گام هايى كه هنگام تدبّر در قرآن و دعا بر مى‏ داريم بطور خلاصه از اين قراراست

گامهايى كه هنگام تدبّر در قرآن و دعا بر مى‏داريم بطور خلاصه از اين قراراست
دعا معراج مومنین و راه زندگی - 46
1 - تدبّر در سبك، براى شناخت جزئيّات و ويژگيهاى رابطه كلمات،جملات، آيات، عبارات در قرآن و دعا؛ اين رابطه يا رابطه‏اى واقعى و بيرونى‏است و يا رابطه‏اى درونى، مثلاً مى‏بينيم كه رابطه اين دو عبارت از دعاى افتتاح،رابطه‏اى واقعى است:
خدايا من ثنا را با حمد تو آغاز مى‏كنم و تو، به مَنَّ خود راهنما به راه درست‏هستى.
رابطه ميان "افتتاح" )آغاز كردن( و "حمد خدا" رابطه‏اى واقعى است،زيرا ما بدون نعمتهاى خدا كه واجب است بارها شكر آن گزارده شود، نمى‏توانيم‏سخنى را آغاز كنيم، آيا زبان از خدا نيست؟ عقل، ايمان و توفيق چطور؟ در اين‏عبارت بينديشيم: و تو به منّ خود راهنما به راه درست هستى.
اين عبارات دلالت مى‏كند بر اينكه انسان، سخنش را با آغازى درست،شروع مى‏كند، امّا بزودى به افراط و تفريط مى‏افتد و خدا قادر است كه او را به راه‏راست هدايت كند. بنابراين رابطه ميان دو عبارت آغاز دعاى افتتاح، رابطه‏اى‏است واقعى و بيرونى. گاهى ممكن است رابطه، رابطه‏اى درونى و تربيتى باشد كه‏نفس انسان با آن بسر مى‏برد و در كار تزكيه بدان محتاج است، همچون رابطه ميان‏هر دو جمله از قسمت سوم دعاى مكارم الاخلاق:
خدايا روزيت را بر من گشاده‏دار و مرا از نظر دورندار و عزيزم دار و به كبرمبتلايم نكن و مرا بنده خود ساز و عبادتم را با خود بينى تباه نه نما و براى مردم بردست من خير جارى كن و آن را با منّت از ميان مبر و به من خويهاى والا ببخش و ازفخر فروشى نجاتم بده.
رابطه ميان "و به من خويهاى والا ببخش" و "از فخر فروشى نگه‏ام‏دار"علاوه بر آنكه رابطه‏اى بيرونى و واقعى است، رابطه‏اى درونى نيز هست، لذاانسانى كه داراى خويهاى والا است، بناچار از فخر بر حذر است، زيرا فخر معمولاًانسانى را كه آراسته به خويهاى والا باشد مورد تهديد قرار مى‏دهد، بسان فردى كه‏بسيار عبادت مى‏كند، بايد از عُجُب و خودبينى بر حذر باشد زيرا عُجُب معمولاًبعد از عبادت بسيار به انسان دست مى‏دهد و نيز كسى كه خداوند خير مردم را بردست او جارى مى‏كند بايد از منّت گذارى حذر كند بخاطر اينكه منّت معمولاً پس‏از اين صفت مى‏آيد.
پس رابطه ميان عبارات ذكر شده رابطه‏اى است درونى كه با نفس انسان درارتباط قرار مى‏گيرد، هم‏چنين است در مورد دعاى به جا مانده از پيامبر به مناسبت‏شب نيمه شعبان، در اين دعا مى‏خوانيم:
خدايا از خشيت خود قسمتى به ما بده كه ميان ما و گناه فاصله اندازد و ازطاعتت چيزى عنايت فرما كه ما را به رضوان تو رساند و از يقين بهره‏اى عطا كن كه‏مصيبت‏هاى دنيا با آن سهل آيد. خدايا ما را از گوشها، چشمها و نيرويمان،چندانكه ما را زنده نگه مى‏دارى بهره‏مند ساز و آن را به وارث ما بده و خون ما را برگردن آنكه به ما ستم كرده بگذار و ما را بر كسى كه با ما دشمنى كرده يارى ده‏ومصيبت ما را در دين ما قرار نده و دنيا را بزرگترين هَمّ ما و نهايت دانش ما نكن‏وكسى را كه با ما مهربان نيست بر ما مسلّط نفرما.
