ترجمه خطبه 193نهج البلاغه (خطبه همّام)

فهرست مطالب
1 -سيماى پرهيزكاران
2- شب پرهيزكاران
3 -روز پرهيزكاران
4-نشانه‏ هاى پرهيزكاران

(گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السّلام به نام همّام  گفت: اى امير مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مى ‏نگرم. امام عليه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود «اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)
1 -سيماى پرهيزكاران
پس از ستايش پروردگار همانا خداوند سبحان پديده‏ ها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بى‏ نياز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهكاران به خدا زيانى مى‏ رساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد. امّا پرهيزكاران در دنيا داراى فضيلت‏ هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى‏ پوشانند، و گوش‏ هاى خود را وقف دانش سودمند كرده‏ اند، و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است. و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن‏ها قرار نمى گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت‏ هاى آن به سر مى ‏برند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند. دل‏ هاى پرهيزكاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در أمان، تن‏هايشان لاغر، و درخواست‏ه ايشان اندك، و نفسشان عفيف و دامنشان پاك است. در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند: تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مى‏ خواست آنها را بفريبد امّا عزم دنيا نكردند، مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.
2- شب پرهيزكاران
پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى‏ خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى ‏يابند. وقتى به آيه‏ اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مى ‏برند كه نعمت‏هاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،
و هر گاه به آيه‏ اى مى ‏رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى‏ سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله‏ هاى آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى ‏طلبند.
3 -روز پرهيزكاران
پرهيزكاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نيكوكارانى با تقوا هستند كه ترس الهى آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، كسى كه به آنها مى‏ نگرد مى‏ پندارد كه بيمارند امّا آنان را بيمارى نيست، و مى‏ گويد، مردم در اشتباهند در صورتى كه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمى ‏شمارند. نفس خود را متّهم مى‏ كنند، و از كردار خود ترسناكند. هرگاه يكى از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مى‏ گويد: «من خود را از ديگران بهتر مى‏  شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى ‏شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مى‏ گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مى ‏گويند، و گناهانى كه نمى‏ دانند بيامرز»
4-نشانه‏ هاى پرهيزكاران
و از نشانه‏ هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى ‏بينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهي دستى آراسته، در سختى‏ ها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مى‏ باشد. اعمال نيكو انجام مى‏ دهد و ترسان است، روز را به شب مى ‏رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى‏ آورد با ياد خدا، شب مى‏ خوابد اما ترسان، و بر مى ‏خيزد شادمان، ترس براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى‏ كند. روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى‏ كند كه پايدار نيست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى‏ آميزد. پرهيزكار را مى ‏بينى كه: آرزويش نزديك، لغزش‏ هايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى ‏خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مى گردد، و اگر در ياد آوران باشد نامش در گروه بى‏ خبران نوشته نمى ‏شود. ستمكار خود را عفو مى‏ كند، به آن كه محرومش ساخته مى‏ بخشد، به آن كس كه با او بريده مى ‏پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدى‏هاى او پنهان، و كار نيكش آشكار است. نيكى‏ هاى او به همه رسيده، آزار او به كسى نمى ‏رسد.
در سختى ‏ها آرام، و در ناگواري ها بردبار و در خوشى ‏ها سپاسگزار است. به آن كه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى ‏كند، و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمى‏ سازد، و آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى ‏كند. مردم را با لقب‏هاى زشت نمى‏ خواند، همسايگان را آزار نمى ‏رساند، در مصيبت‏هاى ديگران شاد نمى‏ شود و در كار ناروا دخالت نمى‏ كند، و از محدوده حق خارج نمى ‏شود. اگر خاموش است سكوت او اندوه گينش نمى‏ كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى‏ شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى ‏كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند. براى قيامت خود را به زحمت مى ‏افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى‏ رساند. دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست. (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام ناله‏اى زد و جان داد. امام عليه السّلام فرمود) سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى‏ ترسيدم. سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى ‏كند شخصى رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد امام عليه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن