گوش به دعاى مادر

dastane-rastan-jelde1

در آن شب همه اش به كلمات مادرش كه در گوشه اى از اطاق رو به طرف قبله كرده بود گوش مى داد. ركوع و سجود و قيام و قعود مادر را در آن شب كه شب جمعه بود، تحت نظر داشت . با اينكه هنوز كودك بود، مراقب بود ببيند مادرش كه اين همه در باره مردان و زنان مسلمان دعاى خير مى كند و يك يك را نام مى برد و از خداى بزرگ براى هر يك از آنها سعادت و رحمت و خير و بركت مى خواهد، براى شخص خود از خداوند چه چيزى مساءلت مى كند؟
امام حسن آن شب را تا صبح نخوابيد و مراقب كار مادرش ، صديقه مرضيه عليهالسلام بود. و همه اش منتظر بود كه ببيند مادرش در باره خود چگونه دعا مى كند و از خداوند براى خود چه خير و سعادتى مى خواهد؟

شب صبح شد و به عبادت و دعا در باره ديگران گذشت . و امام حسن ، حتى يك كلمه نشنيد كه مادرش براى خود دعا كند. صبح به مادر گفت :((مادر جان ! چرا من هرچه گوش كردم ، تو در باره ديگران دعاى خير كردى و در باره خودت يك كلمه دعا نكردى ؟)).
مادر مهربان جواب داد:((پسرك عزيزم ! اول همسايه ، بعد خانه خود))(35)

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن