بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
پیشآمد تعطیل درس است و ایام شعبان و رمضان در پیش. باید فرد فرد شما امروز خودتان را آماده کنید، چون مسئولیت بسیار سنگین ، روز حسرت، ندامت در پیش ، سرمایه ی گرانمایه ای که قابل تقدیر نیست در حال زوال ، بهترین بهره باید معین بشود امروز، و بالاترین مقام باید تحصیل بشود؛ منتها راه را باید از اولات امر گرفت .
این روایت بهت انگیز است برای اهل فقه و رجال و حدیث : عمر بن یزید و ابراهیم بن هاشم، این هر دو، از ابن ابی عمیر- از اصحاب اجماع- روایت می کنند. سند در کمال اعتبار ، رجال موثق . سند مشتمل بر من اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم، از ابی حمزه ثمالی، عن ابی جعفر علیه السلام.
مضمون حدیث که هر فقیه متبحری را متحیر می کند، این است: عالمٌ ینتفع بعلمه أفضل من عبادة سبعین ألف عابد. هفتاد هزار عابد که عبادتشان مقبول خداست، همه در کفّه میزان فردا مرجوح است ولی آن عالمی که از علم او بهره ای برده بشود او راجح.
این چه فرصتی است که از دست می رود، آن هم در همچو زمانی ؟ با مسئولیت سنگین حفظ ایتام اهل بیت از شبهات، از آن که لغزشهای مادی، شبهات اعتقادی، آنها را بیگانه کنند، صیانت این ایتام در همچو زمان بر کسانی که دوره سال تفقه کردند، آیا چه ایجاب می کند؟
این نصّ سنت مسلّم. کتاب خدا شروع می شود:
الم ، ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ، امام وقتی تفسیر می کند، می فرماید: الم، از حروفی است که ترکیبش و تحقق آن اسم اعظم که بر همه مخفی است، با ماست . آیه از همچو جمله ای شروع می شود. بعد عظمت کتاب را به اسم اشاره بعید، ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ ، بهره ی این کتاب را مختص می کند به یک طبقه؛ از افق قلوب عامه ، مسلوب، همه محروم، الا این طائفه : هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ، اینها کیانند؟ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ.
کیفیت کلام خدا ، نظم و ترتیب، برای اهل تفسیر و تأویل این است: اول ایمان به غیب، دوم اقامه صلاة ، سوم چیست؟ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ، أی...- این بیان امام است - أی ومما علّمناهم یبثّون .
این وظیفه ی فرد فرد شماست؛ از فرصت این عُطله استفاده کنید: تحکیم عقاید ، تهذیب اخلاق، تعلیم احکام ، این سه را منتشر کنید ، حداکثر استفاده را برای روز حسرت کبری ببرید ؛ آبرویی نزد خدا در این ایام تحصیل کنید .
راه چیست؟ چه باید بکنید؟ نَفَس من و تو کارگر نیست. زمان زمانی است که قابل وصف نیست. در همچو زمان کمک باید گرفت . راه کمک چیست؟
إني تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتي، لن یفترقا حتی یردا علي الحوض لن تضلوا ما إن تمسکتم بهما أبدا . تمسک کنید به قرآن، به امام زمان که روح قرآن است، و هر جا که رفتید، اول به مردم سفارش کنید: قرآن هر روزه بخوانند ، ترک نکنند؛ چون بدون این بهار، بذر هدایت و تعلیم هرگز به ثمر نمی رسد. قرآن بهار دلهاست؛ زنده می کند قلب شما و قلب مستمعین شما را. بعد این نسیم بهاری ، آن آیه محکمه ، این فریضه عادله، آن سنت قائمه ، در قلوب می نشیند و به ثمر می رسد.
دو کلمه باید هدف باشد لیس الا : یکی خدا ؛ یکی راه خدا . جزء خدا و جزء صراط خدا، باید قلم بر همه و هر چه و هر که کشید. فقط خدا ، امام زمان. اوست من منه الوجود؛ دوم کسی است که به الوجود. و غیر از این "ب" و "من"، این ابتداء و این ما یبتدئ به، ابدا هیچکس کاره ای نیست، هیچ چیزی مطرح نیست.
به خدا مردم را آشنا کنید، راه هم: آیات خدا را به مردم بخوانید. سَنُرِيهِمْ آَيَاتِنَا فِي الْآَفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ . افسوس که ما قرآن را نفهیدیم . راه تبلیغ و هدایت این است. آیات خدا را در آفاق ، در انفس بر مردم بخوانید ، حجب زائل می شود، فطرتها بیدار می شود. وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ . فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ،خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ، يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ . نظر در آیات سماوات و ارض ، نفوس، قلب ها را به مبدأ آشنا می کند.
راه امام زمان این است که او را به مردم بشناسانید. طریق شناساندن او چیست؟ این جاست که کُمیت ها لنگ می شود. طریق به او چیست؟ چون به خدا جزء به او محال است رسیدن . أنتم السبیل الأعظم والصراط الأقوم. راه این است: زیارات را بخوانید، بفهمید، به مردم بفهمانید که او کیست. غوغایی است! چند کلمه از این زیارت...، متن را ما می خوانیم تا مگر خدا نور معرفت او را بر دلها اشراق کند.
السلام عليك يا خليفة الله . هر چه هست در این جمله است. وقتی هم ظهور می کند ابری بالای سر اوست، جبرئیل ندا می کند: هذا خلیفة الله فاتبعوه . خلیفه الله است، یعنی چه؟ الله . الف الله را بردار می شود لله . لام لله را بردار ، می شود له . لام دوم را بردار می شود هو . قل هو الله أحد . اول هو ، آخر هو . قل ...، سوره را بببین . این سوره که محبوب امیرالمؤمنین بود، سرّش این است. قل هو، اول چیست؟ ها. الله ختم می شود به چی؟ به ها. ، یا هو، یا من لا هو الا هو ، یا من لا یعلم ما هو الا هو. کسی که خلیفه و مستخلف عنه یک همچو مقامی است، آیا قابل وصف است؟ این اول .
دوم:وخلیفة آبائه المهدیین ، تمام آنچه همه داشته اند، همه – مطلقا- در وجود او جمع است.
بعد می رسد: السلام عليك يا باب الله الذي لا يؤتى الا من قبله . لا يؤتى ، راهی به خدا نیست الا از این راه .
السلام عليك يا سبيل الله ، سبیل الله است اما چه سبیلی؟ الذي من سلك غيره هلك . استثنا هم دیگر در کار نیست؛ انحصارِ مطلق است.
السلام عليك يا نور الله الذي لا يطفى. در تمام قرآن یک سوره نور است. در آن سوره یک آیه ی نور است ، آن نوری که در آن آیه نور است، حجة بن الحسن صاحب الزمان است. السلام عليك يا نور الله الذي لا يطفى ، خاموش شدنی نیست.
السلام عليك يا حجة الله التي لا تخفى ، السلام عليك يا حجة الله على من في الأرض ومن فی السماء. کسی نیست که زیر این پرچم نباشد از حمله عرش تا اسفل سافلین.
السلام عليك سلام... ، اصلا شرح هر کلمه ای غوغایی است منتها ما فقط به اشاره می گذریم . السلام عليك ، اما چه سلامی ، سلام کسی که تو را شناخته. به چه شناخته؟ سلام من عرفك بما عرّفك به الله ، به آنچه خدا به آن تعریف کرده، تو را شناخته اما قید دارد - نه مطلق است- و آن قیدش برای اهلش بهت انگیز است. ببعض نعوتک ، یعنی چه؟ یعنی تو آن قدر فوق عقول هستی که آنچه هم خدا درباره تو فرموده، بعضی از نعوت توست . ما شناختیم او را؟ این ها را بفهمید. کلمه ای که برای ما نیست این جمله است: نعوتی که تو اهل آن نعوتی بلکه فوق آن نعوتی ، یعنی چه ؟ یعنی آنچه هم خدا گفته درباره تو، همه دون مقام توست .
ای ولی عصر! ما را ببخش که نه تو را شناختیم ، نه شناساندیم ، عمری گذشت و نفهمیدیم.
ختم کلام اینجاست: وانك... وانك خازن كل علم . در قرآن تدبر کن: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا؛ تمام علوم اولین و آخرین همه به قلّت طرح شده ، حالا او چه کسی است که خازن کل علم است؛ هیچ علمی نیست الا این که در مخزن وجود اوست.
وفاتق كل رتق ، ومحقق كل حق. این کلمه ای است که دیگر شریک ندارد ، از اولین تا آخرین ، همه محقق اند اما محقق بعض الحق ؛ مبطل اند اما مبطل بعض الباطل. تنها کسی که طبیعی حق را در عالم محقق خواهد کرد، اوست. کلی منحصر به فردی که طبیعت باطل را به کلی زوال خواهد داد، اوست . محقق كل حق ، مبطل كل باطل. هنگامی که آمد به دنیا ، این کلمه را خودش گفت: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا.
ان شاءالله در این ایام تعطیل، در مدارس، در مجالس، نام او را احیاء کنید، باشد که گوشه چشمی به من و تو بکند، اگر یک نگاه کند عالمی را منقلب می کند.
علامه حلّی، فحل الفحول، کسی که یک مجلس او این مملکت را منقلب کرد. سلطان محمد خدابنده غضب کرد بر زنش ، سه طلاقه اش کرد، بعد پشیمان شد ، علمای چهار مذهب را جمع کرد ، همه گفتند: ممکن نیست رجوع الا به محلّلی ، یکی گفت به او که ای سلطان! عالمی هست در حلّه ، او از عهده ی همه اینها بر خواهد آمد ، مگر او مشکلت را حل کند . فرستاد، علامه را آوردند. فحول چهار مذهب را در مجلس جمع کرد. علم این است. کو آن کمالات؟! وارد شد، کفشهایش را برداشت، رفت یکسر پهلوی سلطان نشست. بعد شروع کرد به بحث.- چون وقت نیست، نتیجه را می گویم- علمای چهار مذهب را بیچاره کرد؛ کاری کرد که سلطان محمد خدابنده در همان مجلس تصمیم گرفت و دستور داد که تمام نمازها در سرتاسر مملکت ، خطبه ی به اسم خلفا، محو، به اسم امیرالمؤمنین، اثبات.
بعد رفت به کربلا. در راه تنها بود. سواره بود. همچنان که می رفت، دید یکی کنارش پیاده راه می رود . علامه در تفکر بود همیشه ، إما فکر ، إما کتابت ، إما درس. بعد که دید که این مرد کنار اوست ، برای حسن صحبت، باب مکالمه را باز کرد. لب که گشود ، علامه دید این مردِ عادی نیست. یک مسئله طرح کرد ، جواب داد ؛ مشکل دومش را طرح داد جواب داد؛ مشکلاتی که خودش درمانده بود با آن قدرت، یکی بعد از دیگری گره را باز کرد؛ مبهوت شد، تازیانه از دستش افتاد . گفت: یک مشکل دیگر دارم ، آن مشکل این است : آیا می شود در این زمان کسی "قلب عالم امکان"، امام زمان را ببیند؟ این مشکل من را هم مثل بقیه مشکلات حل کن. خم شد تازیانه را برداشت، داد به دست علامه، فرمود: چه جور نمی بیند که تازیانه را از دست او می گیرد؟ اگر کار کنید اینجور مورد عنایت می شوید.
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.
اللهم لا تفرّق بیننا وبینه أبدا