كلمات بزرگان در بيان معناى عصمت بر اساس دليل هاى عقلى و نقلى به هم نزديك است، هر چند تفاوت خيلى جزئى وجود دارد. براى نمونه شيخ مفيد رحمه اللّه در تعريف عصمت چنين مى گويد:
العصمة، لطفٌ يفعله اللّه بالمكلّف بحيث يمنع منه وقوع المعصية وترك الطاعة مع قدرته عليهما؛1
عصمت، لطفى است كه خداوند متعال با مكلّف انجام مى دهد؛ به گونه اى كه مكلّف از وقوع معصيت و ترك طاعت ممتنع است، بى آن كه سلب قدرت شده و جبرى در كار باشد.
علاّمه حلّى رحمه اللّه مى نويسد:
العصمة، لطفٌ خفيّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطاعة وارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك؛2
عصمت، لطف پنهانى است كه خداوند متعال با مكلف انجام مى دهد؛ به گونه اى كه او بر معصيت يا ترك اطاعت داعى ندارد، امّا توانِ آن را دارد.
علماى ديگر نيز قريب به همين را در تعريف اصطلاحى عصمت گفته اند.
پس در حقيقت عصمتِ معروف و مشهور بين متكلمان ما عبارت از اين است كه عصمت، لطف از جانب خداى سبحان و حالت معنويى در معصوم است، كه اين حالت معنوى به گونه اى است كه با وجودش صدور معصيت و ترك طاعت از او ممتنع است.
و از اين رو كه عصمت، لطف الاهى است در جمله «عصمكم اللّه» فعل به خدا نسبت داده شده است. در قرآن مجيد نيز آيه اى داريم كه گويا در اين زمينه است. آن جا كه مى فرمايد:
(وَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ)؛3
و اگر فضل خداوند شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند.
بنابراين آيه، نگهدار پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فضل، لطف و رحمت الاهى مى باشد و اين، همان عصمت است.
اين بود تعريف عصمت بين متكلّمان ما از قديم الأيّام.
ولى جمعى از متأخرين بزرگان علما، نظرشان اين است كه اساس و ريشه عصمت در معصوم، علم اوست، چون معصوم به قبح گناه و آثار آن، علم و آگاهى دارد، آن را انجام نمى دهد.
در تفسير الميزان درباره عصمت چنين آمده است:
ظاهر الآية أنّ الأمر الّذي تتحقق به العصمة نوع من العلم يمنع صاحبه عن التلبّس بالمعصية والخطأ.
وبعبارة أخرى، علم مانع عن الضلال، كما أنّ سائر الأخلاق كالشجاعة والعفّة والسخاء كلّ منها صورة علمية راسخة موجبة لتحقق آثارها، مانعة عن التلبّس بأضدادها، من آثار الجبن والتهور والخمود والشره والبخل والتبذير...؛4
از ظاهر آيه اين گونه استفاده مى شود كه آن چيزى كه عصمت به وسيله آن تحقق مى يابد و شخص معصوم به واسطه آن از معصيت و خطا منع مى شود نوعى از علم است.
به عبارت ديگر، علم مانع از گمراهى و ضلالت است؛ همان طور كه ديگر اخلاق پسنديده مانند شجاعت، عفت، سخاوت كه هر يك صورتى است علمى كه در نفس صاحبش رسوخ كرده و باعث مى شود آثار آن در خارج بروز كند.
و از طرفى نيز مانع مى شود از اين كه صاحبش به ضد آن صفات نيكو متصف شود، مانند آثار ترس و تهور، كسالت، شره، خساست، تبذير و... .
زرقانى مالكى در شرح المواهب اللدنيه درباره پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله چنين مى نويسد:
إنّه معصوم من الذنوب، بعد النبوّة وقبلها، كبيرها وصغيرها، وعمدها وسهوها على الأصح؛
همانا پيامبر قبل از نبوّت و پس از آن، از گناهان بزرگ و كوچك و عمدى و سهوى، بنابر قول صحيح تر معصوم است.
وى به نقل از حافظ سبكى مى نويسد:
أجمعت الأمّة على عصمة الأنبياء في ما يتعلّق بالتبليغ وغيره، من الكبائر والصغائر، الخسة أو الخسيسة، والمداومة على الصغائر، وفي صغائر لا تحط من رتبتهم خلاف...؛5
اُمّت بر اين امر اتّفاق نظر دارند كه پيامبران در امر تبليغ و غير تبليغ معصوم هستند؛ از گناهان كبيره و صغيره و مداومت بر گناهان صغيره و در اين كه گناهان صغيره مقام آنان را پايين مى آورد يا نه اختلاف است... .
1 . النكت الاعتقاديه: (ضمن مصنفات شيخ مفيد قدس سرّه)، جلد 10 ص 37.
2 . شرح باب حادى عشر: 89 .
3 . سوره نساء (4): آيه 113.
4 . تفسير الميزان: 5 / 78.
5 . شرح المواهب اللدنيه: 5 / 314.