَقَالَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّ مُوسَى ع لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَى رَبِّهِ وَاعـَدَهـُمْ ثـَلَاثـِيـنَ يـَوْمـاً فـَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عـَلَى الثَّلَاثـِيـنَ عـَشـْراً قَالَ قَوْمُهُ قَدْ أَخـْلَفـَنـَا مـُوسـَى فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا فَإِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَى مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ فـَقـُولُوا صـَدَقَ اللَّهُ وَ إِذَا حـَدَّثـْنـَاكـُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَى خِلَافِ مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْنِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 5
ترجمه روايت شريفه :
فـضـيـل بـن يسار گويد: بامام باقر عليه السلام عرضكردم : براى اين امر وقتى هست ؟ فرمود وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند. هـمـانـا مـوسـى عليه السلام چون (در طور سينا) بپروردگار خود براى پيغام بردن وارد شـد، قـومـش را وعـده سـى روز دارد، و چـون خـدا ده روز بـر سى روز افزود قومش گفتند: موسى با ما خلف وعده كرد، و كردند آنچه كردند (يعنى گوساله پرست شدند) پس اگر مـا خـبـرى بـشـمـا گـفـتـيـم و طبق گفته ما واقع شد، بگوئيد: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گيريد.

شرح :
راجـع بـوعـده ايـكـه خدايتعالى با موسى كرد: در سوره بقره مى فرمايد. (((زمانيكه با مـوسـى چهل شب وعده گذاشتيم آيه 51 ـ))) و در سوره اعراف فرمايد (((و با موسى سى شـب وعده كرديم و آنرا بده (شب ديگر) كامل كرديم آيه 142 ـ))) بعضى از مفسرين گفته انـد: وعـده خـدايـتـعـالى بـا مـوسـى عـليـه السـلام هـمـان چهل شب بوده كه بايد سى روزش را روزه بگيرد و عبادت كند و ده روز ديگر هم صبر كند تـا وقـت مـنـاجـات رسـد و بـعـضـى گـفـتـه انـد در آن ده روز تـورات بـر او نـازل شـد. و بـعـضـى ديـگر از مفسرين گفته اند اين موضوع مربوط ببداء است و براى امـتـحـان قـوم مـوسـى بـوده اسـت ، يـعـنـى مـدت مـيـعـاد در حـقـيـقـت هـمـان چـهـل شـب بـود ولى مـوسـى مـاءمـور بود كه سى شب آنرا بقومش بگويد و ده شب در آمدن تاءخير كند تا ميعاد حقيقى كامل شود و هم بدينوسيله امتش ‍ آزمايش شوند و مؤ منين راسخ و ثابت آنها از منافقين و متزلزلين ممتاز و مشخص گردند، تا اگر در روز قيامت يكدسته از آنـهـا در عاليترين درجات بهشت و دسته ديگر در نازلترين درجات و يا گرفتار كيفر و عـقـاب بـودنـد انـتقاد نكنند و عدالت و واقع بينى خدا براى آنها روشن گردد، همچنين است مـوضوع ظهور امام زمان عليه السلام و تعيين وقت براى آن ، كه اگر ائمه عليهم السلام دربـاره آن وقـتـى مـعـيـن كـنـنـد و در آنـوقـت ظـهـور نـكـنـد مربوط بموضوع بداء و امتحان خـدايـتـعـالى از بـنـدگان است تا مؤ منين واقعى و حقيقى آنها از منافقين و رياكاران ظاهرى مـشـخـص و ممتاز گردند و كسى كه اخبار بدائيه را تصديق كند بواسطه صعوبت آن بر نفس انسان ، خدا اجر و پاداش او را مضاعف و دو برابر ميدهد.
6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بـْنِ يـَقـْطـِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ ع الشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ قَالَ وَ قَالَ يَقْطِينٌ لِابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ مَا بـَالُنـَا قِيلَ لَنَا فَكَانَ وَ قِيلَ لَكُمْ فَلَمْ يَكُنْ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ إِنَّ الَّذِى قِيلَ لَنَا وَ لَكُمْ كَانَ مِنْ مَخْرَجٍ وَاحِدٍ غَيْرَ أَنَّ أَمْرَكُمْ حَضَرَ فَأُعْطِيتُمْ مَحْضَهُ فَكَانَ كَمَا قِيلَ لَكُمْ وَ إِنَّ أَمْرَنَا لَمْ يـَحـْضـُرْ فَعُلِّلْنَا بِالْأَمَانِيِّ فَلَوْ قِيلَ لَنَا إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَكُونُ إِلَّا إِلَى مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثـَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ الْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ النَّاسِ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ لَكِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ النَّاسِ وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 192 روايت 6
ترجمه روايت شريفه :
على بن يقطين گويد: موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: دويست سالست كه شيعه بـآرزوهـا تـربـيـت مـيـشـود: (چـون عـلى ايـن خـبـر را بـراى پـدرش نـقل كرد) يقطين كه در دستگاه سفاح و منصور خدمت ميكرد) به پسرش على بن يقطين گفت : چرا آنچه درباره ما گويند (از پيشرفت دولت بنى عباس ) واقع شود و آنچه درباره شما گـويـد (از ظـهـور دولت حـق ) واقـع نـشـود؟ على به پدرش گفت : آنچه درباره ما و شما گـفـتـه شـده از يـك مـنـبـع اسـت ، (و آن مـنـبـع وحـى اسـت كـه بـه تـوسـط جـبـرئيـل و پـيـغمبر و ائمه عليهم السلام به مردم مى رسد) جز اينكه امر شما چون وقتش ‍ رسـيـده بود خالص و واقعش به شما عطا شد، و مطابق آنچه به شما گفته بودند واقع گـشـت ، ولى امـر مـا وقـتـش نـرسيده است ، لذا به آرزوها دلگرم گشته ايم . اگر به ما بـگـويـنـد: ايـن امـر (ظـهـور دولت حـق ) تـا دويـسـت يـا سـيـصـد سـال ديـگـر واقـع نـمـى شـود، دلهـا سخت شود بيشتر مردم از اسلام برگردند، ولى مى گـويند: چقدر زود مى آيد، چقدر به شتاب مى آيد، براى اينكه دلها گرم شود و گشايش نزديك گردد.

شرح :
عـلى بـن يـقـطـين در سال 182 يعنى يك سال پيش از وفات موسى بن جعفر عليه السلام وفات يافته است . و هر وقت امام عليه السلام اين حديث را به او فرموده باشد، از دويست سـال كـمتر است ولى پيداست كه در هر لغتى رؤ وس اعداد مانند ده ، صد، دويست ، سيصد، هـزار در اءلسـنـه و افـواه مـعروف است و به كسور آن توجهى نمى شود، در اينجا هم امام عليه السلام طبق همين اصطلاح و معمول لغت تكلم فرموده است .
و امـام آنـچـه عـلى بن يقطين به پدرش گفت مطلبى است صحيح و متين كه مضمون آن را هم مـرحـوم صـدوق در عـلل الشـرايـع خـود از حـديـثـى نـقـل مـى كـنـد، و تـوضيحش اين است كه : موضوع اميد و آرمان در اخبار و روايت و هم در علم روانـشناسى امروز از مؤ ثرترين موجبات پيشرفت و ترقى انسان به شمار آمده است ، و بر عكس ياءس و نوميدى از بزرگترين بلاها و موجبات سقوط و انحطاط معرفى شده است تا آنجا كه ياءس از رحمت خدا در رديف گناهان كبيره قرار گرفته است . امر ظهور و فرج امـام زمـان عـليـه السـلام و پـيـشـرفـت دولت حـق و عـزت مـؤ مـنـين ، امريست قطعى و مسلم و ضـرورى نـزد شـيـعـه ، ولى مصلحت و واقع بينى خداى تعالى چنين اقتضاء كرده است كه بـه آن سـرعـتـى كـه اصحاب ائمه عليهم السلام ، انتظارش را داشتند واقع نشود، بلكه بـراى مـدت مديد و نا معلومى به طول انجاميد، تا مؤ منين راسخ از منافقان ظاهرى مشخص ‍ گردند و نيز همه شيعيان با آرزو و اميدى كه نسبت به ظهور آن حضرت دارند، چون وقتش را نـمـى دانـنـد و احـتـمـال مى دهند در زندگى آنها آن حضرت ظهور فرمايد، از اين جهت با روحـى زنـده و بـا نـشاط وظايف دينى و اجتماعى خود را انجام مى دهند و نزديك بودن علاوه بـر آن كـه امـريـسـت نـسـبى ، از نظر علم شامل و محيط خداى تعالى ، هر دورى نزديك است چنانچه راجع به روز قيامت هم مى فرمايد (((اقتربت الساعة ))) به خلاف آنكه اگر به آنـهـا بـگـويـد ظـهـور دولت حـق تـا دويـسـت يـا سـيـصـد يـا هـزار و بـيـشـتـر بـه طـول مـى انـجـامد كه در آن صورت ملال و افسردگى همه را فرا گيرد و بلكه از آن جهت كـه انـسـان طـبـعـا بـه آروز و امـيـد راغـب تـر و شـايـق تـر اسـت ، ديـنـى كـه او را ملول و افسرده كند، رها مى كند و در پى كسى مى رود كه به او وعده هاى زود و خوش ظاهر دهد. اگر چه پوشالى و توخالى باشد.
7- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بـْنِ عـَلِيٍّ عـَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فـُلَانٍ فـَقَالَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِى إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا
اصول كافى جلد 2 صفحه 194 روايت 7
ترجمه روايت شريفه :
مـهـزم پـدر ابـراهـيـم مـى گـويـد: خـدمـت امـام صـادق عـليـه السـلام از سـلاطـيـن آل فـلان (بـنـى عـبـاس ) سخن به ميان آورديم حضرت فرمود: مردم به واسطه شتابشان براى اين امر هلاك گشتند. همانا خدا براى شتاب بندگان ، شتاب نمى كند، براى اين امر پـايـانـى اسـت كه بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن پايان رسيدند ساعتى پيش و پس نيفتند.

* بررسى و آزمايش *
بَابُ التَّمْحِيصِ وَ الِامْتِحَانِ
شرح :
تـمـحـيـص درلغـت بـمـعـنى گداختن طلا و جدا كردن غش آنست و در اينجا مقصود از آن آزمايش انسان است بواسطه تكاليف سخت و دشوار تا خوبان از بدان جدا شوند.
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عـَنْ أَبـِى عـَبـْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمـِيـرَ الْمـُؤْمـِنـِيـنَ ع لَمَّا بـُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمـِنـْبـَرَ وَ خـَطـَبَ بـِخـُطـْبَةٍ ذَكَرَهَا يَقُولُ فِيهَا أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بـَعـَثَ اللَّهُ نـَبِيَّهُ ص وَ الَّذِى بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حـَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيـُقـَصِّرَنَّ سـَبَّاقـُونَ كـَانـُوا سـَبـَقـُوا وَ اللَّهِ مـَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 194 روايت 1
ترجمه روايت شريفه :
امـام صـادق عليه السلام فرمود: چون از بعد از كشتن عثمان با امير المؤ منين عليه السلام بيعت شد، آنحضرت بر منبر برآمد و سخنرانى و خطبه اى القاء كرد كه امام صادق عليه السـلام آن را ذكـر كـرد و در ضـمـن آن چنين فرمود: همانا بليه و گرفتارى شما (كه خدا براى امتحان و آزمايشتان مقدر كرده است ) مانند روزى كه خدا پيغمبرش صلى اللّه عليه و آله را مبعوث ساخت رجوع كرده است ، سوگند بآنكه او را بحق برانگيخت كه شما وساوس و آراء مـخـتلف پيدا كنيد و غربال شويد، تا آنجا كه افراد پايين از شما فراز گيرند و بـالائيـها بزير گرايند، و پيشى گيرندگانى كه كوتاهى مى كردند، بپيش تازند، و پـيـشـى گـيـرنـدگـانـى كـه پـيش ‍ مى تاختند كوتاهى كنند، بخدا كه هيچ نشانه اى (از نشانه هاى حق ) از من پوشيده نگشته و دروغى بمن گفته نشده ، و بتحقيق كه اين مقام و اين روز را بمن آگاهى داده اند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن