1- وصف پروردگار
2 -شگفتى هاى خفّاش
1- وصف پروردگار
ستايش خداوندى را سزاست كه تمامى صفت ها از بيان حقيقت، ذاتش در مانده، و بزرگى او عقل ها را طرد كرده است، چنانكه راهى براى رسيدن به نهايت ملكوتش نيابد. او خداى حق و آشكار، سزاوارتر و آشكارتر از آن است كه ديده ها مى نگرند. عقلها نمى توانند براى او حدّى تعيين كنند، تا همانندى داشته باشد، و انديشه ها و اوهام نمى توانند براى او اندازه اى مشخّص كنند تا در شكل و صورتى پنداشته شود. پديده ها را بى آن كه نمونه اى موجود باشد يا با مشاورى مشورت نمايد، و يا از قدرتى كمك و مدد بگيرد آفريد، پس با فرمان او خلقت آن به كمال رسيد، و اطاعت پروردگار را پذيرفت و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت، و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچى نكرد.
2 -شگفتى هاى خفّاش
از زيبايى هاى صنعت پروردگارى، و شگفتى هاى آفرينش او، همان اسرار پيچيده حكيمانه در آفريدن خفّاشان است، روشنى روز كه همه چيز را مى گشايد چشمانشان را مى بندد، و تاريكى شب كه هر چيز را به خواب فرو مى برد، چشمان آنها را باز مى كند، چگونه چشمان خفّاش كم بين است كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد نورى كه با آن راه هاى زندگى خود را بيابد، و در پرتو آشكار خورشيد خود را به جاهايى رساند كه مى خواهد، روشنى آفتاب خفّاش را از رفتن در تراكم نورهاى تابندهاش باز مى دارد، و در خلوتگاه هاى تاريك پنهان مى سازد، كه از حركت در نور درخشان ناتوان است،
پس خفّاش در روز پلكها را بر سياهى ديده ها اندازد، و شب را چونان چراغى بر مى گزيند، كه در پرتو تاريكى آن روزى خود را جستجو مى كند، و سياهى شب ديده هاى او را نمى بندد، و به خاطر تاريكى زياد، از حركت و تلاش باز نمى ماند. آنگاه كه خورشيد پرده از رخ بيفكند، و سپيده صبحگاهان بدمد، و لانه تنگ سوسمارها از روشنى آن روشن گردد، شب پره، پلكها را بر هم نهد، و بر آنچه در تاريكى شب به دست آورده قناعت كند. پاك و منزّه است خدايى كه شب را براى خفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزى قرار داد، و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود، و بالهايى از گوشت براى پرواز، آنها آفريد، تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده كنند، اين بالها، چونان لاله هاى گوشند بى پر و رگهاى اصلى، اما جاى رگها و نشانه هاى آن را به خوبى مشاهده خواهى كرد. براى شب پره ها دو بال قرار داد، نه آنقدر نازك كه در هم بشكند، و نه چندان محكم كه سنگينى كند، پرواز مى كنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند، اگر فرود آيند با مادر فرود مى آيند، و اگر بالا روند با مادر اوج مى گيرند، از مادرانشان جدا نمى شوند تا آن هنگام كه اندام جوجه نيرومند و بالها قدرت پرواز كردن پيدا كند، و بداند كه راه زندگى كردن كدام است و مصالح خويش را بشناسد پس پاك و منزّه است پديد آورنده هر چيزى كه بدون هيچ الگويى باقى مانده از ديگرى، همه چيز را آفريد.