قال :
عـجـبـا عـجـبـا لغفله الانسان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قطع الحيوه بذله و هوان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فـكـرت فـى الدنـيـا فـكـانـت منزلا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عندى كبعض منازل الركبان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مـجـرى جميع الخلق فيها واحد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فكثيرها و قليلها سيان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابغى الكثير الى الكثير مضاعفا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
و لوا قتصرت على القليل كفانى | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
لله درالوارثـين كاننى | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باخصهم متبرم بمكانى | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قـلقـا تـجهزنى الى دارالبلا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متحسرا لكرامتى بهوان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مـتـبريا حتى اذا نشر الثرى | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فوقى طوى كشحا على هجرانى
شـاعـر چنين مى گويد: عجب است از غفلت انسان تا چه اندازه در غفلت است كه زندگى را با ذلت و پستى طى مى كند. من وقـتى درباره دنيا فكر كردم آن را مانند بعضى از منزلهاى سـواران رهـگـذر يافتم . راه عبور تمام خلق در آن يكى بيش نيست ، يعنى تولد و مردن . پس بسيار و كم آن يكسان است ، يعنى چه بسيار لوازم دنيا را داشته باشد و چه مختصر همه از يك راه مى روند و امتيازى در كار نيست . من در اين دنيا طلب زيادتى مى كنم و هر چه به دست مى آورم باز دو برابر آن را مى خواهم . و هرگاه به جزئى از ما يحتاج اكتفاء مى كردم هـر آيـنه مرا كفايت مى كرد. گوارا باد وارثين را كه گويا مـن مخصوص آنها جمع آورى مى كنم . اضطرابى در من يافت شـده كـه در ايـن دار بـلا مـرا وادار بـه جـمـع آورى كرده در حـالى كه خود را از كرامت و بزرگوارى به پستى انداخته ام . و در روز قـيـامت كسانى كه براى آنها جمع آورى كرده ام از من بيزارى مى جويند و دورى مى كنند. و قال :
آنـچـه مـى خـواهى در دنيا به دست آور كه آنچه به تو داده انـد پس خواهند گرفت . و بدان به درستى كه تو يكى از افـراد غـافـل هـسـتـى كه در ميان غافلين گرفتار شده اى و مـرگ در طـلب تـو اسـت و مـشـكـلات زمانه بسيار است . و در مـوردى كـه يـقـين در صلاح آن ندارى توقف و صبر نيكوتر است ؛ چون شخص مى كوشد كه نيكو را پيدا كند در ميان همه و كيست كه نيكو باشد.
خـليـل بـن احـمـد كـه يـكى از اوتاد خود بوده گفته : شخص مـال را بـراى يكى از سه نفر جمع مى كند كه هر سه دشمن او هـسـتـنـد: يـا بـراى شـوهـر زنـش يا زن پسرش يا شوهر دخـتـرش ، كـه اگـر شـخص مالى بعد از خود بگذارد براى ايـنـهـا اسـت . پس آن كس كه عاقل باشد و خير خواه نفس خود بـاشـد مـال خـود را تـوشـه آخـرت خـود قـرار مـى دهد و اين دشـمـنان را بر خود مقدم نمى دارد. اى كسى كه جمع مى كنى در حـال غـفلت و روزگار در كمين تو است كه از چه راهى در بـه روى تـو بـندد.اى غافل مالهايى كه جمع كرده اى بگو ببينم آيا وقت خرج كردن آن را هم جمع كرده اى يعنى آيا مى دانى كه اين قدر عمردارى كه آن را به مصرف برسانى .
ابـى العـتـاهـيـه گـفـتـه اسـت : بـه خـدا مـن در تـنـگناى دنيا گرفتار شده ام آيا راهنمايى هست كه مرا براى نجات از كيد و مـكـرهـاى دنـيـا راهـنمايى نمايد. اف باد بر دنيا كه با من بـازى مـى كـند هم چنان كه موج دريا با آدم غرق شده بازى مى كند.
بـاز مـى گـويـد بـه دنيا نظر كردم با چشم مريض و فكر كـوتـاه و تـدبـيـر جـاهـلانـه پس گفتم اين دنيايى است كه مـثـل آن نـيـسـت و از او در حـال غـرور و بـاطـل عـبـور كردم و مدتهاى طولانى عمر خود را بالذتهاى روزهاى كوتاه و كم ضايع كردم .
مى گويد: كسى كه دنيا را بزرگترين هم خود قرار دهد هر آينه چنگ زده و ريسمان سست بى اعتبارى را گرفته كه با كوچكترين حركتى در پرتگاه نيستى خواهد رفت .
اى دنيا تو را طلبيدم و نهايت كوشش خود را در اين راه انجام دادم ليكن بجز هم و غم و زحمت چيز ديگرى به من نرسيده در گـنـاه خـود سـرعـت و حسرت خود را به پايان نبردم پس از گـنـاه خـود فـرار كـردم بسوى تو اگر فرار واقع شود و نـديـدم حـظ و بـهره مانند قناعت بر اهلش و اين كه انسان تا زنده است در طلب دنيا قانع باشد و حرص نداشته باشد.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به تحقيق خداى تعالى دنيا را دار محنت و بلا قرار داده و آخرت را دار عقوبت و جـزا قـرار داده . پس بلاهاى دنيا را سبب جزاى آخرت قرار داده و ثـواب آخـرت را عـوض بـلاى دنـيـا. پس چيزهايى كه بـنـده در دنـيـا بـه آن دلبـستگى دارد از او مى گيرد تا در آخـرت نعمت باقيه به او عطا فرمايد. و در اينجا او را مبتلا مـى كـنـد تـا آنـجـا بـه او جـزا دهد. و دنيا زود گذر و شبكه انتقال است ، يعنى با بلاها و ناراحتيها. اينها در دام مى افتند ليـكـن نـتـيـجـه اش ايـن اسـت كـه بـه آن عـالم انـتـقـال پـيدا مى كند. و دنيا به منزله مادر شيردهى است كه به فرزندان خود شير مى دهد. و اين شير او گرچه شيرين است ولى به تلخى باز گرفتن نمى ارزد. لذا مى فرمايد دورى كـنيد از شيرينى شير خوارگى به خاطر تلخى باز گـرفـتـن آن و دورى كـنـيـد از ايـن لذت مـوجـود به خاطر آن سـخـتى ها كه در انتظار شماست . و خدا حكم فرموده است كه از دنـيـا دورى كـنـيد و اجتناب نماييد. پس شما خود را به او نـچـسـبانيد و مانند يار عزيز او را در آغوش نگيريد و سعى در عـمـران و آبـادانـى آن نـكـنـيـد و حـال آن كـه مـشيت حق تعالى قرار گرفته در عاقبت كار به خـرابى آن . پس هرگاه شما در عمران او كوشش كرديد خود را متعرض غضب خدا نموده ايد و مستحق عقوبت او گرديده ايد. و مضمون شعر شاعر اين است . |