اتمام حجت اميرالمؤ منين (ع ) با فضايلش

وقتى على (ع ) را به نزد ابوبكر رسانيدند عمر به صورت اهانت آميزى گفت : (بيعت كن و اين اباطيل را رها كن )!
على (ع ) فرمود: اگر انجام ندهم شما چه خواهيد كرد؟
گفتند: تو را با ذلت و خوارى مى كشيم ! فرمود: در اين صورت بنده خدا و برادر پيامبرش را كشته ايد!
ابوبكر گفت : بنده خدا بودن درست است ولى به برادر پيامبر بودن اقرار نمى كنيم !
فرمود: آيا انكار مى كنيد كه پيامبر (ص ) بين من و خودش برادرى برقرار داد؟
گفتند: (آرى )! و حضرت اين مطلب را سه مرتبه برايشان تكرار كرد.
سپس حضرت رو به آنان كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان ، و اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبر (ص ) شنيديد كه آن مطالب را مى فرمود، و در جنگ تبوك آن مطالب را مى فرمود؟
سپس على (ع ) آنچه پيامبر (ص ) علنى براى عموم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آن كه براى آنان يادآور شد. (و مردم درباره همه آنها اقرار كردند و) گفتند: بلى ، به خدا قسم .
وقتى ابوبكر ترسيد مردم على (ع ) را يارى كنند و مانع او شوند پيش ‍ دستى كرد و (خطاب به حضرت ) گفت : آنچه گفتى حق است كه با گوش ‍ خود شنيده ايم و فهميده ايم و قلب هايمان آن را در خود جاى داده است ، و لكن بعد از آن من از پيامبر (ص ) شنيدم كه مى گفت : (ما اهل بيتى هستيم كه خداوند ما را انتخاب كرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را براى ما ترجيح داده است . و خداوند براى ما اهل بيت نبوت و خلافت را جمع نخواهد كرد). (154)

 

154- اسرار آل محمد، ص 230 و 231.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: