شفا یافتگان – 12
برادرى دانشجو مى گويد: (حدود سه سال بود كه سردرد عجيبى داشتم. ابتدا درد از ناحيه گيجگاه شروع شده وسپس تمام سر، پيشانى، چشم ها وحتى دلم را فرا مى گرفت. شب وروز آسايش نداشتم. مدتى بعد از شروع سردردها حالت شوك به من دست مى داد. حافظه ام را از دست داده بودم. خوابم خيلى كم شده واز همه چيز وحشت داشتم. در رشت به دكتر مراجعه كردم كه تشخيص دادند روانى شده ام وجواب رد به من دادند. چون دانشجو بودم، سه ترم مرخصى گرفتم ودر اين سه سال 7 مرتبه به قصد زيارت امام رضا (عليه السلام) به مشهد شرفياب شدم تا اين كه روزى با مطالعه برخى كتب با مسجد جمكران آشنا شدم. يكى از دوستانم نيز در اين باره با من صحبت هايى داشت. تصميم گرفتم به مسجد جمكران بيايم. در قم ابتدا به زيارت حضرت معصومه (عليها السلام) رفتم وبعد به مسجد آمدم. پس از توسل به رشت برگشتم وحس كردم كه حالم كمى طبيعى شده است. بعد از دو ـ سه هفته مجدداً به مسجد جمكران آمدم ومشغول دعا ونماز شدم وقدرى خوابيدم. ساعت 12 شب بيدار شدم وبعد از تجديد وضو داخل مسجد رفتم وبين خواب وبيدارى، سيد بلند قدى را ديدم كه چند نفر با او همراه بودند وعزادارى مى كردند ودرباره حضرت مهدى شعر مى خواندند. موقعى كه سيد به من رسيد، سلام كردم. سيد نگاهى به من كرد وسرش را تكان داد ومن بعد از مدتى از خواب بيدار شدم. الان به حمد للّه تمامى آن حالات از بين رفته وفقط كمى درد خفيف در گيجگاه من باقى مانده است).
منبع : شفا یافتگان
نویسنده : واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران