مادرى ، عالى ترين مقام و بزرگ ترين افتخار زن

مادرى ، عالى ترين مقام و بزرگ ترين افتخار زن
تربيت کودک در جهان امروز - 38

مادرى ، عالى ترين وظيفه اى است كه دست نيرومند آفرينش بر عهده مادران قرار داده است .
اولـيـن وظيفه مادران همان است كه شيره جان خود را از راه پستان به كام فرزندان خود بريزند و آنها را در راه رشد و تكامل ، انرژى و نيروبخشند. بـه هـمـيـن جهت است كه على (ع) مى فرمايد : هيچ شيرى براى كودك ، از شير مادر پربركت تر و مفيدتر نيست .
طـفـل ، نه تنها از شير مادر لذت مى برد و سلامت و اعتدال خود را حفظمى كند،بلكه به طور كلى وجـود مـادر بـا آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت براى رفاه و آسايش كودك ، يگانه عامل خوشبختى و پايه گذارى اعتدال و سلامت اوست . طـفـلى كه گريه مى كند، تنها هنگامى خاموش مى شود كه مادر او را در بغل گيرد و سرش را بر سينه خود قرار دهد. اين موضوع سبب شد كه دانشمندان در اين باره به مطالعه پردازند. سـرانـجـام بـه ايـن نـتـيجه رسيدند كه صداى ضربان قلب مادر براى طفل بهترين و عالى ترين آهـنـگ هاى تسلى بخش است ، از اين رو اين صدا را برروى نوار ضبط كردند و در پرورشگاه ها مورد استفاده قراردادند. وظـايـف مادر، تا وقتى كه كودك به سرحد كمال برسد و انسانى شود كه نيازى به يارى و حمايت ديگران نداشته باشد،ادامه دارد. ازمـيـان هـمـه وظـايـف ، تنها وظيفه شير دادن است كه فقط تا هنگامى كه طفل استعداد هضم غذاهاى متنوع و جويدن آنها را به طور كامل پيدا نكرده است ،ادامه دارد.
هنگامى كه دندان هاى طفل روييد و توانست غذاى مورد نياز خود را مستقيما از محيط اخذ كند و صـرف رشـد و تـكـامـل خويش نمايد، ديگر شيردادن به خودى خود بى فايده مى شود، زيرا صحيح نيست كه طفل براى هميشه ، طفيلى مادر باشد و تغذيه كودكانه داشته باشد. حداكثر مدتى كه براى اين مرحله در نظر گرفته شده است ، دو سال است . قرآن كريم مى فرمايد : والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين لمن اراد ان يتم الرضاعة ، مادران ، فـرزنـدان خـود را دوسـال تـمـام شـيـر مى دهند و اين حكم براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را به اتمام برساند.
در مـورد حـداقـل آن ، ازامام صادق (ع) نقل شده است كه : شيردادن 21ماه است و كمتر از آن ظلم به طفل است . چنين به نظر مى رسد كه هدف ، رسيدن طفل به حدى است كه بتواند نيازمندى هاى خود را از راه تغذيه تامين نمايد. براى تامين اين هدف ، حداكثر دوسال وحداقل 21ماه وقت لازم است . به هر صورت ، مساله شير دادن زيربنا و شالوده سعادت طفل است .
طفل در صورتى كه در اين دوران از محيط سالم برخوردار باشد و اشتباهات پدران و مادران ، او را دچار شرايط و حالات غير طبيعى نسازد، مى تواند آينده درخشانى داشته باشد.
ازهـمين جهت است كه على (ع) فرمود : همچنان كه براى زناشويى دقت ومواظبت مى كنيد، براى شير دادن نيز دقت كنيد، زيرا شير، طبيعت رادگرگون مى سازد.
خانواده ، واحد اجتماع است
سـعـادت اجـتماعى ، هنگامى تامين مى شود كه واحدهاى اجتماعى از جنبه هاى جسمى و روحى سالم باشند. بـا آشـفـتـگى هاى روحى و جسمى خانواده ها چگونه مى توان انتظار داشت كه جامعه اى مترقى و مرفه يا ملتى متمدن و سربلند به وجود آيد. يـك خانواده خوشبخت ، خانواده اى كه كانون رفاه و اعتدال و صفا و صميميت باشد و وظايف خود را به نحو مطلوب انجام دهد، همان است كه تمام جنبه هاى زندگى سعادتمندانه را در خود فراهم ساخته باشد.
اكنون وقت آن شده است كه براى احياى انسانيت دست به كارشويم . بايد به پا خاست و پيشروى كرد و خود را از قيود تكنولوژى كور رهانيد و تمام نيروها و استعدادهاى سرشتى خود را به فعاليت واداشت . عـلـوم زيستى به ما آموخته اند كه غايت كمال ما چيست و وسايلى كه مى توانيم به آن برسيم ، كدام اسـت ، ولـى اكنون در دنيايى به سر مى بريم كه علوم بى جان ، آن را بدون اعتنا به قوانين طبيعى و سرشتى ما ساخته و پرداخته اند، دنيايى كه چون مولود خطاى عقل و جهل ما از آدمى است ، به كار مانمى آيد. سـازش با چنين محيطى براى ما ممكن نيست ، بنابراين بايد عليه آن طغيان كرد و ارزش هاى آن را تغيير داد و آن را فراخور آدمى ساخت . امروز با قدرت علم مى توان تمام نيروهاى پوشيده خود را نمودار ساخت . مـا بـه مـكـانـيـسـم هاى مرموز اعمال بدنى و روانى آشنا شده و به علل ضعف خود پى برده ايم و مـى دانـيـم كـه چـگـونـه قـوانـين طبيعى را پايمال كرده ايم وچرا كيفر ديده و در ميان ظلمت گم شده ايم . در عـين حال ، كم كم از ميان مه غليظى كه تمام افق را پوشانيده است ، چراغ لرزان راه نجات خود را تشخيص مى دهيم .
واحد اجتماع ، يعنى خانواده نيز داراى اعضايى است .
سعادت و سلامت خانواده ، به سعادت و سلامت افراد بستگى دارد و اين بدون رواج يك متد تربيتى صحيح ، امكان پذير نيست . زمـيـنـه هـاى ارثـى هـرچه باشند، فرد را تحت تاثير تربيت ، در راهى مى افكند كه يا وى را به قلل كوه هاى مرتفع ، يا به دامنه تپه ها،و يا به ميان گل ولاى منجلاب ها مى كشاند. بدون ترديد، آن گاه كه مرد به وظايف خود آشنا باشد و آنها را به كار بندد و زن واقعا زن زندگى و خانه دارى و شوهردارى و تربيت اولاد باشد،اين منظور تامين خواهدشد.
پيامبر عالى قدر اسلام ، هنگامى كه سعادت يك خانواده را توصيف مى كند، تمام جهات را ملاحظه
مى نمايد،هم جهات مادى و هم جهات معنوى . خـانـواده اى كه يك خانه مناسب نداشته باشد، خانواده اى كه وسايل مادى اش فراهم نباشد، چگونه مى تواند خوشبخت باشد؟ آرى خوشبختى و رفاه هر يك از افراد خانواده ، بستگى به رفاه ديگران و فـراهـم بـودن شـرايـط لازم زنـدگى دارد، بنابراين فرمود : از نشانه هاى خوشبختى مرد، داشتن همسرشايسته ، خانه وسيع ، وسيله سوارى خوب و فرزند شايسته است . اجـتماع امروزى فرد را از ياد برده است و جز به موجود انسانى توجه ندارد و گويى قائل به حقيقت كليات است و مارا چون مجردات در نظرمى آورد، اين اشتباه مفاهيم فرد و موجود انسانى ، اجتماع ما را به سوى خطاى بزرگى ، يعنى يكنواخت كردن افراد سوق داده است .
اگـر آدميان همه يكسان بودند، پرورش و تربيت و به كار واداشتن و تامين معاش ايشان ، به صورت اجـتـمـاعات كثيرى چون چهار پايان اهلى ممكن بود،ولى هريك شخصيتى دارد و نمى توان او را چون سمبلى به نظر آورد. بـه طـورى كـه از خيلى پيش مى دانيم ، بسيارى از مردان بزرگ ، در تنهايى پرورش يافته وحتى از ورود در مدارس خوددارى كرده اند.
در واقـع آمـوزشـگـاه هـا براى فراگرفتن تعليمات فنى ضرورى هستند و تا اندازه اى نيز احتياج كـودك را در هـمنشينى ومعاشرت با همسالان خود، مرتفع مى كنند، ولى تعليم و تربيت كودك ، دقـتـى دايـمـى ايـجـاب مـى كـنـد كـه جز به وسيله پدر و مادر تامين نمى شود، چه فقط اينان ـمـخـصوصامادرـاز آغاززندگى ، خصايص بدنى و روانى و استعدادهاى كودك راـكه پرورش آنها بايد هدف تعليم و تربيت قرارگيردـ شناخته اند. خـبط بزرگ اجتماع امروزى در سنين كودكى ، كودكستان و دبستان را جايگزين كانون خانواده و دامان مادر كرده است .
اين امر را بايد معلول خيانت زنان دانست .
مادرانى كه كودكان خود را به كودكستان مى سپارند تا به شغل ادارى و هوا و هوس و تفننات ادبى و هـنـرى خـود بـپـردازنـد و يا فقط وقت خود را دربازى بريج و سينما به بطالت بگذرانند، سبب خاموشى اجاق هاى خانوادگى مى شوند كه كودكان در آنها بسى چيزها فرامى گيرند.
بـچه سگ هايى كه در لانه بزرگ زندگى مى كنند، رشدشان خيلى كمتر از آنهاست كه در آزادى به دنبال پدر و مادر خود مى دوند. هـمـچـنـين رشد كودكانى كه در ميان خانواده خود به سر مى برند، بيشتر از اطفالى است كه در مدارس شبانه روزى بين همسالان خود زندگى مى كنند.
كودك به زودى شالوده خصايص بدنى و عاطفى و روانى خود را در قالب شرايط محيط مى ريزند و بدين جهت از كودكان همسن خود چيزهاى كمترى ياد مى گيرد و وقتى به صورت واحد گمنامى درمدرسه تنزل نمود، خوب رشد نمى كند. براى پرورش صحيح ، هرفرد محتاج به تنهايى نسبى و توجه اجتماع كوچك خانوادگى است .

.........................................................................
منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن