قال الله تعالى : يا ايها الناس اتقوا ربكم واخشوا يوما لا يجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شيئا ان وعد الله حـق فـلا تـغـرنـكـم الحـيـوة الدنـيا و لا يغرنكم بالله الغـرور.(112) و قـال سـبحانه : يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتـنـظـر نـفـس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون .(113)
اى مـردم از خـداى خـود بـتـرسيد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به عوض پسرش مجازات نخواهد شد، و نه فرزند بـه جـاى پـدر به چيزى جزا داده خواهد شد. به تحقيق وعده خـدا حـق اسـت پـس زنـدگى دنيا شما را مغرور نكند و شيطان شـمـا را بـه خـدا مـغـرور نـكـنـد. و خـداى سبحان جلت عظمته فـرمود. اى اهل ايمان از خدا بترسيد و بايد هر كس دقت نظر داشـتـه باشد در آنچه از اين دنياى فانى براى زندگانى بـاقـى مى فرستد كه فردا بر آن وارد خواهد شد. و از خدا بـتـرسـيـد بـه درسـتـى كـه خـدا بـه آنـچـه شـمـا عمل مى كنيد، آگاه است .
و قـال تـعـالى : و فـرحـوا بـالحـيـوة الدنـيا و ما الحيوة الدنيا فى الاخرة الا متاع ،(114) يعنى جيفه .
و خوشنود شدند به زندگى دنيا و نيست زندگانى دنيا در قبال آخرت مگر مانند مردار متعفن بدبو.
و قـال تـعـالى : ان الذيـن لا يـرجـون لقـائنـا و رضـوا بـالحـيـوة الدنيا و اطمانوابها و الذين هم عن اياتنا عافلون اولئك ماويهم النار بما كانوا يكسبون .(115)
بـه تـحـقـيـق كـسـانى كه اميد لقاى رحمت ما را ندارند و به زنـدگـى دنـيـا راضى شدند و به آن اطمينان پيدا كردند و كـسـانـى كـه آنـهـا از آيات ما كه مراد آيات آفاقى و انفسى اسـت كـه دلالت بر يگانگى حق تعالى دارد غافلند اينانند كـه مـنـزلگـاه آنـها به سبب كارهايى كه در اين عالم انجام دادند جهنم است .
و قـال تـعـالى : انـمـا مـثـل الحـيوة الدنيا كماء انزلناه من السـمـاء فـاخـتـلط بـه نـبـات الارض مـمـا ياكل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظـن اهـلهـا انـهـم قـادرون عـليـهـا اتـاهـا امـرنـا ليـلا او نهارا فـجـعـلنـاهـا حـصـيـدا كـان لم تـغـن بـالامـس كـذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون (116)
جـز ايـن نيست كه مثل زندگانى دنيا مانند آبى است كه فرو فرستاديم آن را از آسمان پس گياهان زمين به آن مخلوط شد از آنـچه كه خوراك مردم است مانند دانه ها و آنچه كه خوراك حيوانات است مانند علف ها تا وقتى كه زمين به سبب آن زينت گـرفـت و بـه آن مزين شد و اهل زمين گمان بردند كه قادر بـر آنـنـد امـر مـا در شـب آمد يا روز پس آن را درو شده قرار داديم كه گويا قبلا چيزى روئيده نشده بود. همچنين آيات و عـلامـات خـداشـناسى را بيان مى كنيم براى مردمى كه فكر مى كنند.
و قـال تـعـالى : مـن كـان يـريـد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصليها مذموما مدحورا و من اراد الاخـرة و سعى لها سعيها و هو مؤ من فاولئك كان سعيهم مشكورا.(117)
هـر كس در كارهايش تنها منظور و اراده اش دنيا باشد به او مـى دهـيـم در دنـيـا آنچه خواستيم براى هر كس اراده كرديم ، پـس قـرار داديم براى او جهنم را در حالى كه در آنجا معذب بـاشـد و مـورد مـذمت و دور از رحمت حق تعالى باشد. و كسى كـه اراده كـند آخرت را و براى آن سعى و كار كند و او مؤ من بـاشـد پـس ايـن كـسـان سـعـى و كـوشـش آنـهـا مـورد قبول خدا متعال خواهد بود.
و قـال تعالى : من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوف اليـهـم اعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون اولئك الذين ليس لهـم فـى الاخـرة الا النـار و حـبـط مـا صـنـعـوا فـيـهـا و باطل ما كانوا يعملون .(118)
كـسـى كه اراده كند زندگى دنيا و زينت آن را اجر اعمالشان را تـمـام و كـامل به آنها مى رسانيم و از راه در دنيا كمبودى بـراى آنها نيست اينانند كسانى كه در آخرت براى آنها غير آتـش و عـذاب چيز ديگرى نيست و ثوابى براى كارهاى آنها در آخـرت نـيـسـت و آنـچـه عـمـل كـردنـد باطل است .
و قـال سـبـحـانـه : من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حـرثـه و مـن كـان يريد حرث الدنيا نوبه منها فما له فى الاخرة من نصيب .(119)
آن كـس كـه اراده كـند كشت و زرع آخرت را زياد مى كنيم ما در كشت و زرع او و آن كس كه اراده كند كشت و زرع دنيا را به او بـعـضـى از آنچه كه اراده كرده مى دهيم و براى او در آخرت نصيب و بهره اى نيست .
و قـال تـعـالى ذامـا لقـوم : كـلا بل تحبون العاجلة و نذرون الاخرة .(120)
و از جـهـت مـذمت قومى فرمود: نه چنين است بلكه اينها دنيا را دوست دارند و آخرت را واگذاشته اند.
و قـال تـعالى : ان هولاء يحبون العاجلة و يذرون ورائهم يوما يقيلا.(121)
خداى متعالى فرمود: به درستى كه اينها دنيا را دوست دارند و در پشت سر خود واگذاشته اند روز سنگين و سختى را.
و قال سبحانه : و ما اوتيتم من شى ء فمتاع الحيوة الدنيا و زينتها و ما عندالله خير و ابقى .(122)
در اين عالم هر چه به شما داده شده اساس و زينتهاى فانى اين دنيا است . و آنچه نزد حق تعالى موجود است (در عالم بقا و نعمتهاى دائمى ) آنها بهتر و باقى تر است .
و قـال تـعـالى : و مـا هذه الحيوة الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون .(123)
ايـن زنـدگـانـى دنـيـا كـه در اخـتـيـار شماست جز موهومات و اسـبـاب بـازى چـيـز ديگرى نيست و آنچه باقى و دائم است حيات و زندگانى خانه آخرت است و اى كاش مى دانستند پى به اين معنى مى بردند.
بيان : در تفسير گفته شده كه لو شرطيه است بنابراين ، مـعنى چنين مى شود: اگر فرق و تفاوت بين دنيا و آخرت را مى دانستند سرگرم دنيا نمى شدند تا از آخرت باز مانند.
و قال تعالى : اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تـفـاخـر بـيـنـكـم و تـكـاثـر فـى الاءمـوال و الاولاد كـمـثـل غـيـث اعـجـب الكـفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يـكـون حـطـامـا و فـى الاخـرة عـذاب شـديـد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور.(124)
بدانيد به درستى كه زندگى دنيا بازيچه و موهوم است و در نـظـر شـمـا زيـنـت داده شده و سبب شده است كه با آن به يـكـديـگـر فـخر و مباهات مى كنيد و مى كوشيد تا در كثرت مـال و اولاد از يـكـديـگـر پـيـشـى بـگـيـريـد. و فـنـا و زوال آن مانند گياهان صحرا است كه در اثر باران ظاهر مى گردد و چند صباحى سبز و خرم است و به اندك زمانى خشك مـى شـود و زنـگ سـبـز آن بـه زردى تـبـديـل مـى گـردد، پس پراكنده و متفرق مى گردد ليكن در آخرت دو موضوع متقابل مى باشد يكى از عذاب سخت كه در اثـر عـلاقـه مـنـد شدن به اين موهومات از اصلاح آنجا باز مـانـده و در نـتـيـجـه بـعـد از مـردن چـون تـحصيل ايمان و اعمال صالحه نكرده و عذاب سخت مبتلاست . و در مقابل آن آمرزش و رضاى حق تعالى است براى كسانى كـه آخـرت را بـر دنيا كردند. و نيست زندگى دنيا مگر چيز مردار متعفن بد بو كه به ظاهر خود مردم را فريب مى دهد.
و قـال تـعـالى : لا بـغـرنـك تـقـلب الذيـن كـفروا فى البلاد متاع قـليـل ثم ماءويهم جهنم و بئس المهاد لكن الذين اتقوا ربهم لهـم جـنـات تـجـرى مـن تـحـتـهـا الانهار خالدين فيها نزلا من عندالله و ما عندالله خير للابرار.(125)
ايـن كـه مـى بـينى كفار در دنيا تصرفات مى كنند و از اين طـرف بـه آن طـرف مى روند و تجارت و بهره ها مى برند ايـن سـبـب نـشـود كـه مـؤ منين به اشتباه بيفتند و امر بر آنها مـشـتـبـه گـردد و احـيـانـا مـوجـب فـريـب و گـول خـوردن آنـهـا گـردد و ميل به دنيا كنند و تصور كنند بـراى اشـيـاى دنـيـا حـقـيـقـى هـسـت ، بلكه آنها در دست كفار كـثـافـات و مردارى است كه در مدت كمى در اختيار آنها قرار گـرفـتـه و در اثـر عـلاقه مند شدن به آن و غفلت از خدا و تـحصيل رضاى او به جهنم كشيده مى شوند و منزلگاه آنها آنجا مى شود و حال آن كه بد محلى است و آسايش و راحتى در آن نـيـسـت . و در مـقـابـل اهـل تـقوى و ايمان كه در دنيا از خدا تـرسـيـدنـد و از كـفـر و گـناهان دورى جستند براى آنهاست بـاغـهـا كـه در كف آن نهرها جارى است و سكونت آنها در آنجا هميشگى و مدام است و آنجا محل نـزول آنـهـا اسـت از طـرف خـدا بـراى ضـيـافت و ميهمانى و مـهمانخانه خداست كه در آن وارد شده اند و آنچه از جانب خدا باشد براى نيكوكاران بهتر است از كثافات اين دنيا.
و قـال سـبـحـانه : و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهرة الحيوة الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى .(126)
چشم خيره نكنيد كه با دقت و حسرت بنگريد به سوى آنچه از كـثـافـات دنيا به افرادى از كفار داده ايم . اين زينت هاى بـى حـقـيـقـت دنـيـاسـت كـه بـراى امـتحان در اختيار آنها قرار گرفته . و روزى پروردگارت كه مؤ منين به قدر كفاف از راه تحصيل حلال به دست مى آورند بهتر و باقى تر است .
و قـال تـعـالى : قـل مـتـاع الدنـيـا قـليل و الاخرة خير لمن اتقى و لا تظلمون فتيلا.(127)
اى پـيـغـمـبـر گـرامـى بـه مـؤ مـنـيـن بـگـو اشـيـاى دنـيـا در مـقـابـل نعمتهاى آخرت كم و بى ارزش و آخرت و نعمتهاى آن بـهـتـر اسـت بـراى اهـل تقوا و آنجا به شما حتى اندكى ظلم نمى شود.
بـيـان : فـتـيـل چـيـزى اسـت كـه در شكاف هسته خرماست و آن كنايه از نهايت كمى است .
و قـال النـبـى صـلى الله عـليه و آله : لابى ذر كن فى الدنـيـا كـانـك غـريـب واعـدد نـفـسك من الموتى فاذا اصبحت لا تـحـدث نـفـسك بالمساء و اذا امسيت لا تحدث نفسك بالصباح وخذ من صحتك لسقمك و من شبابك لهرمك و من حيوتك لوفاتك فانك لا تدرى ما اسمك غدا.
رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله بـه جناب اباذر، كه از صـحـابـه خـاص آن بـزرگـوار بـود، فرمود: در دنيا مانند شـخـص غـريـب بـاش و خـود را در شـما مردگان در آور. پس هـرگـاه وارد صـبـح شـدى بـا خـود حديث شب مگو، يعنى اميد زنـدگى شب نداشته باش كه بگويى شب چنين خواهم كرد. و هـرگاه به شب رسيدى با خود حديث صبح مكن ، يعنى به زنـده بـودن صـبـح امـيـدوار مباش ! در نتيجه در انجام وظايف عبوديت و بندگى خدا عجله كن و آن را تاءخير نينداز؛ كه در تـاءخـيـر، آفـات بـسـيـار است كه يكى فوت وقت و رسيدن اجـل اسـت . و در حـال صـحت بدن بهره و استفاده نما پيش از مـريـض شـدن . و از جـوانى خود بهره بردار پيش از آن كه پـيـر شوى ، و از زندگى خود بهره مند شو؛ براى بعد از مـرگ خـود؛ بـراى ايـن كـه تـو نـمـى دانـى فـردا در شـمـا زندگان هستى يا مردگان .
و قـال صلى الله عليه و آله : اكثروا من ذكر هادم اللذات فـانـكـم ان كـنـتـم فـى ضـيـق و سـعـه غـليكم فرضيتم به فـاثـبـتـم و ان كـنـتـم فـى غـنـى بغضه اليكم فجدتم به فاجرتم فان احدكم اذا مات فقد قامت قيامته يرى ماله من خير او شـر ان الليـالى قـاطـعـات الاجـال و الايـام مـدنـيـة الاجـال و ان المـر عـنـد خـروج نـفـسـه و حـلول رمـسـه يرى جزاء ما اسلف و قلة غناء ما خلف و لعله من باطل جمعه او من حق منعه .
بـسـيـار يـاد كـنـيد آن چيزى را كه همه لذات دنيا را خراب و ويران مى كند، يعنى مرگ را. پس هرگاه در مضيقه و تنگى مـعـيـشـت بـاشـيد اين يادآورى سبب مى شود كه شما در وسعت قـرار گـيـريـد و هـمـان مضيقه براى شما وسيع شود؛ چون تـوجـه بـه كوتاهى عمر و به هم خوردن زندگى پيدا مى كـنيد و همان چيز كم در نظر شما زياد مى آيد زيرا مى دانيد به زودى آن را خواهيد گذاشت و رفت . پس به همان چيز كم راضـى مـى شويد و به شما ثواب داده مى شود. و اگر در غـنـى و بـى نيازى بوده باشيد ياد مرگ آن را در نظر شما بـى اعـتـبـار قرار مى دهد و با نظر علاقه مندى به آن نگاه نـخـواهـيـد كـرد، پـس در نـتـيـجـه آن را بذل و بخشش مى كنيد و سبب اجر شما در آخرت مى شود. پس به درستى كه يكى از شما وقتى بميرد و از اين عالم برود قـيـامـت او بـر پـا مـى شـود. بنابراين ، بين ما و قيامت مرگ فـاصـله اسـت . مـى بـيـند آنچه براى او هست از خير يا شر، يـعـنـى بـعـد از مـردن انـسـان مـى دانـد كـه اهـل عـذاب اسـت يـا رحـمت . به درستى كه گذشتن شب و روز مدت زندگى را تمام مى كند و رسيدن به مرگ و وارد شدن آن عالم را نزديك مى كند. و هر كس بعد از خارج شدن جان از بـدنـش و فـرو رفـتـن در قـبـرش آنـچـه از مـال خـود را پـيش فرستاد نتيجه آن را خواهد ديد و مى فهمد كـه آنچه باقى گذارده براى او نفعى ندارد، و شايد آن را از راه بـاطـل جـمع كرده و يا حقوق الهى را كه به آن تعلق گرفته منع كرده .
و قال سعد لسلمان رضى الله عنه فى مرضه كيف تجد نـفـسـك فـبكى فقال ما يبكيك فقال و الله ما ابكى حزنا على الدنيا و لكن بكائى لاءن رسول الله صلى الله عليه و آله قال ليكن بلاغ احدكم من الدنيا كزاد الراكب فاخاف ان اكون قد تجاوزت ذلك و ليس حوله فى بيته غير مطهرة و اجابة و قصعة .
سـعـد در هـنـگـام مـرگ جـنـاب سلمان به او گفت اى صحابه رسـول خـدا در ايـن حـال خـود را چـگـونـه مى يابى ؟ سلمان گـريـه كـرد. گـفـت سـبب گريه تو چيست ؟ فرمود به خدا گـريـه مـن براى حزن و اندوه اين نيست كه از دنيا مى روم ، بلكه مى گريم براى اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آله فـرمـود: بـايـد حظ و بهره شما از دنيا به حدى برسد كه بـه قـدر تـوشـه مـسافرى بيشتر نداشته باشيد. و من مى تـرسـم از ايـن فرمايش پيغمبر تجاوز كرده باشم و زياده روى نـمـوده بـاشـم . جـنـاب سلمان اين مطلب را در حالى مى گفت كه در خانه اى كه منزل او بود در اطراف آن به غير از آفتابه و قدح و كاسه چيز ديگر ديده نمى شد.
و قـال ثـوبـان : يـا رسـول الله مـا يـكـفـيـنـى مـن الدنيا فـقـال : مـا سد جوعتك و وارى عورتك وان كانت لك بيت فبخ بخ و انت مسؤ ول عما بعد ذلك .
شخصى به نام ثوبان خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله عـرض مـى كند: يا رسول الله تا چه حد از دنيا از نظر دين براى من كافى است كه در تحصيل آن مجاز باشم ؟ حضرت فـرمـود: بـه قـدرى كـه غـذايـى بـراى رفـع گرسنگى و لباسى براى پوشانيدن بدن و عورت خود داشته باشى . و هـرگـاه بـعـد از ايـن دو، خـانـه و مـحل سكونت هم داشته باشى . و هرگاه بعد از اين دو، خانه و مـحـل سـكـونـت هـم داشته باشى پس چه نيكوست . و از اين زيـادتـر هـر چـه داشـتـه بـاشـى تـو در قـيـامـت مـسـؤ ول آن خواهى بود.
و قـال : تـفـرغـوا من هموم الدنيا ما استطعتم فانه من كانت الدنـيـا هـمته قسى قلبه و كان فقره بين عينيه و لم يعط من الدنيا غير نصيبه المكتوب له و من كانت الاخرة همته جمع الله امره و جعل غناء فى قلبه و اتته الدنيا راغمة .
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: تا مى توانيد خود را از كـارهـا و مـهـمات دنيايى فارغ كنيد؛ براى اين كه هر كس كـوشش خود را براى دنيا قرار دهد به چند عقوبت گرفتار مى شود: يكى اينكه : قلب او قساوت پيدا مى كند و سخت مى شـود. دوم ايـن كـه ، فـقـر او مقابل چشمش قرار داده مى شود، يـعـنـى هـميشه خود را فقير مى داند و به نظر احتياج و تنگ دسـتـى در خـود مـى نـگـرد. سـوم ايـن كـه : هر چه سعى كند بـيـشـتـر از آنـچه برايش مقرر شده نصيب او نخواهد شد، اما كـسـى كـه هـمـت و كوشش او براى اصلاح امر آخرتش باشد خـداوند متعال پراكندگى هاى امور او را جمع خواهد فرمود و غنا و بى نيازى او را در قلبش قرار مى دهد، كه هميشه و در هـر حـال خود را غنى مى پندارد و محتاج خلق نمى بيند. تنها خـود را مـحـتـاج خداى عظيم غنى بالذات مى داند. و ديگر اين كه دنيا به سوى او مى آيد در حالى كه او به نظر حقارت و پستى به دنيا مى نگرد و در نزد او قدر و قيمتى ندارد.
و قـال موسى بن جعفر عليهماالسلام : اهينوا الدنيا فانه اهـنـى مـا يـكـون لكـم اهـون ما يكون عليكم فانه ما اهان قوم الدنـيـا الا هـناهم الله العيش و ما اعزها قوم الا ذلوا و تعبوا و كانت عاقبتهم الندامه .
حـضـرت مـوسـى بـن جعفر عليهما السلام فرمود: دنيا را در نـظـر خـود خـوار و پـسـت و بى مقدار قرار دهيد زيرا از دنيا بـراى شـما از همه چيز گواراتر همان پست ترين چيزهاست بـراى شـمـا. پـس به درستى كه شاءن چنين است هيچ قومى بـه نـظـر حـقارت و پستى در دنيا نظر نكردند مگر اين كه خداى متعالى عيش گوارا به آنها مرحمت فرمود، و هيچ مردمى بـه نـظـر عـزت در دنـيـا نـظـر نـكـردنـد مـگـر ايـن كـه ذليـل شـدنـد و بـه زحـمـت افـتـادند و عاقبت كار آنها ندامت و پشيمانى گرديد.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله لاءبـى ذر: يـا ابـاذر ان الدنـيـا سـجـن المـؤ مـن و القـبر امنه و الجنة ماءواه الدنيا جنة الكافر و القبر عذابه و النار مثواه .
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عليه و آله جناب ابى ذر غفارى فـرمـود: اى ابـاذر دنـيـا زنـدان مـؤ مـن اسـت ، و قـبـر مـحـل امـن و امـان اوسـت ، و بهشت منزلگاه او مى باشد. و دنيا بـراى كفار بهشت است . و قبر محل عذاب او و آتش جايگاه او مى باشد.
و قال : الزاهد فى الدنيا يريح قلبه و بدنه
و فـرمـود: كـسـى كـه در دنـيـا زاهـد بـاشـد و به نظر بى ارزشى و بى اعتبارى در دنيا بنگرد چنين كسى قلب و بدن او در آسايش است .
و قـال : المـؤ مـن يـتـزودو الكـافـر يتمتع يا بن آدم عف عن مـحـارم الله تكن عابدا و ارض بما قسم الله لك تكن غنيا و احـسـن لمـن جـاورك تـكـن مـسـلمـا و صـاحب الناس بما تحب ان يـصحبوك تكن منصفا انه كان قبلكم قوم جمعوا كثيرا و بنوا مـشـيدا و املوا بعيدا فاصبح جمعهم بورا و مساكنهم قبورا يا بـن آدم انـك مـرتهن بعملك متعرض على ربك فجد فى يديك وطـاء الارض بـمـا فـى قـدمـك فـانـهـا عـن قـليـل مسكنك لم تنزل فى هدم عمرك منذ سقطت على الارض من بطن امك .
فرمود: مؤ من در دنيا به فرك آخرت است و پيوسته توشه آنـجـا را تهيه مى كند، و كافر هميشه به فكر بهره بردن از لذائذ اين دنياست و به ياد آخرت نمى باشد، اى فرزند آدم از آنچه خدا حرام كرده اجتناب كن و عفت داشته باش تا از اهـل عبادت خدا محسوب گردى ، و به آنچه خدا روزى و قسمت تو فرموده است راضى باش تا غنى و بى نياز باشى . و بـا هـمـسـايـگان نيكى كن تا مسلمان باشى . و با مردم چنان رفـتـار كـن كـه انتظار دارى با تو رفتار كنند. هرگاه چنين كنى تو از اهل انصاف محسوب گردى به تحقيق كه پيش از شـمـا گروهى بودند كه از اموال دنيا بسيار جمع كردند، و عـمارات و بناهاى محكم ساختند و آرزوهاى دور و دراز داشتند، پـس بـا چـنين حال به يك مرتبه جمعيت آنها متفرق و پراكنده شـده و در گـورسـتـان سـاكـن شـدنـد و در قـبـرهـا منزل نمودند.
اى فـرزنـد آدم بـه درسـتـى كـه تـو در گـرو اعـمـال خـود مـى بـاشـى و در پـيـشـگـاه خـدا در قـيـامت براى رسيدگى به اعمالت حضور پيدا خواهى كرد. پس آن چه در دسـت دارى و در اخـتـيـار تـو اسـت انـفـاق كـن و در راه خـدا بـذل و بـخشش نما. و در وقتى كه گام بر زمين مى گذارى خـود را مـهـيـا كـن بـراى روزى كـه در دل آن جـا خـواهـى گـرفـت : بـراى ايـن كـه بـه هـمـين زودى محل سكونت تو آنجا خواهد بود. و بدان كه تو از روزى كه مـتـولد شـده اى پـيـوسـتـه در راه تـمام كردن عمر خويش مى باشى .
و قال : من استغنى بالله احوج الله الناس اليه .
آن كـس كه خود را محتاج خدا دانست و بى نيازى و رفع حاجت خـود را از خـدا خواست خداى متعال ديگران را به او محتاج مى گرداند.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنـيـن عليه السلام : الدنيا منتهى بصر الاعـمـى لا يـبـصـر بـمـا و رائهـا بـشـى ء و البصير ينفذها بـصـره ويـعـلم ان الدار و رائهـا فـالبـصـيـر منها شاخص و الاعـمـى اليـهـا شـاخـص و البـصير منها يتزود و الا عمى لها يتزود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: نابينايان جز دنيا نمى بينند و نهايت بينايى آنها دنياست و بيناها با چشم خود دنـيـا را سـوراخ كـرده و بـيرون آن را نگاه مى كنند و فنا و زوال و عدم بقاى آن براى آنها محرز است و مى دانند كه دنيا دردى را دوا نمى كند. پس بينا از دنيا عبور مى كند و نابينا بـه سـوى دنـيـا حركت مى كند. بينا از آن بهره بردارى مى كـنـد و آن را وسـيله اصلاح آخرت مى داند و نابينا هر كارى مى كند براى دنيا مى كند و دنيا را براى دنيا مى خواهد.
و قـال عـليـه السـلام : الزهـد قـصـر الاءمـل و الشـكـر عـلى النـعـم و الورع عن المحارم فان عرف ذلك عـنـكـم فـلا يغلب الحرام صبركم و لا تنسوا عند النعم شـكـركـم ، فـان الله تـعـالى قـد اعذر عليكم بحجج ظاهرة مستقره و كتب بارزة ظاهرة .
فرمود: زهد كوتاه كردن آرزو است و شكر بر نعمتها و دورى و اجتناب از گناهان و محرمات مى باشد. و اگر داراى زهد مى بـاشيد پس بايد در مقابل كارهاى حرام صبر خود را از دست نـدهـيد و در هنگام نعمتها شكر را فراموش نكنيد. به درستى كه خداوند متعال عذرى براى شما نگذاشته و فرستاده است به سوى شما حجتهاى ظاهر و برقرار، مانند، قرآن كريم و كتابهاى بارز و ظاهر و انبياء و اوصياء و علماء.
و قـال عليه السلام : ايها الناس انما الدنيا دار ممركم و الاخـرة دارالمـسـتـقـر فـخـذوا مـن ممركم لمستقركم و اخرجوا من الدنـيـا قـلوبـكم قبل ان يخرج منها ابدانكم فللآخرة خلقتم و فـى الدنـيـا حبستم و ان المر اذا مات قالت الملائكة ما قدم و قالت الناس ما خلف فلله ايابكم قدموا كيلا يكون لكم و لا تـقـدمـوا كـيـلا يـكـون عـليـكـم فـانـمـا مثل الدنيا كمثل السم يا كله من لا يعرفه .
امـيرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى مردم دنيا خانه اى است كـه بـايـد از آن عـبـور كـنيد و آخرت خانه اى است كه در آن بـرقـرار خـواهـيـد شـد. پـس از جـاى عـبـورتـان بـراى جاى قـرارتـان بـهره برداريد. و خارج كنيد از دنيا قلبهاى خود را پـيـش از آن كـه خـودتـان از آن خـارج شـويـد؛ پس براى آخـرت خـلق شـده ايـد و در دنـيـا حبس شده ايد. و كسى كه از دنـيـا بـرود مـلائكـه مـى گـويـنـد ايـن بنده چه چيز از پيش فـرسـتـاده و مـردم مـى گويند چه از او باقيمانده . پس به سـوى خـداسـت وارد شـدن شما. پيش فرستيد تا آنجا براى شما نفع داشته باشد نه اينكه جلوتر رويد تا براى شما ضـرر داشـتـه بـاشـد. و بـدانـيـد كـه مـثـل دنـيـا مـثـل سـم و زهر كشنده است آن را كسى مى خورد كه نـدانم سم است و الا عاقل به دست خود خود را به هلاكت نمى رساند.
و قـال عـليـه السـلام : ان السعداء فى الدنيا لها ربون منها اليوم .
اهل سعادت در دنيا كسانى هستند كه از دنيا فرار مى كنند.
و قـال : مـا يصنع بالمال و الولد من يخرج منها و يحاسب عـليـهـا عـراة دخـلتـم الدنـيـا و عـراة تخرجون منها و انما هى قنطرة فاعبروا عليها و لا تنظروها.
فرمود: چه مى كند با مال و اولاد آن كس كه از ميان آنها خارج مـى شـود و حـسـاب مـى شـود بـر آن ، يـعـنـى مـال و اولادى كـه انـسان از ميان آنها مى رود و آنها هيچ كمكى بـه او نـمـى تـوانـنـد بـكـنـنـد و در عـالم آخـرت از او سـؤ ال مى شود كه اين مال را از كجا آوردى و كجا مصرف نمودى ، و در تـربـيت اولاد خود و آشنا ساختن آنها به احكام دين تا چـه اقـدام كـردى . بـا ايـن حـال مـال و اولاد چـه نـفـعـى بـه حـال انـسـان دارد؟ بـرهـنـه به دنيا آمده ايد و برهنه بيرون خـواهـيـد رفـت . و ايـن اسـت و جـز اين نيست كه دنيا به منزله پـلى اسـت كـه از آن عـبـور مـى كـنـيـد، پـس از آن بگذريد و انتظار بازگشت آن را نداشته باشيد.
و قال عليه السلام فى دعائة : اللهم توفنى فقيرا و لا تتوفنى غنيا و احشرنى فى زمرة المساكين .
آن حـضـرت در دعاى خود از خداى خود چنين تقاضا نمود كه : خـدايـا مـرا در حـال فـقـر بـمـيـران و مـرا در حال غنا و داشتن ثروت و مال نميران ، و در قيامت مرا در جمعيت فقرا و مساكين محشور فرما؟.
و قـال : اشـقـى الاشقيا من اجتمع اجتمع عليه فقر الدنيا و عذاب الاخرة .
آن بزرگوار فرمود: بد عاقبت تر از همه بد عاقبتان آن كس اسـت كـه بـراى او جمع شود فقر دنيا و عذاب آخرت ، يعنى در دنيا به فقر و فلاكت و بدبختى به سر برد و در اثر نداشتن ايمان و اعمال نيك در آخرت هم معذب به عذاب شود.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنين عليه السلام : الرغبة فيما عندالله تـورث الروح و الراحـة و الرغـبـة فى الدنيا تورث الهم و الحزن .
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى عـليـه السـلام فرمود: رغبت و مـيـل كـردن بـه سـوى آنـچـه در نـزد حق تعالى است ، يعنى نعمتهاى آخرتى سبب رسيدن به رحمت خدا و راحتى بدن است ، و ميل كردن به دنيا سبب حزن و اندوه است ؛ چون اشياى دنيا بقا ندارد. هرگاه كسى دل بستگى به آن پيدا كند هنگام جدا شـدن و از دسـت رفـتن آن مبتلا به حزن و اندوه مى شود و آن كـس كـه دل بـه دنـيـا نـبـسـتـه اسـت در مقابل حوادث روزگار آرام و مطمئن است و غم و اندوهى ندارد.
و قـال : ان مـن صـفـات اوليـاء الله الثـقـة بـه فـى كـل شـى ء و الغـنـى بـه عـن كـل شـى و الافـتـقـار بـه فى كل شى ء.
فرمود: سه علامت و نشانه از جمله صفات دوستان خداست :
اول اين كه : اعتماد و اطمينانش در همه امور به خداست دوم اين كـه : عـنـا و بـى نيازى خود را از طرف خدا مى داند و بس و انـتـظار نفع و فايده از غير خدا ندارد. سوم اين كه : خود را بـه خـدا مـحـتاج مى داند و بس و مى داند كه تنها خدا قدرت دارد احتياجات او را برآورد.
و قـال : ادفـع الدنـيـا بـمـا يحضرك من الزاد و تبلغ به .
فـرمـود: بـه آنـچـه از زاد و تـوشـه و امر معيشت كه به آن رسـيـده اى و براى تو موجود است اكتفا كن و با همان دنيا را رد كـن و خـود را مـقيد به قيود بسيار مكن ، كه سبب شود به تكلف و زحمت دچار گردى .
و كـان عـليـه السـلام يـنـشـد و يقول :
ادفـع الدنـيـا بـمـا انـدفعت | ||
و اقطع الدنيا بما انقطعت | ||
يـطـلب المـرء الغـنـى عـبـثا | ||
والغنى فى النفس لوقنعت |
آن بزرگوار ايندو شعر را در اينمورد مى خواند كه معنى آن چنين است : دنيا را به هر چه ممكن است از خود دفع كن و از آن گـذر كـن . و ايـن مسافتى كه بعد از طى شدن آن به آخرت مـى رسـى ، بـه هـر نـوع كـه مى شود طى كن و قطع طريق بنما. شخص بيهوده از اين طرف و آن طرف طلب بى نيازى مـى كـنـد و حـال آن كـه بـى نـيـازى و غـنـاى او در نفس اوست هرگاه قناعت كند.
و قـال عـليـه السـلام و الله لقـد رقـعـت مدرعتى هذه حتى استحييت من راقعها و قال لى قائل الا تنبذها فقلت اعزب عنى عند الصباح يحمد القوم السرى .
آن بـزرگـوار فـرمـود: بـه خـدا قسم اين پيراهن خود را اين قـدر وصـله زدم تـا ايـن كـه از وصال خجالت كشيدم و شرم نـمـودم . و گـويـنـده اى به من گفت چرا اين را به دور نمى انـدازى ؟ بـه او گـفـتـم از من دور شو و اين جمله اخير را كه ضرب المثلى است فرمود: هنگام صبح مردمى كه در شب سير كـرده انـد و راه و مسافت را پيموده اند مورد ستايش قرار مى گـيـرنـد. كـنـايـه از اين كه دنيا مانند شب است و هنگام مردن مـانند صبح است پس هر كس اين شب ظلمانى را بدون تكلف و زحـمـت طـى كند و در هنگام مرگ كه صبح او طالع مى شود مورد مدح و ستايش قرار مى گيرد، چون خود را براى زرق و برق دنيا معطل نكرده است كه از قافله دين عقب افتاده باشد.
و قـال : الزاهـدون فى الدنيا ملوك الدنيا و الاخرة و من لم يـزهـد فى الدنيا و رغب فيها فهو فقير الدنيا و الاخرة و من زهد ملكها و من رغب فيها ملكته .
و فـرمـود: كـسـانـى كـه در دنـيـا زاهد باشند سلاطين دنيا و آخـرت خـواهـنـد بـود. و هـر كـس زهـد نداشته باشد و رغبت و مـيـل بـه جـانب دنيا نمايد پس او فقير دنيا و آخرت است چون آنـچـه را در دنـيـا خـواسته به دست او نيامده و آخرت خود را نـيـز از دسـت داده ، چـون تـوجـه بـه غير خدا داشته است . و كـسـى كـه زاهـد بـاشـد دنـيـا را مالك شده است . و كسى كه ميل و رغبت به دنيا نموده دنيا او را در اختيار خود آورد و مالك او گردد.
و قال نوف البكالى : كنت عند اميرالمؤ منين ذات ليلة فقام مـن فـراشـه و نـظـر الى النـجـون ثـم قـراء آيـات آل عـمـران : ان فـى خـلق السـمـوات و الارض الخ . ثـم قـال يـانـوف اراقـد انـت ام رامـق فـقـلت بـل رامـق يا اميرالمؤ منين فقال يانوف طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى لاخرة اولئك قوم اتخذوا الارض بساطا و ترابها فراشا و مائها طيبا و القرآن شعارا و الدعاء دثارا ثم قرضوا الدنيا قرضا الى منهاج المسيح .
نـوف بـكـالى مى گويد: شبى در خدمت حضرت اميرالمؤ منين عـليـه السلام بودم . پس آن بزرگوار از بستر خواب خود بـر خاستند و نگاهى به ستارگان آسمان نمودند و آياتى كـه در سـوره مـبـاركـه آل عـمـران اسـت قـرائت كـردنـد.پـس فـرمـود:اى نـوف آيـا در خـوابـى يـا بـيدارى ؟ عرض كردم بـلكـه بـيـدارم يـا اميرالمؤ منين . فرمود:اى نوف خوشا به حـال كـسـانـى كـه در دنـيـا زاهـدنـد و رغـبـت و ميل آنها به آخرت است . آنها مردمى هستند كه به روى زمين و خـاك آن مـى نـشـيـنند و از آب به جاى بوى خوش استفاده مى كنند، يعنى با آب خود را نظيف مى كنند و هميشه ملازم قرآنند. و دعـا را دثـار براى خود قرار مى دهند. و خود را از دنيا جدا مى كنند و آن را از خود دور مى كنند، همانند حضرت مسيح و در راه آن حضرت مى روند.
يـانـوف ان الله تـعـالى اوحـى الى المـسـيـح ان قـل لبـنـى اسـرائيـل لا تدخلوا بيوتا من بيوتى الا بقلوب طـاهـرة و ثـياب نقيه و السنة ناطقه صادقه و اعملهم انى لا استجيب لا حد منهم دعاء و لا حد من خلقى قبله مظلمة .
اى نوف به درستى كه خداى متعال جلت عظمته به حضرت مـسـيـح عـيـسـى بـن مريم عليه السلام وحى فرمود كه : به بـنـى اسـرائيـل بـگـو در مـسـاجـد و خـانـه هـاى مـن داخـل نـشـويـد مـگـر بـا قـلب هـاى پـاك از شرك و ريا و با لبـاسـهاى نظيف و غيرآلوده و زبانهاى گوينده كه از روى راستى و صداقت به ذكر من مشغول باشند. و آگاه كن آنها را كـه مـن مستجاب نمى كنم دعاى هيچ يك از آنها را در حالى كه حقى از يكى از خلق من به عهده آنها باشد.
يـا نـوف ان رسـول الله صـلى الله عليه و آله قام فى مثل هذه الساعة فقال ان هذه الساعة لا ترد لا حد فيها دعوة الا ان يـكون عريفا او عشارا او شرطيا او شاعرا او صاحب عرطبة و كوبة العرطبة الطبل الكبير و الكوب الصغير و
روى بالعكس .
اى نـوف بـه درسـتـى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در مـثـل چـنـيـن ساعتى از خواب برخاست پس فرمود: اين ساعتى است كه دعا در آن مستجاب است ورد نمى شود مگر اين كه دعا كـنـنـده يكى از اين شش نفر باشد: 1ـ عريف ، يعنى آن كسى كـه مـردم را بـه سـتـمكاران بشناساند و اسرارشان را نزد آنـهـا فـاش كـنـد. 2ـ عـشـار، يـعـنـى ده يـك گـير (باجگير و گـمـركـچـى و راه دار) 3ـ شـرطـى ، يـعـنـى گـزمـه و همكار داروغـه . 4ـ شـاعر و مراد شعر غير حكمت و نصيحت است . 5 - صـاحـب عـربـطـه ، يـعـنـى نـوازنـده سـاز يـا نـقـاره چـى و دهـل زن . 6 صـاحـب كـوبـه و آن نـيـز نـوازنـده يكى از آلات مـذكـور اسـت . ايـن شـش طايفه گناهشان مانع است از اين كه درخواستشان روا گردد.
و قـال : مـا عـاقـبـت احـدا عـصـى الله فـيـك بمثل ان تطيع الله فيه وضع امر اخيك الى احسنه و لا تظنن بكلمة خرجت منه شرا و انت تجد لها فى الخير محملا و من كتم سـره مـلك امره و كانت الخيرة بيده و من عرض نفسه للتهمة فـلاد يـلومـن الا نـفـسـه و لا يـلومن من اساء به الظن و عليكم بـاخـوان الصـدق تـعـيـشـوا فـى اكـنـافـهـم و لا تـهـا ونوا بـالحلف فيهينكم الله و لا تتعرضوا لما لا يعنيكم و عليكم بـالصـدق فـهـو النـجـاة و النـمجاة و احذروا عدوكم من الجن والانـس و لا تـصـحـبـوا الفـجـار و اسـتـشـيـروا ذى الديـن و النصيحة ترشدوا و واخلو لاخوان فى الله و لا تعيبون شيئا تاءتون بمثله .
در مقام عقاب و انتقال از متجاوز بهترين راه اين است كه خدا را درباره او اطاعت كنى .
(شايد مراد اين باشد كه از حدود الهى در انتقام از او تجاوز نـكـن و اكـتـفـا كـن بـه آنچه خداى متعال درباره او حكم تعيين فـرموده ) و قرار ده امر برادر دينى خود را در بهترين مورد آن . و هـر گـاه كلمه اى از دهان او خارج گرديد گمان بد و شـر دربـاره او مـبـر و تـا جـايـى كـه مـمـكـن اسـت آن را حـمـل بـه خـيـر كن ، و كسى كه راز خود را پنهان دارد اختيار كار خود را دارد و مالك امر خود مى باشد، و هر كس خود را در مـعـرض تـهـمـت در آورد پـس مـلامـت نـكند مگر خود را و ملامت و سرزنش نكند كسى را كه به او گمان بد ببرد. و بر شما بـاد كـه اخـتـيـار كـنـيـد بـرادران ايـمـانـى كـه اهل صداقت و حقيقت هستند تا در كنار آنها و حمايت آنها بتوانيد زندگى كنيد.
و در قـسـم يـاد كـردن بـى بـاك نـباشيد كه آن را بى اهميت بـدانـيـد كـه ايـن سـبـب مـى شـود كـه در نـزد خـداى مـتعال خوار و بى اعتبار گرديد، و در آن دخالتى ننماييد و عـمـر عـزيز خود را صرف كار بى فايده نكنيد. و بر شما بـاد بـه راسـتـى كـه نجات در راستى و درستى است . و از دشـمـن انس و جن كه براى شما هست بترسيد و متوجه باشيد كه شما را غافل گير نكنند. و با بدكاران رفاقت و دوستى نـكـنـيد، و هرگاه خواستيد مشورت كنيد با كسى مشورت كنيد كـه پـاى بـند به احكام دين باشد و براى اداى حق برادرى شـما را نصيحت كند تا در اثر اين مشورت راه رشد و صلاح براى شما ظاهر گردد. و برادرى كنيد با برادران دينى در راه خـدا. و از افـراد عـيـب جـويـى نكنيد در امورى كه خودتان مثل او آن را مرتكب مى شويد.
و قـال : سـويـد ابـن غـفـلة دخـلت عـلى امـيـرالمؤ منين عليه السـلام داره فـلم ارفـى البـيت شيئا فقلت فاين الاثاث يا امـيـرالمـؤ مـنـيـن فـقـال يـا بـن غـفـلة نـحـن اهـل بـيـت لا تـتـاءثـث فـى الدنـيـا نـقـلنـا اجـل مـتـاعـنـا الى الاخـرة ان مـثـلنـا فـى الدنـيـا كـراكـب ظل تحت شجرة ثم راح و تركها.
شخصى به نام سويد بن غفله كه از راويان حديث است و با عـلى عـليـه السـلام در جـنـگ صـفـيـن هـمـراه بـودـ چـنـيـن نـقـل مـى كـنـد كـه بـه خـانـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليه السلام داخل شدم پس آنجا چيزى از اثاث و لوازم خانه نديدم . پس عرض كردم يا اميرالمؤ منين اثاث خانه كجا است ؟ فرمود:اى پـسـر غـفـله مـا خـانواده اى هستيم كه در دنيا براى خانه خود اثاث تهيه نمى كنيم ، بلكه چيزهاى نفيس و پر قيمت خود را بـه خـانـه آخـرت انـتـقـال مـى دهـيـم . بـه درسـتـى كـه مـثـل مـا در دنـيـا مـانند شخص سوارى است كه در زير درختى بـخـوابـد و اسـتراحت كند پس از آن بيدار شود و آن درخت را واگذارد و برود.
و قـال رسـول صـلى الله عليه و آله : ان اشد ما اتخوف عـليـكـم مـنـه اتـبـاع الهـوى و طـول الاءمـل فان اتباع الهوى يصدعن الحق و طول الامل ينسى الاخرة و ان الله يعطى الدنيا لمـن يـحـب و يـبغض و لا يعطى الاخرة الا لمن يحب و ان للدنيا ابـناء و للاخرة ابناء فكونوا من ابناء الاخرة و لا تكونوا من ابـنـاء الدنيا فان كل ولد يتبع بامه و ان الدنيا قد ترحلت مـد بـرة و الاخـرة قـد تـجـمـلت مـقـبـلة و انـكـم فـى يـوم عـمـل ليـس فـيـه حـساب و يوشك ان تكونوا فى يوم حساب ليس فيه عمل .
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كه سـخـت تـريـن چيزها و خطرناك ترين آنها كه از آن بر شما تـرس و بـيـم دارم دو چـيـز اسـت : يـكـى پيروى و متابعت از چيزهاى دلخواه خود و ديگرى آرزوى بى پايان و طولانى ، و ترس اين دو به خاطر اين است كه هر كدام از اين دو تالى فاسدى و لازمه خطرناكى در پى دارد.
امـا پـيـروى از چـيـزهـاى دلخواه و تمايلات نفسانى سبب مى شـود كـه از رفـتـن بـه راه حق بازمانيد. و اما اميد زياد زنده بـودن در ايـن دنـيا و آرزوى رسيدن به هواهاى نفسانى سبب مـى شـود كـه انـسـان آخـرت را فـرامـوش كند و در نتيجه از تهيه توشه براى آن سرا غافل ماند. و به درستى كه حق تـعـالى جل شاءنه دنيا را به دوست و غير دوست مى دهد به قول شاعر:
اديـم زمين سفره عام اوست | ||
بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست |
ليـكـن آخـرت را و نعمتهاى باقيه بهشت را تنها به دوستان مى دهد و عطا نمى فرمايد آن را مگر به دوستان خود. و به درسـتى كه براى هر كدام از دنيا و آخرت فرزندانى است ، پس شما اختيار كنيد فرزندى آخرت را.
(شـايـد مـراد از تـعـبـيـر بـه فـرزنـد پـيرو بودن باشد، چـنـانـچـه فـرزنـد بـه هر طرف كه ما در مى رود دنباله رو اوسـت . مـى فـرمايد: هر طريقى كه به سوى آخرت مى رود شـمـا آن طـريـق را بـرويـد) پـس بـه تحقيق كه هر فرزند پـيرو مادرش مى باشد، و به درستى كه دنيا كوچ كرده و مى رود و آخرت زينت كرده به سوى شما مى آيد. و اكنون در اين دنيا شما در روز عمل مى باشيد و حسابى در كار نيست و به همين زودى ها در روز حساب واقع مى شوند كه در او جاى عمل نيست .
و قـال صلى الله عليه و آله : ايها الناس لا تغروا فان الله لو اهمل سيئا لاهمل الذرة و الخردلة و البعوضة .
پـيـغـمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم مغرور نـشـويـد، پـس بـه درسـتـى كـه حق تعالى شاءنه اگر در اعـمـال بـنـدگـان مـسـامـحـه و اهمال مى فرمود هر آينه ذره و خـردل و بـعـوضـه را صـرف نـظـر و اهمال مى فرمود.
ايـن سـه كـلمـه اشـاره بـه سـه آيـه از قـرآن كـريـم است : اول آيه ـ
فـمـن يـعـمـل مـثـقـال ذرة خـيـرا يـره و مـن يعمل مثقال ذرة شرا يره (128)
پـس آن كـس كه به قدر سنگينى ذره خير و خوبى كند آن را خـواهـد ديـد و كـسـى كـه به اندازه سنگينى ذره شر و بدى نمايد آن را خواهد ديد.
دوم آيـه و نـضـع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نـفـس شـيـئا و ان كـان مـثـقـال حـبـة مـن خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين (129)
در قـيـامـت مـيزانهاى عدل به پا مى كنيم و به هيچ كس ظلمى نمى شود و اعمال اوكم يا زياد خوب يابد سنجيده مى شود. و گـرچـه در كمى و كوچكى به مقدار سنگينى دانه خشخاش بـوده بـاشـد آن را بـه معرض حساب مى آوريم و ما كافى هستيم براى رسيدگى به حساب بندگان .
سـوم ـ آيـه ان الله لا يـسـتحيى ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها(130)
خـداى مـتـعـال حـيـا نمى فرمايد كه براى توضيح حق ، به اشـيـاء و چـيـزى هـاى كـوچـك مـانـنـد پـشـه مثل بزند.
و قـال ابـن مـسـعـود: انـمـا اقـسـم فـى الدنـيـا اجـال مـنـقـوصـة و اعـمـال مـحفوظة و الموت ياءتى بغتة فمن يـزرع خـيرا يحصد زرعه رغبة و من يزرع شرا يحصد زرعه رهبة و من اعطى خيرا فالله اعطاه و من وقى شرا فالله وقاه المـتقون سادة و الفقهاء قادة و مجالستهم زيادة و لو لم يكن فينا الا حبنا لما ابغض الله و هى الدنيا لكفى به ذنبا.
ابـن مـسـعـود گـويـد: ايـن اسـت و جـز ايـن نـيـسـت كـه خـداى مـتـعـال جـلت عـظـمـته تقسيم فرمود در دنيا مدتهاى كوتاه و كـارهـاى مـحـفـوظ و ضبط شده و مرگ ناگهان مى رسد. پس كـسـى در دنـيـا كـشـت خـوب كـرده آنـچـه را كـشـتـه از روى ميل و رغبت و خوشنودى درو مى كند. و آن كسى كه در دنيا كشت او شـر و فـتـنـه و گناه و فساد باشد از روى ترس و بيم درو مى كند و نمى داند چه سرنوشت شومى براى او هست ، و به هر كس خيرى داده شد بداند كه از طرف خداست و او عطا فرموده . و هر كس از هر گونه شر و فتنه نگاه داشته شد خـداسـت كـه او را نـگـاه داشـتـه اسـت . اهـل تقوى بزرگان و بزرگوارانند. و فقهاء كسانى هستند كـه بـندگان را به سوى رحمت خدا رهبرى مى كنند و هر كس بـا آنـهـا نـشـسـت از آنها استفاده مى كند و بر زيادتى علم و حـكـمت سرفراز مى شود، و اگر در ما نبود مگر يك گناه هر آينه براى گناهكارى ما كافى بود و آن دوست داشتن ما است چيزى را كه خدا دشمن مى دارد، يعنى دنيا را.
و قـد قال النبى صلى الله عليه و آله : حب الدنيا راءس كـل خـطـيـئة و مـفـتـاح كـل سـيـئة و سـبـب احـبـاط كـل حـسـنـة و العـجـب ان الله تـعـالى يـقـول : انـمـا امـوالكـم و اولادكـم فـتـنـة (131)، و الناس يـجـمـعـونـها مع علمهم انهم مفارقوها و محاسون عليها. و لقد احسن من قال فيها شعرا:
هـى الدنيا تقول لمن عليها | ||
حذار حذار من بطشى و فتكى | ||
فـلا يـغـرركـم حـسـن ابـتسامى | ||
فقولى مضحك و الفعل مبكى |
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عـليـه و آله فـرمود: هر گناه و خـطـايـى از فـرزنـد آدم سـرزنـد چـون دقـت شـود اصـل آن دوسـتـى و مـحبت دنيا است . و آن دوستى دنيا است كه كـليد هر گناه است و سبب آنچه موجب تعجب است اين كه خداى مـتـعـال جـلت عـظـمـتـه در قـرآن كـريـم خـبـر مـى دهـد كـه : مال و اولاد شما براى آزمايش و سبب امتحان شماست ، و با اين حـال مـردم آن را جمع مى كنند. و با اين كه مى دانند از آن جدا مـى شـونـد و آن را مـى گذارند و مى روند و در آخرت هم در مـقـابـل آن بـايـد مـحـاسـبه شوند مع الوصف آن را دوست مى دارنـد. و شاعر چه نيكو گفته است در وصف دنيا كه شعر او ذكـر شـد و مـضـمـونـش اين است : اوست دنيا مى گويد براى كـسـانـى كـه در آن سـاكـن و بـه آن عـلاقـه مـنـدند از هيبت و خـونـريـزى مـن بـتـرسيد و مغرور نكند شما را تبسم نيكو و خـوش مـنـظـرى كه از من مشاهده مى كنيد، اين ظاهر و گفتار من است كه شما را مى خنداند و خوشحال مى كند ليكن كارى كه من نسبت به شما انجام مى دهم سبب گريه است .
____________________________________________
پی نوشت:
112- سوره لقمان ، آيه 33.
113- سوره حشر، آيه 18.
114- سوره رعد، آيه 26.
115- سوره يونس ، آيه 7 8.
116- سوره يونس ، آيه 24.
117- سوره اسراء، آيه 18 19.
118- سوره هود، آيه 15 16.
119- سوره شورى ، آيه 20.
120- سـوره قـيـامـت ، آيـه 20 21.
121- سـوره انسان ، آيه 27.
122- سوره قصص ، آيه 60.
123- سوره عنكبوت ، آيه 64.
124- سوره حديد، آيه 19.
125- سوره آل عمران ، آيه 196 198.
126- سوره طه ، آيه 131.
127- سوره نساء، آيه 77.
128- سوره زلزال ، آيه 7 و 8
129- سوره انبياء، آيه 48.
130- سوره بقره ، آيه 24.
131- سوره تغابن ، آيه 15.