ابن اعثم مى نويسد: روزى امام سجّاد عليه السلام در بازار شهر دمشق در حركت بودند كه با منهال بن عمرو صائبى رو به رو شدند. منهال به آن جناب گفت: اى فرزند رسول خدا! چگونه ايّام را سپرى مى كنيد؟
حضرت فرمودند:
أمسينا كبني إسرائيل في آل فرعون; يذبّحون أبناءهم ويستحيون نساءهم.
يا منهال! أمست العرب تفتخر على العجم لأنّ محمّداً منهم، وأمست قريش تفتخر على سائر العرب بأنّ محمّداً منها، وأمسينا أهل بيت محمّد ونحن مبغوضون مظلومون مقهورون مقتّلون مثبورون مطرودون. فإنّا للّه وإنّا إليه راجعون، على أمسينا فيه يا منهال;1
روزگار ما، همانند بنى اسرائيل در نزد آل فرعون سپرى مى شود; فرزندان ما را كشتند و بانوان ما را اسير كردند.
اى منهال! افتخار عرب بر غير عرب آن است كه محمّد ـ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ـ عرب است و فخر قريش بر ديگر عرب ها به وجود پيامبر صلى اللّه عليه وآله است و ما نيز اهل بيت همان پيامبريم كه مورد بغض، ظلم، قهر، قتل... قرار گرفتيم. «إنّا للّه وإنّا إليه راجعون» بر آن چه در اين ايّام بر ما سپرى شد.
بنابراين، همه اين عوامل:
قرآن خواندنِ سر مبارك سيّدالشهداء عليه السلام;
خطبه امام سجّاد عليه السلام;
استدلال امام سجّاد عليه السلام به آيه قرآن;
اقامه عزا و نوحه توسط بانوان و
سخنان امام سجّاد عليه السلام با منهال،
موجب ندامت و اظهار پشيمانى يزيد شد.
1 . الفتوح: 5 / 155 و 156.