ترجمه خطبه 109نهج البلاغه - اين خطبه با نام الزّهراء معروف است

فهرست مطالب
1- وصف قدرت پروردگار
2 -وصف فرشتگان
3- نعمتهاى خداوند و سوء استفاده‏ ها
4- خطر عشق و وابستگى‏ هاى دروغين
5- وصف چگونگى مرگ و مردن
6 -وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره
7 -پارسايى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
8 -ويژگي هاى اهل بيت عليهم السّلام

1- وصف قدرت پروردگار
همه چيز برابر خدا خاشع، و همه چيز با يارى او، بر جاى مانده است. خدا بى نياز كننده هر نيازمند، و عزت بخش هر خوار و ذليل، نيروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است. هر كس سخن گويد مى ‏شنود، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مى‏ داند، روزى زندگان بر اوست و هر كه بميرد به سوى او باز مى ‏گردد. خدايا چشم‏ها تو را نديده تا از تو خبر دهند، كه پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بوده ‏اى. آفرينش براى ترس از وحشت تنهايى نبود، و براى سودجويى آنها را نيافريدى. كسى از قدرت تو نتواند بگريزد، و هر كس را بگيرى از قدرت تو نتواند خارج گردد، گناهكاران از عظمت تو نكاهند، و اطاعت كنندگان بر قدرت تو نيفزايند.
آن كس كه از قضاى تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بى نياز نگردد. هر سرّى نزد تو آشكار و هر پنهانى نزد تو هويداست. تو خداى هميشه ‏اى و بى پايان، و تو پايان هر چيزى، كه گريزى از آن نيست. وعده‏ گاه همه، محضر توست، و رهايى از تو جز به تو ممكن نيست، و زمام هر جنبنده ‏اى به دست تو است، و به سوى تو بازگشت هر آفريده‏اى است. پاك و منزّهى اى خدا چقدر بزرگ و والاست قدر و عظمت تو، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو مى‏ نگرم و چه كوچك است هر بزرگى در برابر قدرت تو، و چه با عظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مى ‏كنم، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت تو، و چه فراگير است در اين جهان نعمت‏ هاى تو، و چه كوچك است نعمت‏ هاى فراوان دنيا در برابر نعمت هاى آخرت.
2 -وصف فرشتگان
شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهى از آنها را در آسمان‏ها سكونت دادى و از زمين بالا برده‏ اى. آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند، و بيشتر از همه نسبت به تو بيمناكند، و به تو نزديك‏ترند. فرشتگانى كه در پشت پدران قرار نگرفته و در رحم مادران پرورش نيافته‏ اند، و از آبى پست خلق نشده‏ اند، و ناراحتى و مشكلات زندگى آنان را پراكنده نساخته. آنها با مقام و مرتبتى كه دارند، و از ارزشى كه در نزد تو برخوردارند، و آنگونه كه تو را دوست دارند، فراوان تو را اطاعت مى ‏كنند كه اندك غفلتى در فرمان تو ندارند. اگر آنچه بر آنان پوشيده است بدانند، همه كارهاى خود را كوچك و ناچيز مى‏ شمارند، و بر خويش ايراد مى‏ گيرند، و مى ‏دانند آنگونه كه بايد، تو را عبادت نكرده‏ اند، و آن چنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند.
3- نعمت هاى خداوند و سوء استفاده ‏ها
خدايا ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودى، و بندگان را به درستى آزمايش كردى. خانه آخرت را آفريدى و سفره رنگارنگ نعمت‏ها را گستراندى، و در آن انواع نوشيدنى، خوردنى، همسران، ميهمانداران، قصرها، نهرهاى روان، ميوه ‏ها و كشتزاران، قراردادى. سپس پيامبرى را فرستادى تا انسان‏ها را به آن خانه و نعمت‏ها دعوت كند. افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند، و نه به آنچه تو ترغيبشان كردى رغبت نشان دادند، و نه به آنچه تو تشويقشان كردى مشتاق شدند. بر لاشه مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند، و در دوستى آن همداستان گرديدند.
4- خطر عشق و وابستگى ‏هاى دروغين
هركس به چيزى عشق ناروا ورزد، نابينايش مى ‏كند، و قلبش را بيمار كرده، با چشمى بيمار مى ‏نگرد، و با گوشى بيمار مى ‏شنود. خواهش‏ هاى نفس پرده عقلش را دريده، دوستى دنيا دلش را ميرانده است، شيفته بى اختيار دنيا و برده آن است و برده كسانى است كه چيزى از دنيا در دست دارند.
دنيا به هر طرف برگردد او نيز بر مى‏ گردد، و هرچه هشدارش دهند از خدا نمى‏ ترسد. از هيچ پند دهنده ‏اى شنوايى ندارد، با اينكه گرفتار آمدگان دنيا را مى ‏نگرد كه راه پس و پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند. مى ‏بيند كه آنها بلاهايى را كه انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنيايى را كه جاويدان مى‏ پنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد، و آنچه بر آنان فرود آيد وصف ناشدنى است.
5- وصف چگونگى مرگ و مردن
سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. بدن‏ها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى‏ دارد، و او در ميان خانواده ‏اش افتاده با چشم خود مى ‏بيند و با گوش مى ‏شنود و با عقل درست مى ‏انديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده‏ و روزگارش را چگونه سپرى كرده به ياد ثروت‏هايى كه جمع كرده مى ‏افتد، همان ثروت‏هايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايى از آنها فرا رسيده، و براى وارثان باقى مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند. راحتى و خوشى آن براى ديگرى و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانى مى‏ گزد به خاطر واقعيّت‏ هايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى اعتنا شده آرزو مى ‏كند، اى كاش آن كس كه در گذشته بر ثروت او رشك مى‏ برد، اين اموال را جمع كرده بود. اما مرگ هم چنان بر اعضاى بدن او چيره مى‏ شود، تا آن كه گوش او مانند زبانش از كار مى ‏افتد، پس در ميان خانواده‏اش افتاده نه مى‏ تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى ‏كند، و حركات زبانشان را مى‏ نگرد اما صداى كلمات آنان را نمى ‏شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مى‏ گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مى‏ افتد، و روح از بدن او خارج مى ‏شود، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى‏ ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مى‏شوند. نه سوگواران را يارى مى‏كند و نه خواننده‏اى را پاسخ مى‏دهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى ‏برند، و به دست عملش مى ‏سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى ‏پوشند.
6 -وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره
تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود، و خواست الهى فرا رسد، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد، و فرمان خدا در آفرينش دوباره در رسد.
آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد، و زمين را به شدت بلرزاند، و تكان سخت دهد، كه كوه‏ ها از جا كنده شده و در برابر هيبت و جلال پروردگارى بر يكديگر كوبيده و متلاشى شده و با خاك يكسان گردد. سپس هر كس را كه در زمين به خاك سپرده شده، در آورد، و پس از فرسودگى تازه  ‏شان گرداند، و پس از پراكنده شدن، همه را گرد آورد، سپس براى حسابرسى و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد. آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد: به گروهى نعمت‏ها دهد و از گروه ديگر انتقام گيرد. اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاى دهد و در بهشت جاويدان قرار دهد ، خانه‏ اى كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند و حالات زندگى آنان تغيير نپذيرد، در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند، و بيمارى‏ها در آنها نفوذ نخواهد كرد، خطراتى دامنگيرشان نمى‏ شود، و سفرى در پيش ندارند تا از منزلى به منزل ديگر كوچ كنند. و امّا گنه كاران را در بدترين منزلگاه در آورد، و دست و پاى آنها را با غل و زنجير به گردنشان در آويزد، چنانكه سرهايشان به پاها نزديك گردد، جامه‏ هاى آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روى آنها بسته، و صداى شعله‏ ها هراس انگيز است قرار دهد.
جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيران آن غرامتى نپذيرند، و زنجيرهاى آن گسسته نمى‏ شود، مدّتى براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سر آمدى تا فرا رسد.
7 -پارسايى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دنيا را كوچك شمرد و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد. آن را خوار مى ‏شمرد و در نزد ديگران خوار و بى مقدار معرّفى فرمود. و مى‏دانست كه خداوند براى احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت و آن را براى ناچيز بودنش به ديگران بخشيد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جان و دل به دنيا پشت كرد، و ياد آن را در دلش ميراند. دوست مى ‏داشت كه زينت‏ هاى دنيا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخرى تهيّه نسازد، يا اقامت در آن را آرزو نكند، و براى تبليغ احكامى كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد، و امّت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصيحت كرد، و با بشارت‏ها مردم را به سوى بهشت فراخواند، و از آتش جهنّم پرهيز داد.
8 -ويژگيهاى اهل بيت عليهم السّلام
ما از درخت سرسبز رسالتيم، و از جايگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاستيم، ما معدن هاى دانش و چشمه سارهاى حكمت الهى هستيم. ياران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند و دشمنان و كينه توزان ما در انتظار كيفر و لعنت خداوند به سر مى‏ برند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن