ناسزا گويى معاويه به على (ع )

طبرى از ابن ابى نجيح نقل مى كند كه سالى معاويه به حج رفت پس از طواف خانه خدا با سعد بن ابى و قاص به طرف دارالندوة رفتند، سعد را در كنار خود روى تخت سلطنتى نشاند در ضمن سخن شروع كرد به بدگويى و ناسزا نسبت به على (ع ).
سعد با ناراحتى گفت : مرا بر روى تخت خود نشانيده اى آنگاه على را سب مى كنى . به خدا سوگند اگر يكى از صفات برجسته على در من بود برايم بهتر از تمام دنيا ارزش داشت آنگاه حديث منزلت و مباهله ورايت را در شاءن و مقام على (ع ) نقل مى كرد.(212)
مسعودى در مروج الذهب بعد از نقل همين حديث مى نويسد: در كتاب على بن محمد بن سليمان ديدم كه سعد پس از اين سخن از جاى حركت كرد تا برود، معاويه بادى رها كرده به او گفت : بنشين تا جوابت را بدهم ، هيچ وقت از تو به اين اندازه كه حالا بدم آمده ، بدم نيامده بود، پس چرا على را يارى نكردى و از چه جهت با او بيعت ننمودى ؟!
من اگر آنچه تو از پيغمبر شنيده بودى مى شنيدم تا زنده بودم خدمتكارى على (ع ) را مى كردم .
سعد گفت : قسم به خدا من به مقام خلافت از تو شايسته ترم .
معاويه در جواب گفت : در چنين موقعى (بنى عذره ) امتناع مى ورزيدند. به طورى كه گفته اند سعد بن ابى وقاص از بنى عذره به وجود آمده بود.

 

212- اين قسمت را الغدير از صحيح مسلم و ترمذى نيز نقل مى كند ج 10، ص 257.
 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: