و به معروف فرمان داديد و از منكر باز داشتيد.
امر به معروف و نهى از منكر نيز از مواثيق ائمّه عليهم السلام است كه به بهترين وجه به اين وظيفه قيام كردند.
همه مى دانيم كه امر به معروف و نهى از منكر ضوابط و شروطى دارد كه در كتاب هاى فقهى به تفصيل بيان شده است؛ ولى مراد از امر به معروف در اين جا، در آيه مباركه اى كه گذشت، و در زيارت پيامبر اكرم و ائمّه عليهم السلام، بايد معناى ديگرى فوق اين معنا باشد.
ظاهر آيه مباركه اين است كه از شئون و صفات امام و يا از شرايط امامت امر به معروف و نهى از منكر است. به اين بيان خوب توجّه بفرماييد و در آن تأمّل كنيد:
منكر، در مقابل معروف است. راغب اصفهانى مى نويسد:
عرف: المعرفة...ويضادّه الإنكار.1
پس اگر معروف را فهميديم ناگزير منكر را هم به قرينه مقابله خواهيم فهميد. از طرفى امر، در مقابل نهى است. اگر امر را فهميديم نهى را قهراً مى فهميم.
ائمّه عليهم السلام به معروف امر مى كردند. روشن است كه امر به هر چيزى بايد متناسب با آن چيز باشد، چون امر فقط گفتن «افعل» نيست؛ بلكه امر كردن به معناى واداشتن و ايجاد داعى نمودن است كه در علم اصول نيز آمده است. از طرفى معروف نيز عبارت است از معروف اعتقادى، عملى و اخلاقى.
بنابراين، ائمّه عليهم السلام مردم را به معروف اعتقادى، عملى و اخلاقى وامى دارند. در توضيح اين مطلب مى گوييم:
در آيه نَفْر چنين مى خوانيم:
(فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)؛2
چرا از هر گروهى، جمعى از آنان كوچ نمى كنند تا معارف و احكام دين را بفهمند و بياموزند و موقعى كه به سوى قوم خود برگشتند آن ها را از آتش جهنم بترسانند تا شايد از مخالفت با خدا بپرهيزند؟!
1 . المفردات فى غريب القرآن: 331.
2 . سوره توبه (9): آيه 122.