شهيد شدن محسن زهرا (س )

عمر، و خالد بن وليد، قنفذ و عبدالرحمن بن ابى بكر بيرون رفتند، و راه خود را در پيش گرفتند. على (ع ) فرياد كشيد: اى فضّه ! بانويت ، همچون زنان قبيله ، او را تيماردار كه در اثر لگد، و اصابت در به شكمش ، درد زايمان او را در برگرفته است .
سپس محسن را سقط كرد.
اميرالمؤ منين (ع ) گفت : او به جدش رسول خدا (ص ) ملحق شد و به او شكايت خواهد كرد...
محسن مى آيد، خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر اسد مادر اميرالمؤ منين (ع ) او را مى آوردند، آنان فرياد مى كشند، و مادر فاطمه (س ) مى گويد: اين روز شماست كه وعده داده شديد.
مفضل به امام صادق (ع ) گفت : آقاى من ! درباره اين فرموده خداوند: (و اذا الموودة سئلت باءى ذنب قتلت )، چه مى گويد؟
امام فرمود: مفضل ! به خدا قسم ، مؤ وده ، محسن است . زيرا او از ماست و بس .
هر كه جز اين گفت ، او را تكذيب كنيد.
مفضل گفت : آقايم ! سپس چه ؟
امام فرمود: فاطمه (س ) دختر رسول خدا (ص ) به پا مى خيزد و مى گويد: خداوند! به وعده اى كه به من داده اى عمل كن درباره كسى كه به من ظلم و ستم كرد، و حق مرا غصب نمود، و مرا زد و...(115)

 

115- بحارالانوار، ج 53، صص 14، 18، 19، 23.
 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: