1 افشاى دشمنى هاى قريش و استقامت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
خويشاوندان ما از قريش مى خواستند پيامبرمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بكشند، و ريشه ما را در آورند و در اين راه انديشه ها از سرگذراندند، و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند،
و زندگى خوش را از ما سلب كردند، و با ترس و وحشت به هم آميختند، و ما را به پيمودن كوه هاى صعب العبور مجبور كردند، و براى ما آتش جنگ افروختند، امّا خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم، و شر آنان را از حريم دين باز داريم. مؤمن ما در اين راه خواستار پاداش بود، و كافر ما از خويشاوندان خود دفاع كرد، ديگر افراد قريش كه ايمان مى آوردند و از تبار ما نبودند، هر گاه آتش جنگ زبانه مى كشيد، و دشمنان هجوم مى آوردند يا به وسيله هم پيمانهايشان و يا با نيروى قوم و قبيلهشان حمايت مى شدند در امان بودند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهل بيت خود را پيش مى فرستاد تا به وسيله آنها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه ها حفظ فرمايد، چنانكه عبيدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در احد، و جعفر در موته، شهيد شدند. كسانى هم بودند كه اگر مى خواستم نامشان را مىآوردم، آنان دوست داشتند چون شهيدان اسلام، شهيد گردند، امّا مقدّر چنين بود كه زنده بمانند، و مرگشان به تأخير افتاد. شگفتا از روزگار كه مرا همسنگ كسى قرار داده كه چون من پيش قدم نبوده، و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، كسى را سراغ ندارم چنين ادّعايى كند، مگر ادّعا كنندهاى كه نه من او را مى شناسم و نه فكر مىكنم خدا، او را بشناسد در هر حال خدا را سپاسگزارم.
2 افشاى ادّعاى دروغين معاويه در خونخواهى عثمان
اينكه از من خواستى تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پيرامون آن فكر كردم و ديدم كه توان سپردن آنها را به تو يا غير تو ندارم. سوگند به جان خودم اگر دست از گمراهى و تفرقه بر ندارى، به زودى آنها را خواهى يافت كه تو را مى طلبند، بى آن كه تو را فرصت دهند تا در خشكى و دريا و كوه و صحرا، زحمت پيدا كردنشان را بر خود هموار كنى. و اگر در جستجوى آنان بر آيى بدان كه شادمان نخواهى شد، و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد كرد، و درود بر اهل آن.