باب وجوب ترس از خدا

بخشی از کتاب جهاد با نفس شیخ حر عاملی با ترجمه علی افراسیابی – قسمت 14
حديث :
111 - عن حمزه بن حمران قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان مما حفظ من خطب رسول الله صلى الله عليه و آله انه قال : ايها الناس ان لكم معالم فانتهوا الى معالمكم و ان لكم نهايه فانتهوا الى نهايتكم . الا ان المومن يعمل بين مخالفتين : بين اجل قد مضى لايدرى ما الله صانع فيه ؟ و بين اجل قد بقى لا يدرى ما الله قاض فيه فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنايه لآخرته و فى الشبيه قبل الكبر و فى الحياه قبل الممات فو الذى نفس محمد بيده ما بعد الدنيا من مستعتب و ما بعدها من دار الا الجنه او النار.
ترجمه :
111 - حمزه بن حمران گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: بخشى از خطبه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حفظ شده است اين است كه حضرت فرمود: اى مردم ! همانا براى شما نشانه هايى است پس از آن نشانه ها باخبر شويد و همانا براى شما نهايت و پايانى است پس آنجا باز ايستيد (يا پس آن نهايت را بشناسيد و از آن آگاه باشيد)، آگاه باشيد كه مومن بين دو ترس عمل مى كند: يكى بين زمانى كه سپرى شده است و او نمى داند كه خداوند درباره زمان گذشته با او چه مى كند و ديگرى بين زمانى كه باقى مانده است و او نمى داند كه خداوند چه حكمى در آن روا مى دارد پس بايد بنده مومن از نفس خود براى خود و از دنياى خود براى آخرتش (توشه ) گيرد و در جوانى پيش از پيرى و در زندگانى پيش از مرگ (زاد و توشه فراهم كند)، پس سوگند به آن كسى كه جان محمد صلى الله عليه و آله در دست اوست بعد از اين دنيا باز گشتنى نيست و خانه اى جز بهشت يا دوزخ پس از اين وجود ندارد.
حديث :
112 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : المومن بين مخافتين ذنب قد مضى لايدرى ما صنع الله فيه و عمر قد بقى لايدرى ما يكتسب فيه من المهالك فلا يصبح الا خائفا و لا يصلحه الا الخوف .
ترجمه :
112 - امام صادق عليه السلام فرمود: مومن همواره بين دو ترس گرفتار است : يكى گناهى كه گذشته است و او نمى داند كه خداوند در مورد آن گناه با او چه مى كند و ديگرى عمرى كه مانده است و او نمى داند كه چه چيزى از مهالك را در آن كسب مى كند پس مومن صبح نمى كند مگر با حالت خوف و جز خوف نيز او را اصلاح نخواهد كرد.
حديث :
113 - عن ابى عبدالله عليه السلام فى قول الله عزوجل : (و لمن خاف مقام ربه جنتان ) قال : من علم ان الله يراه و يسمع ما يقول و يعلم ما يعمله من خير او شر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الذى خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى .
ترجمه :
113 - در مورد قول خداى عزوجل (و براى آن كس كه از مقام و مرتبه الهى ترسان است دو بهشت خواهد بود) (61). امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه بداند خداوند او را مى بيند و سخن او را مى شنود و اعمال خير و شر او را مى داند اين آگاهى او را از ارتكاب اعمال زشت باز مى دارد پس وى همان كسى است كه از مقام پروردگارش ترسان است و نفس خود را از پيروى خواهش نفسانى از داشته است .
حديث :
114 - عن الهيثم بن واقد قال : سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول : من خاف الله اخاف الله منه كل شى ء و من لم يخف الله اخافه الله من كل شى ء.
ترجمه :
114 - هيثم بن واقد گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: كسى كه خدا ترس باشد خداوند خوف و هيبت او را در همه چيز مى افكند و كسى كه از خدا نترسد خداوند او را از همه چيز مى ترساند.
حديث :
115 - عن جعفر بن محمد عليه السلام عن آبائه عليه السلام فى وصيه النبى صلى الله عليه و آله لعلى عليه السلام مثله و زاد: يا على ثلاث منجيات خوف الله فى السر و العلانيه و القصد فى الغنى و الفقر و كلمه العدل فى الرضا و السخط.
ترجمه :
115 - از امام صادق عليه السلام و ايشان از پدران بزرگوارش عليه السلام شبيه حديث گذشته در ضمن وصاياى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام روايت شده است با اضافه اى كه عبارت است از: اى على ! سه چيز نجات بخش است : ترس از خداوند در نهان و آشكار، و ميانه روى در هنگام ثروت و تنگدستى ، و سخن عادلانه در هنگام خوشنودى و خشم .
حديث :
116 - قال ابوعبدالله عليه السلام : يا اسحاق خف الله كانك تراه و ان كنت لا تراه فانه يراك و ان كنت ترى انه لايراك فقد كفرت و ان كنت تعلم انه يراك ثم برزت له بالمعصيه فقد جهلته من اهون الناظرين عليك .
ترجمه :
116 - امام صادق عليه السلام فرمود: اى اسحاق ! از خدا چنان بترس كه گوئيا او را مى بينى و اگر تو را نمى بينى او به طور حتم تو را مى بيند، و اگر معتقدى كه او تو را نمى بيند پس كافر گشته اى و اگر مى دانى كه تو را مى بيند ولى با اين وجود باز آشكارا معصيتش را مرتكب مى شوى پس او را حقيرترين و سبك ترين بيننده بر خود انگاشته اى .
حديث :
117 - قال ابو عبدالله عليه السلام : من عرف الله خاف الله و من خاف الله سخت نفسه عن الدنيا.
ترجمه :
117 - امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه خدا را بشناسد ترس او در دلش مى افتد و هر كه از خدا ترسان باشد نفسش از دنياطلبى باز مى ماند.
حديث :
118 - قال ابوعبدالله عليه السلام ان من العباده شده الخوف من الله عزوجل يقول الله عزوجل : (انما يخشى الله من عباده العلماء) و قال جل ثناوه : (فلا تخشوا الناس و اخشون ) و قال تبارك و تعالى (و من يتق الله يجعل له مخرجا) قال : و قال ابو عبدالله عليه السلام : ان حب الشرف و الذكر لايكونان فى قلب الخائف الراهب .
ترجمه :
118 - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا ترس شديد از خداى عزوجل از عبادت شمرده مى شود، خداى عزوجل گويد: (به راستى كه از بندگان خدا تنها دانشمندان از خدا خوف و خشيت دارند) (62) و همچنين مى گويد: (از مردمان نترسيد و از من بيم داشته باشيد) (63) و نيز مى گويد: (هر كه تقواى الهى را پيشه كند خداوند براى او راه خروج (از دشواريها را) قرار مى دهد) (64) - راوى گويد: - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا حب و دوستى بلند پايگى و فخر در قلب شخص ترسان بيمناك راه ندارد.
حديث :
119 - عن محمد به على بن الحسين عليه السلام قال : من الفاظ رسول الله صلى الله عليه و آله : راس الحكمه مخافه الله عزوجل .
ترجمه :
119 - امام باقر عليه السلام فرمود: يكى از سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين است كه فرمود: ترس از خداى عزوجل سر حكمت و دانايى است .
حديث :
120 - قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام : من خلا بذنب فراقب الله تعالى فيه و استحيا من الحفظه غفرالله عزوجل له جميع ذنوبه و ان كانت مثل ذنوب الثقلين .
ترجمه :
120 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه در پنهانى مرتكب گناهى شود پس از خداى تعالى بترسد و از فرشتگان نگهبان و ثبت كننده اعمال شرم كند خداوند عزوجل تمامى گناهانش را مى بخشايد اگر چه به اندازه گناهان جن و انس باشد.
حديث :
121 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : سمعته يقول : الخائف من لم تدع له الرهبه لسانا ينطق به .
ترجمه :
121 - راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ترسان كسى است كه ترس براى او زبانى كه با آن سخن گويد وانگذارده است .
حديث :
122 - عن ابى جعفر عليه السلام فى حديث قال : و اما المنجيات فخوف الله فى السر و العلانيه و القصد فى الغنى و الفقر و كلمه العدل فى الرضا و السخط.
ترجمه :
122 - امام باقر عليه السلام در ضمن حديثى فرمود: و اما چيزهايى كه مايه نجات و رستگارى اند: ترس از خدا در نهان و آشكار، و ميانه روى در هنگام ثروت و تنگدستى و عادلانه رفتار نمودن در هنگام خوشنودى و خشم .
حديث :
123 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ان قوما اصابوا ذنوبا فخافوا منها و اشفقوا فجاءهم قوم آخرون فقالوا: ما لكم ؟ فقالوا: انا اصبنا ذنوبا فخفنا منها و اشفقنا فقالوا لهم : نحن نحملها عنكم فقال الله تعالى : يخافون تجترءون على ؟ فانزل الله عليهم العذاب .
ترجمه :
123 - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا گروهى مرتكب گناهانى شدند سپس از گناه خويش ترسيدند و بيمناك شدند پس از آن گروهى ديگر بر آنان وارد شدند و گفتند: شما را چه شده است كه چنين بيمناكيد؟ گفتند: ما مرتكب گناهانى شديم و از گناه خويش ترسانيم . گفتند: ما گناه شما را از شما بر مى داريم و به دوش مى گيريم . پس خداى تعالى فرمود: آيا مى ترسند كه شما بر من دلير گرديد؟! پس عذاب را بر آنان فرستاد.
حديث :
124 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال : ان المومن لايصبح الاخائفا و ان كان محسنا و لايمسى الا خائفا و ان كان محسنا لانه بين امرين بين وقت قد مضى لايدرى ما الله صانع به و بين اجل قد اقترب لا يدرى ما يصيبه من الهلكات الا و قولوا خيرا تعرفوا به و اعملوا به تكونوا من اهله صلوا ارحامكم و ان قطعوكم و عودوا بالفضل على من حرمكم و ادوا الامانه الى من ائتمنكم و اوفوا بعهد من عاهدتم و اذا حكمتم فاعدلوا.
ترجمه :
124 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مومن صبح نمى كند مگر با ترس و بيم اگر چه نيكوكار باشد و شب نمى كند مگر با ترس و بيم اگر چه نيكوكار باشد زيرا او همواره بين دو چيز است : بين زمانى كه سپرى شده و او نمى داند كه خدا با او چه مى كند و بين مرگى كه نزديك است و نمى داند كه چه خطراتى (پس از مرگ ) متوجه او مى شود، آگاه باشيد و سخن خير گوييد تا به خير گويى شناخته شويد و كردار نيكو داشته باشيد تا از اهل خير شويد، با خويشاوندانتان پيوند برقرار كنيد اگر چه آنان از شما ببرند، با كسى كه شما را محروم ساخته با فضل و بزرگوارى رفتار كنيد و درباره كسى كه شما را امين شمرده امانتدار باشيد و به پيمان كسى كه با شما پيمان بسته پايبند باشيد و هرگاه حكم مى كنيد عادلانه قضاوت كنيد.

پی نوشت ها
65-طبق روايتى ديگر نام حضرت نوح عليه السلام (سكن ) بوده است مرحوم صدوق گويد: (آنچه از اسامى در مورد نوح ذكر شده است در حقيقت يك نام است كه جملگى بر عبوديت او اشعار دارد) البته ممكن است نام اصلى ايشان (سكن ) باشد و عبدالغفار و عبدالاعلى و عبدالملك و نوح همگى القاب ايشان باشند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن