ما پاسخ اين شبهه را ضمن مطالبى بيان مى كنيم كه در عين حال شرح اين جمله از زيارت جامعه و نيز اثبات مقامات ائمّه اطهار عليهم السلام خواهد بود.
امّا پيش از ذكر مطالب، تذكر دو نكته ضرورى است.
نكته نخست. انسان بايد در هر مبحث در پى يافتن حقيقت باشد؛ چرا كه عقيده صحيح داشتن جزء وظايف ماست. زيرا همان گونه كه در احكام شرعى فرعى بر مردم تقليد واجب است ـ كه مجتهد تحقيق مى كند و حكم شرعى را استنباط مى نمايد، چون او مكلّف است كه هم براى خودش هم براى مقلّدين خود، به ادلّه نظر كند و به حكم اللّه برسد ـ همه قائلند كه در مسائل اعتقادى تقليد جايز نيست.
بنابراين ما در پى انجام وظيفه و تكليف هستيم؛ يعنى رضاى خدا را مى خواهيم تحصيل كنيم، بايستى با تقوا و با احتياط حركت كنيم و بر اساس علم و يا حجّت شرعى عمل كنيم. از اين رو هيچ گونه تعصّبى در مسائل اعتقادى نبايد داشته باشيم و دنبال نفع يا ضرر كسى نباشيم.
نكته دوم. درباره پيامبر اكرم و ائمّه عليهم السلام نيز به طور كلّى بايستى با تقوا تحقيق كنيم و به علم برسيم و معرفت توأم با تقوا باشد.
با توجّه به اين دو نكته مى گوييم:
ما به طور كلّى درباره ائمّه عليهم السلام اين گونه معتقديم كه اين بزرگواران عبد خداوند متعال و مخلوق او هستند. اينان شريك خداوند متعال نيستند، نه خدا در اين ها حلول كرده، نه با خداوند متعال متّحد هستند، نه فرزندان خداوند متعال هستند، نه خداوند متعال با اين ها خويشى دارد؛ بلكه اينان عباد صالح او هستند كه به بركت عبادت و بندگى با خضوع و خشوع بى نظير، خداوند متعال به آنان مقاماتى داده و در نزد حضرتش قربى يافته اند و به مقامات، منازل و حالاتى رسيده اند كه در اين باره روايت هاى بسيارى داريم. در روايتى حضرت امام سجّاد سلام اللّه عليه مى فرمايند:
... كان عليّ عليه السّلام واللّه عبداً للّه صالحاً أخو رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله ما نال الكرامة من اللّه إلاّ بطاعته للّه ولرسوله وما نال رسول اللّه الكرامة من اللّه إلاّ بطاعته؛1
اميرالمؤمنين سلام اللّه عليه فقط از راه عبوديت به اين مقامات رسيده اند.
ائمّه عليهم السلام از اين راه به مقاماتى نائل شده اند كه ديگران راه نيافته اند، طبع قضيه اين است كه ديگران به آن ها حسد ورزند و به بغض و دشمنى با آن ها روى آورند.
بنابراين، ما معتقد هستيم كه اهل بيت عليهم السلام عبادٌ هستند؛ امّا عبادٌ مكرمون، و اين را بدان جهت گفتيم كه كسى نگويد ما نسبت به ائمّه عليهم السلام بيش از آن چه كه هستند معتقديم. هرگز اين طور نيست و خود اهل بيت عليهم السلام اين معنا را ابطال و رد مى كنند.
ما پيش تر در اين باره به تفصيل سخن گفتيم؛ ولى در زمان ما كسانى پيدا شده اند كه در منازل و مقامات ائمّه عليهم السلام تشكيك مى كنند. اين ها از دو حال خارج نيستند: يا تقوا ندارند، يا ادلّه را درست بررسى و تحقيق علمى نكرده اند.
چنان كه اشاره شد، اين امور، به آسانى به دست نمى آيد، وقتى اهل فنّى بخواهد يك فرع فقهى را از كتاب و سنّت از لا به لاى روايات مختلف، با اختلاف كلمات فقها، ادّعاهاى اجماع و امثال ذلك استنباط كند با همه ادوات و ابزار كارى كه در اختيار دارد چقدر زحمت دارد؟!
پس اين افرادى كه فرضاً باتقوا هستند و تشكيك مى كنند نتوانستند به اين امور برسند تا معتقد شوند، از اين رو:
اولاً مقتضاى تقوا اين است كه به قدر وسع، طاقت و سعه نظر و استعدادشان كار كنند تا معتقداتشان تصحيح بشود و از خود ائمّه عليهم السلام نيز كمك بگيرند.
ثانياً اگر تلاش كردند و به نتيجه نرسيدند به حوزه علميه مراجعه كنند كه در هر رشته اى متخصصينى وجود دارند و با آنان مطرح كنند و پاسخ بگيرند و اين اقتضاى قاعده تقواست، وگرنه خلاف آن خواهد بود. دست كم اين است كه انسان سكوت كند و در اين امور اظهار نظر نكند و به بهانه اين كه اين امور از ضروريات مذهب نيست پس ضرورت ندارد انسان فكر و تلاش كند، اين قضايا را انكار نكند؛ بلكه مقتضاى تقوا براى غير متخصّص، سكوت است.
البته نبايد از يك نكته ديگر غافل باشيم كه اين مطالب را نبايد در محيط و يا جوّى مطرح كنيم كه در آن جا كسانى زندگى مى كنند كه اساساً به امامت اهل بيت عليهم السلام اعتقاد ندارند و پيروان ديگران هستند. طرح اين مطالب در چنان جوّى شايد با ادلّه تقيّه سازگار نباشد. هم چنان كه انكار اين امور در چنان جوّى به نفع دشمنان تمام مى شود.
ولى ما معتقديم كه حتى اين قبيل مطالب اعتقادى دقيق اگر با دو شرط مطرح بشود هيچ مشكلى پيش نمى آيد:
شرط اول: با متانت و ادب و با رعايت موازين اخلاقى گفته شود.
شرط دوم: به صورت مستند و از مدارك معتبر نقل گردد.
تحقيقاتى كه اين جانب انجام داده ام و بارها چاپ شده و در دنيا منتشر شده است؛ با رعايت اين جهات بوده است و حقايق همان گونه كه هست مطرح شده است.
1 . بحار الأنوار: 25 / 287 و 288، حديث 41.