على رغم آموزه هاى دينى ما و با وجود آموزش هايى که در جامعه داده مى شود، هنوز هم کم نيستند پدر و مادرهايى که تنبيه را به زعم خود بهترين راه آدم کردن فرزندانشان مى دانند و آموزش درس زندگى به کودکان خود را از طريق کتک زدن يا توهين کردن جايز مى دانند.
شايد تصور کنيد در حال حاضر گرايش والدين به تنبيه بدنى کمتر باشد اما واقعيت اين است که فرهنگ نادرست تنبيه به دليل عدم شناخت از راه هاى تربيتى معقول هنوز هم يک راه کار مهم براى والدين محسوب مى شود.
فضاى خشونت آميز در خانواده، انتظارهاى غير واقعى و نابجا از کودکان بدون توجه به توانايى هاى آنها، برآورده نشدن آرزوهاى دوران کودکى والدين و انتظار تجلى آنها در فرزندان ، به سرپرستى و طلاق ، ازدواج هاى مجدد، بيکارى، فقر معيشتى و کيفيت نامطلوب زندگى، بيمارى هاى روانى و عدم تعادل شخصيتى، بروز رفتارهاى شديد عصبى نظير جنون آنى در والدين و تجربه مورد آزار قرار گرفتن خود والدين در دوران کودکى، از دلايل عمده آزار کودکان از سوى والدين است.
دکتر سيد حسن علم الهدى معاون امور اجتماعى سازمان بهزيستى در اين مورد مى گويد: در کشور ما بيش از 80 درصد کودک آزارى ها در درون خانواده بر روى کودکان 4 تا 14 سال اتفاق مى افتد که اين آزارها به صورت جسمى، جنسى و روانى از سوى ناپدرى، نامادرى و بعضاً به وسيله پدر و مادر واقعى بر روى کودک اعمال مى شود.
دکتر علم الهدى مى گويد: 66 درصد کودک آزارى هاى در کشور ما از سوى مردان اعمال مى شود که در اين زمينه دختران بيش از پسران در معرض اين آزارها قرار دارند و همچنين خانواده هاى طلاق 25 درصد کودک آزارى ها را به خود اختصاص مى دهند.
کودک آزارى جسمى و بدنى اولين و شايع ترين کودک آزارى است که بيشتر در خانواده هاى نيازمند و در معرض از هم پاشيدگى اتفاق مى افتد. کودک آزارى عاطفى، نوع دوم کودک آزارى است که شامل، تحقير، سرزنش و خدشه دار کردن شخصيت کودک است که علاوه بر خانواده هاى فقير در خانواده هاى نسبتاً مرفه جامعه نيز ديده مى شود و تقريباً شايع ترين شکل کودک آزارى است.
همچنين در اين ميان ، کار پيش از موعد کودکان در مزرعه، کارگاه هاى زيرزمينى و خيابان ها پيش از 15سالگى و نيز کودک ربايى به منظور انتقام گرفتن از والدين يا باج خواهى مالى ، از مصاديق ديگر کودک آزارى در تمام کشورهاى جهان است. معاون امور اجتماعى سازمان بهزيستى مى گويد: «على رغم تأکيد فراوان دين مبين اسلام نسبت به تکريم کودک و محبت به او، به دليل فقر فرهنگى و غفلت برخى خانواده ها نسبت به اخلاق دينى و آموزه هاى تربيتى و اسلامى، کودک آزارى در جامعه روز به روز روند افزايش به خود مى گيرد.»
فضاى خشونت آميز در خانواده، انتظارهاى غير واقعى و نابجا از کودکان بدون توجه به توانايى هاى آنها، برآورده نشدن آرزوهاى دوران کودکى والدين و انتظار تجلى آنها در فرزندان ، به سرپرستى و طلاق ، ازدواج هاى مجدد، بيکارى، فقر معيشتى و کيفيت نامطلوب زندگى، بيمارى هاى روانى و عدم تعادل شخصيتى، بروز رفتارهاى شديد عصبى نظير جنون آنى در والدين و تجربه مورد آزار قرار گرفتن خود والدين در دوران کودکى، از دلايل عمده آزار کودکان از سوى والدين است.
البته خلاء قانونى در رابطه با حقوق کودک نيز مضاف بر علت است که حدود تنبيه را براى خانواده ها مشخص نمى کند و عملاً تنبيه شديد کودکان توسط پدر و مادرها به دليل فقدان قانون در اين مورد است. اما تعداد زياد فرزندان و پر جميعتى خانواده، فقدان آموزش مهارت هاى زندگى مخصوصاً در رابطه با زوج هاى جوان به دليل عدم تجربه لازم در برخورد با کودکان، غفلت از مسايل تربيتى و پژوهشى در مدارس و معلوليت ها از دلايل ديگر بروز کودک آزارى در ميان خانواده هاست و کمتر کسى را مى توان يافت که در کودکى قربانى يکى از اين موارد نبوده باشد.