با تدبّر در اين دعا در مى‏يابيم كه عبارات سه گانه اوّل، از مراحل كمال‏انسان، از "خشيت" تا "اطاعت" و از "اطاعت" تا "يقين"، سخن مى‏گويد. سپس‏در عبارات بعد مى‏بينيم كه سخن از اهداف مادّى انسان همچون صحّت و سلامت‏به ميان آمده است. بعد از آن، اهداف اجتماعى و سپس بينش و دورنگرى‏هاى‏انسان بيان شده و مى‏بينيم كه اين درجه بندى مربوط به نفس انسان است با اين‏اعتبار كه انسانى كه "خشيتى" در او نباشد "درست" نيست كه از خداوند اطاعت‏بخواهد، زيرا اطاعت بعد از "خشيت" مى‏آيد و كسى كه اطاعت خدا در اونمى‏باشد صحيح نيست يقين بخواهد زيرا "اطاعت" قبل از "يقين" است، و كسى‏كه بناى نفس خود را كامل نكرده و به درجه خشيت، اطاعت و يقين دست نيافته،درست نيست كه به فكر چشم، گوش و دستش باشد براين اساس اهمّيت ونقش‏صحّت جسمى بعد از صحّت درونى و تكامل روحى انسان است و كسى كه داراى‏چشم، گوش، دست و ديگر اعضاى سالم نيست نبايد از خدا نيرو و توان براى‏مبارزه با دشمن بخواهد، زيرا نيرو و توان انسان از طريق داشتن چشم، دست،گوش و.. حاصل مى‏شود و كسى كه بر ستمگر درونى پيروز نشده است نبايد به فكرپيروزى بر ستمگر بيرونى باشد لذا انسان بر ستمگر خارجى بعد از تمام كردن كارستمگر داخلى مى‏تواند پيروز شود، از اينجاست كه در دعا مى‏گويد:
و خون ما را بر گردن آنكه به ما ستم كرده بگذار.
و سپس:
وما را بر كسى كه با ما دشمنى كرده يارى ده.
ملاحظه مى‏كنيم كه "مراحل دعا" يا مربوط به مرحله بندىِ "تربيتى" است‏و يا مربوط به مرحله بندى "بيرونى" و واقعى. در اين صورت گام اوّل، تدبّر درسبك است براى دريافت رابطه واقعى يا درونى ميان عبارات مختلف دعا.
3 - در پرتو كلمات، زيرا كلمات به علاوه آنكه معانى نزديكى دارند، در پرتوآنها مجموعه‏اى افكار معيّن نيز به ما الهام مى‏شود:
"اللّهمّ اِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ."
چرا نگفت: "افتحُ الثناء"؟ زيرا در اينجا از لحاظ پرتو كلمه، فرق بزرگى‏هست ميان "افتتحُ" و "افتحُ" اگر چه اين دو كلمه در معنى به هم نزديكند.وهم‏چنين اين عبارت:
"وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّكَ."
چرا نگفت: "وأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلسَّلِيمِ"؟ زيرا "صواب" در فكر است‏و"سلامت" در جسم. بله، اين است كه هر كلمه‏اى به علاوه معناى خود، الهاماتى‏بيرونى را حمل مى‏كند كه ناچار آنها را بايد در ضمن تدبّر خود در نظر بگيريم. درحديث شريف آمده است:
سخن ما را درست و روشن بيان كنيد.
يعنى بكوشيد كه سخن ما را عميق بفهميد و در حديث ديگرى كه از امام‏صادق‏عليه السلام روايت شده است:
داناى كامل، كسى است كه شأن، جا و مقام سخنان ما را بداند.
يعنى افقهاى سخن ما را در يابد. پيامبر و ائمّه كه براى ما مجموعه‏اى از دعابه جاگذاشتند، از برترين درجات بلاغت بهره‏مند بودند، يعنى بكارگيرى كلمه درجاى ويژه خود را به بهترين وجه مى‏دانستند.
گامهاى مشترك ديگر نيز در تدبّر وجود دارند كه اشاره به آنها از اين كتاب‏فراتراست، امّا گامى هست كه به تدبّر در دعا اختصاص دارد و آن:
3 - تدبّر در اوقات دعا، دعا به مناسبتهاى گوناگون تغيير مى‏كند، يكجادعاى روز، جاى ديگر دعاى شب و در جايى ديگر دعاهاى مناسبتهاى دينى‏ودعاهاى مربوط به رشد جسم انسان و دعاهاى مرتبط به رشد روح انسان؛ بلكه‏بالاتر از اين مى‏بينيم كه هر روز دعاى ويژه‏اى دارد و ويژه كردن دعايى معيّن براى‏زمانى معيّن و حالتى بخصوص، بيهوده نيست.
در اينجا رابطه‏اى محكم در ميان دعاها، مناسبتها و اوقات ويژه آن وجوددارد، آنطور كه اگر وقت يا مناسبت را تغيير بدهيم اين رابطه و نيز لطف و امتياز دعااز دست مى‏رود، مثلاً دعاى افتتاح را در اوّل شب از شبهاى رمضان و دعاى‏ابوحمزه ثمالى و دعاهاى ديگر را كه مخصوص روز است در سحر مى‏خوانيم. پس‏اگر انسان مثلاً دعاى ابو حمزه را در ظهر بخواند از مناجات با خدا، آنچنانكه اگر اين‏دعا را در سحر بخواند، لذّت نمى‏برد و بر عكس اگر دعاهاى روز را در آخر شب‏بخواند. دعاهاى روز مناسب فضايى پر سر و صدا است در حاليكه دعاهاى شب‏مناسب جوّ آرامش و خشوع است و همينطور در مورد اوقات و مناسبتهاى گوناگون‏ديگر است.
بنابراين ما بايد در اين جنبه دعا تدبّر كنيم تا حقيقت رابطه زمان و مناسبتها رابا دعا، كشف كنيم و بتوانيم بر معارف پر شمار و گوناگون قرآن و الهى دست يابيم.
اگر در دعاهاى روز امعان نظر كنيم، مى‏بينيم كه آنها اكثراً با سخن از طبيعت‏وارتباط دادن آن به خالق، آغاز مى‏شوند. در دعاى روز دوشنبه مى‏خوانيم:
"الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي لَمْ يُشْهِد أَحَداً حِيْنَ فَطَرَ السَّموَاتِ وَالأَرْضَ، وَلَا اتَّخَذَ مُعِيناًحِينَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ."
"سپاس خدايى را كه وقتى آسمانها، زمين را مى‏آفريد كسى را به حضورنخواست و زمانى كه جانداران را مى‏آفريد ياورى نگرفت."
و در آغاز دعاى روز چهارشنبه:
"الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً، والنَّوْمَ سُبَاتاً، وجَعَلَ النّهَارَ نُشُوراً."
"سپاس خدايى را كه شب را پوششى، خواب را آرامشى و روز را تكاپويى‏قرار داد."
و در دعاى روز پنجشنبه:
"الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدرَتِهِ، وَجَاءَ بِالنّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ،وَكَسَانِي ضِياءَهُ وَأَنَا فِي نِعْمَتِهِ."
"سپاس خدايى را كه شب تاريك را به قدرت خود از ميان برد و روز روشن رابه رحمتش بياورد و پرتو خود را در من پوشانيد و من در نعمت او هستم."
ولى در دعاى روز جمعه چنين مى‏خوانيم:
"الحَمْدُ للَّهِ الأَوَّلِ قَبْلَ الإنْشَاءِ وَالإحْيَاءِ، وَالآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الأَشْيَاءِ."
"سپاس خداى را كه اوّل است پيش از آفرينش و زندگى بخشيدن و آخراست بعد از فناى اشياء."
ملاحظه مى‏شود كه زبان و بيان دعاى روز جمعه با زبان و بيان دعاهاى‏روزهاى ديگر فرق دارد، زيرا با نمودار كردن عقايد اسلامى و بويژه توحيد، آغازمى‏شود و هم‏چنين است در مورد دعاهاى حالات مختلف، زيرا ما در اينجارابطه‏اى محكم ميان يك حالت و دعاى مخصوص آن مى‏بينيم، مثلاً دعاى‏مخصوص حالت غضب، زبان و تعبيراتش مناسب همين حالت است، بر همين‏اساس انسان را به ياد غضب، قدرت و جبروت خدا مى‏اندازد تا قلبش خاشع شودو تندى خشمش فروكش كند.
و دعايى كه انسان وقتى خدا به او فرزندى عطا مى‏كند، مى‏خواند، حاوى‏شكر خداست، سپس دعا به اين موضوع اشاره خواهد داشت كه اين فرزند بزودى‏وارث پدر خواهد شد تا پدر را متوجّه پى درپى آمدن و رفتن نسلها كند و اينكه‏گامهاى نسل جديد بانگ رحيل نسل پيشين است، پس بر اوست كه آماده وداع‏زندگى شود.
مى‏بينيم كه دعا مناسب حالت روحى انسان است و به نقطه‏اى واقعى كه‏روح آدمى با آن سروركار دارد، اشاره مى‏كند. وقتى انسان در اوّل ماه به هلال‏مى‏نگرد اين دعا را مى‏خواند:
اى آفريده فرمانبر پيوسته كار، شتابان گذرنده در فلك تدبير الهى، ايمان‏آورديم به كسى كه تاريكى را با تو روشن كرد و ابهام و گنگى را با تو واضح نمود و تورا آيتى از آيات مالك خود قرار داد.
اينجا نيز رابطه محكم و هماهنگى كامل ميان زبان و بيان دعا و مناسبت راملاحظه مى‏كنيم. پس هر دعايى كه براى مناسبتى مى‏آيد، هدفش دگرگون ساختن‏امرى است در درون انسان و ارتباط دادن آن با امرى در طبيعت و حقايق هستى.بنابر اين از مهمترين برنامه‏هاى اساسى براى تدبّر در دعا، ارتباط دادن دعا به‏مناسبتى كه در آن و براى آن آمده و كشف ارتباطهاى ميان آنها مى‏باشد.

منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله  محمّدتقى المدرسى‏

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن