بيعت با على (ع )

وقتى مردم براى بيعت با اميرالمؤ منين (ع ) آماده شدند، حضرت درباره عدم تمايل خويش به خلافت چنين فرمود:
(اى مردم ! مرا بگذاريد و ديگرى را براى خلافت انتخاب كنيد، زيرا آشكارا مى بينم كه اگر خلافت را قبول كنم ، بلاهاى گوناگونى را مى بينم كه از دل ، توان شكيبايى ببرد و عقل ها از آن بلرزد و جهان را تاريكى فتنه ، چنان فرو گيرد كه شاه راه حقيقت شناخته نشود. اى مردم ! بدانيد اگر من آرزوى شما را برآورم و به خلافت تن دهم بر گردن شما سوار خواهم شد و آنچه بخواهم انجام مى دهم ، و سخن هيچ كس را نخواهم شنيد. و از حرف ديگران باكى ندارم . اگر مرا به حال خود بگذاريد و ديگرى را تعيين كنيد من از شما او را در پذيرفتن فرمان بيشتر اطاعت كنم . اى مردم ! اگر شما را وزير باشم نيكوتر است تا شما را امير شوم ).
مالك اشتر عرض كرد: (به خدا سوگند اگر اين كار را قبول نكنى ، ديگرى مقصدى امر خلافت مى شود و تو در دفعه چهارم نيز از حق خويش محروم خواهى ماند). و سپس گفت : (دست خود را به من ده تا با تو بيعت كنم ). حضرت همان عذرها را آورد ولى مالك قبول نكرد و عرض كرد: (امروز ميان مسلمانان ، كسى به پايه فضل و دانش و سابقه تو در اسلام نمى رسد و به علاوه چون خبر كشته شدن عثمان در شهرها منتشر شده و خبر بيعت با ديگرى انتشار نيافته ، هر فرماندارى به گردنكشى و طغيان بر مى خيزد و پرچم مخالفت را بر مى افروزد و موجبات شورش و اختلاف در بين مرم فراهم مى آيد و تفرقه ميان مسلمانان مى افتد؛ پس سزاوار است براى حفظ مصالح مسلمانان ، خلافت را قبول نمايى ).
امام پس از شنيدن اين سخنان مالك اشتر، موافقت كرد و مالك اشتر، موافقت كرد و مالك و همراهانش با امام ، بيعت كردند.(175)(176)

 

175- شرج نهج البلاغه ، عبده ناسخ التواريخ زندگانى على بن ابى طالب ، ص 16 15، تاءليف عمر ابوالنصر.
176- داستان هايى از زندگانى حضرت على (ع )، ص 6 و 7.
 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: