مطلب سوم. آيا عصمت اكتسابى است و يا اعطايى؟
بنا به تعبير «يفعله» كه در كلام بزرگانى چون شيخ مفيد رحمه اللّه آمده كه عصمت «لطفٌ يفعله اللّه تعالى بالمكلّف»1 و با توجّه به آيه مباركه كه فرموده: (وَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ)؛2 «و اگر فضل خداوند شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند» عصمت اعطايى خواهد بود و ظواهر ديگر ادلّه نيز همين است.
اما بنابر قول دوم كه منشأ و سرچشمه عصمت، علم است، بايد بحث شود كه منظور كدام علم است، علم حضورى يا علم حصولى كه اكتسابى است؟ آيا انسان از طريق اكتساب به هر علمى مى تواند برسد؟
قائلين به اين نظريّه بايد اثبات كنند كه حضرت عيسى عليه السلام ـ مثلاً ـ از همان وقتى كه در گاهواره نبى بوده، چون علم به قبح گناهان داشته از روى اختيار به گناه اقدام نمى كرده است.
ديگر اين كه مگر علم، با سهو جمع نمى شود؟
كسانى كه از سويى قائلند كه منشأ عصمت، علم است و از سويى قائلند كه معصوم از سهو و نسيان هم معصوم است بايد پاسخ دهند كه چگونه اين دو موضوع با هم جمع مى شوند؟
آرى، علم با جهل جمع نمى شود، امّا علم با سهو جمع مى شود، مگر عالم، سهو نمى كند؟
ظاهراً قائلين اين ديدگاه چون نتوانستند بين عصمت و اختيار را جمع كنند، از اين رو به چنين ديدگاهى رو آوردند؛ چرا كه بزرگان در تعريف عصمت چنين گفته اند:
... بحيث يمتنع منه وقوع المعصية وترك الطاعة مع قدرته عليهما... ولا تنافي العصمة القدرة.3
مطلب چهارم. بنابراين تعريف ها اين شبهه باقى مى ماند كه چگونه «لا تنافي العصمة القدرة» معصوم قدرت بر معصيت دارد و حال آن كه «يفعله اللّه» خداوند متعال او را معصوم قرار داده است؛ يعنى در عين معصوم بودن چگونه مختار مى باشد؟
از اين رو بزرگان اهل سنّت مبناى ما را در اين بحث ذكر مى كنند و پافشارى مى نمايند كه شما كه منكر جبر هستيد؟ گويى عصمت، نمى تواند لطف الاهى باشد و در عين حال اختيار موجود باشد. چون در تعريف عصمت به قدرت و عدم سلب اختيار تصريح شده است.
به نظر مى رسد شيخ مفيد، سيد مرتضى، خواجه نصيرالدين طوسى، علاّمه حلّى رحمهم اللّه، و ديگر بزرگانى كه تصريح دارند كه با عصمت، سلب قدرت نشده است؛ شبهه براى آن ها حل شده و مشكل جبرى در كار نيست.
براى دفع اين شبهه وجوهى ذكر كرده اند، از جمله از اين است كه:
چون خدا مى دانست ذوات مقدّسه معصومين هر چه در عالم بمانند كار خلافى از آن ها سر نمى زند، لذا عصمت آن ها را اراده نموده و آن ها را از هر قسم پليدى پاكيزه قرار داده است.
اين قضيه در قرآن و روايات نظائر دارد، مثلاً در معناى آيه مباركه:
(وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ)؛4
و از آن ها پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند، چون آن ها شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند؛
كه واژه «جعل» و نيز «لمّا صبروا» به صيغه ماضى آمده، آن گاه سؤال مى شود: كجا آن ها صبر كرده اند؟
چند قول وجود دارد.
امّا شايد بهترين آن ها اين است كه در تفسير قمّى آمده است:
قال: كان في علم اللّه أنّهم يصبرون على ما يصيبهم فجعلهم أئمّة.5
خلاصه، خدا چون مى دانست ائمّه عليهم السلام در آينده در برابر ناملايمات صبر خواهند كرد، آن ها را از قبل و پيش از خلقت «ائمّه» قرار داد.
براى توضيح مطلب مثال مى زنيم: اگر كسى مشغول تحصيل در درسى باشد و استاد بداند كه اين شخص در آخر سال بهترين نمره را خواهد آورد، استاد در اول سال به دادن نمره و نقل آن شاگرد به رتبه بالاتر مبادرت مى نمايد، و اين جريان مكرراً واقع شده است.
اين تصميم، از كجا سرچشمه گرفته است؟
اين تصميم دو طرف دارد:
1 . اهتمام شاگرد به درس و تحصيل با اختيار همراه با شوق به علم به طورى كه توجّه استاد و اداره مدرسه را جلب نموده است.
2 . آگاهى مسئولين مدرسه از حال شاگرد.
1 . النكت الاعتقاديه: 37.
2 . سوره نساء (4): آيه 113.
3 . ر.ك: النكت الاعتقاديه: 37، تجريد الاعتقاد: 222، كشف المراد في شرح تجريد الإعتقاد: 494، شرح باب حادى عشر: 89 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه به كتاب العصمه از همين نگارنده و دلائل الصدق: 752 ـ 755، باب عصمت انبيا و امام مراجعه شود.
4 . سوره سجده (32): آيه 24.
5 . تفسير القمى: 2 / 170.