اعـلمـوا رحـمـكـم الله تـعـالى ان الله لم يخلق الدنيا عبثا فـتركه سدى ، بل جعل لهم عقولا دلهم بها على معرفته ، و ابـان لهـم بـهـا شـواهـد قـدرتـه و دلائل وحـدانيته ، و اعطاهم قوى مكنهم بها من طاعته و الانتهاء عـن مـعـصـيـتـه ، لئلا تـجـب لهـم الحـجـه عـليـه ، فـارسـل اليـهـم انـبـيـاء و خـتـمـهـم بسيد المرسلين محمد بن عبدالله الصادق الامين صلوات الله و سلامه عليه و على آله اجـمـعـيـن . و انزل عليهم كتبه باالوعد و الوعيد و الترهيب و انـذر و زجـر فـاعـذر. فـقـال جـل مـن قـائل : رسـلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حـجـة بـعـد الرسل ...(1) و قال سبحانه : و لو انا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آيـاتـك مـن قـبـل ان نـذل و نـخـزى .(2) و قـال سـبـحـانـه : و مـا كـنـا مـعـذبين حتى نبعث رسولا.(3) و قـال : يـا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فـى الصـدور و هـدى و رحـمـة للمـؤ مـنـيـن .(4) و قـال سـبـحـانـه : و يـحـذركـم الله نـفـسـه (5) و قـال : و اعلموا ان الله يعلم ما فى انفسكم فاحذروه .(6) و قـال سـبـحـانـه : و اتـقـوا الله و اعلموا انكم ملاقوه .(7) و قـال : و اتـقـون يـا اولى الالبـاب .(8) و قـال تـعـالى : و اتـقـوا يـومـا تـرجـعون فيه الى الله ثم تـوفـى كـل نـفـس مـا كـسـبـت و هـم لا يـظـلمـون .(9) و قـال تـعـالى : و اتـقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيئا و لا يـقـبـل مـنـهـا عـدل و لا تـنـفـعـهـا شـفـاعـة .(10) و قـال سـبـحـانـه : يا ايها الناس اتقوا ربكم و اخشوا يوما لا يـجـزى والد عـن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شيئا ان وعد الله حـق فـلا تـغـرنـكـم الحـيـوة الدنـيا و لا يغرنكم بالله الغرور.(11)
بـدانـيـد خـدا شـمـا را رحـمـت كـنـد ـ كـه خـداى متعال جلت عظمته دنيا و اهل آن را بيهوده خلق نفرمود كه آن را مـهـمـل واگـذارد، بـلكـه آن را خـلق فـرمـوده و بشر را در آن اسـكـان داد و بـه آنها عقل مرحمت فرمود كه به سبب آن خداى خود را بشناسند، و آثار قدرت خود و دليلهاى يگانگى خود را بـراى آنـهـا ظـاهـر فـرمـايـد. و قـوايـى بـه آنـها داد كه بـتـوانـنـد اطاعت و بندگى او را انجام دهند و از گناهان باز ايـسـتـند، تا اينكه آنها بر خدا حجت نداشته باشند. و انبياء را بـه سـوى آنها فرستاد و آخرين آنها را محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله قرار داد، كه به راستى و امانت در ما بـيـن مـردم آخـر زمـان مـبـعـوث گـرديـد و و بر آن پيغمبران كتابها نازل فرمود، كه در آنها مردم را به رحمت خود اميدوار و از عـذاب تـرسـانـيد و به اين وسيله راه عذر آوردن را بر آنـهـا بـسـتـه است . و در قرآن كريم ، كه كتاب پيغمبر آخر زمـان اسـت ، آيـاتـى دربـاره ايـن مـوضـوع مـوجـود اسـت كه بعضى از آنها ذكر مى شود:
پـيـغـمـبـران را فـرسـتاديم كه بشارت به نعمتها دهند و از عذابها بترسانند تا اين كه بعد از فرستادن آنها مردم بر خـدا حـجـت نـداشـتـه بـاشـنـد و اگـر قـبل از فرستادن پيغمبر ما مردم را به هلاكت مى رسانديم و معذب مى كرديم ، آنها مى گفتند اى خدا، چرا براى ما پيغمبر نـفـرسـتـادى تا پيروى از آيات تو بكنيم پيش از آنكه به خوارى و ذلت گرفتار شويم . و مشيت ما چنين قرار گرفته كـه پـيـش از فـرستادن پيغمبر بندگان را عذاب نكنيم . اى مـردم بـه تـحقيق كتابى به وسيله پيغمبر آخر زمان از جانب خدا براى هدايت شما آمد كه شما را نصيحت مى كند، و دردهاى سـيـنـه هاى شما را شفا مى دهد، و براى مؤ منين رحمت و هدايت اسـت . و خـدا شـما را از عذاب خود مى ترساند. و بدانيد كه خدا آنچه در باطن داريد مى داند پس از او بترسيد. و از خدا بـتـرسـيـد و بـدانـيـد كـه در مـحـضـر عـدل او حـاضـر خـواهـيـد گـرديـد. اى صـاحـبـان عـقـل از مـن بـترسيد. و بترسيد از روزى كه در آن به سوى خدا بازگشت خواهيد نمود پس هر كس هر چه كرده نتيجه آن را كاملا دريافت خواهد نمود و هيچگونه كم و كسرى براى آنها نيست . بترسيد از روزى كه كسى به عوض ديگرى مجازات نـخـواهـنـد شـد. و در آن روز عـدلى از آنـهـا قبول نخواهد شد و شفاعتى هم به آنها نفع نخواهد رسانيد. اى مـردم از خـداى خـود بـتـرسـيـد و از روزى كـه پـدران و فـرزنـدان هـيچ كدام به عوض ديگرى مجازات نخواهند شد وعـده خـدا حـق اسـت پـس دنـيـا شـمـا را گـول نـزنـد و شـيـطـان شـمـا را بـازى نـدهـد كـه بـدون شايستگى اميد رحمت خدا را داشته باشيد.
و قـال سـبـحـانـه : يـا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة السـاعـة شـى ء عـظـيـم .(12) و قـال سـبـحـانـه تـعـالى : يـا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نـسـاء.(13) و قـال عـزوجـل : يـا عـبـاد فـاتـقون .(14) و قال سبحانه : فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة (15) و قـال جل من قائل : اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث الا استمعوه و هـم يـلعـبـون (16) و قـال سـبـحـانه : يا ايها الذين آمنوا لا تـتـبـعوا خطوات الشيطان و من يتبع خطوات الشيطان فانه يـاءمـر بـالفـحـشـاء و المـنـكـر(17) و قال جل و عز من قائل : يا ايها الذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم نـارا وقـودهـا النـاس و الحـجـارة عـليها ملائكة غلاظ شداد لا يـعـصـون الله مـا امـرهـم و يـفـعـلون مـا يـؤ مـرون (18) و قـال : يـا ايـهـا الذيـن امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغـد و اتـقـوا الله ان الله خـبـيـر بـمـا تـعـمـلون . و قـال : و اتقوا الله و اعلموا ان الله شديد العقاب .(19) و قـال : يـا ايـهـا الانـسـان مـا غـرك بـربك الكريم .(20) و قال : الم ياءن للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نـزل مـن الحـق (21) و قـال : افـحـسبتم انما خلقناكم عبثا و انـكـم اليـنـا لا تـرجـعـون (22) و قال : ايحسب الانسان ان يترك سدى الم يك نطفة من منى يمنى (23) فـقال : افاءمن اهل القرى ان ياءتيهم باءسنا بياتا و هم نائمون او امن اهل القرى ان ياءتيهم باءسنا ضحى و هم يـلعـبـون .(24) و قـال : فـامـا مـن طغى و اثرالحيوة الدنيا فـان الجحيم هى الماواى و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عـن الهـوى فـان الجـنـة هـى المـاوى .(25) و قـال : اولم نـعـمـركـم مـا يـتـذكـر فـيـه مـن تـذكـر و جـائكم النـذيـر.(26) و قـال : و انـيـبوا الى ربكم و اسلموا له من قـبـل ان يـاءتـيـكـم العـذاب ثـم لا تـنـصـرون .(27) و قال : و توبوا الى الله جميعا ايه المومنون لعلكم تفلحون (28) و قـال : يـا ايـها الذين امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا(29) و قال : افلا يتوبون الى الله و يستغفرونه و الله غفور رحيم .(30)
اى مردم از خدا بترسيد بدرستى كه زلزله و لرزش زمين در هـنـگـام به پا شدن قيامت چيز با عظمت و مهمى است . اى مردم از خـدا بـترسيد آن خداى كه همه شما را از آدم خلق كرد و از او زنـش را خلق فرمود و از او و زنش در اطراف عالم مردان و زنـان بـسـيـار پـراكـنده كرد. اى بندگان من از من بترسيد. بـتـرسـيـد از آتـشـى كـه آتـش افـروزش مـردم و سنگها مى بـاشـنـد. نـزديـك شـد روز حـسـاب مـردم و آنـهـا در حال غفلت و اعراض از حق مى باشند هر چه يادآوريهاى تازه از جـانب خدا براى آنها آمد شنيدند و به بازى و سرگرمى از آن رد شـدنـد. اى اهل ايمان دنبال گامهاى شيطان نرويد و كسى كه پيرو گامهاى شيطان باشد او را به كارهاى زشت و مـنـكـر وامـى دارد و پـيـرو خـود را به هلاكت مى رساند. اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد نـگـاه داريـد خـود و اهـل خـود را از آتـشـى كـه آتـش افـروز آن مـردم و سنگها مى بـاشـنـد و بـر آن آتـش مـلائكـه هـايـى كـه بـا اهـل عـذاب بـا درشـتـى و شـدت رفـتـار مـى كـنند موكلند كه هـرگـز نـافـرمـانى خدا را نخواهند كرد و آنچه به آنها امر شـود انـجـام دهـنـد. اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد از خـدا بـتـرسـيـد و بـايـد هر كسى به فكر فرداى قيامت باشد و بـبـيـنـد چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد كه خدا به آنـچـه شـمـا انـجـام مـى دهـيـد آگاه است . و از خدا بترسيد و بدانيد كه عذاب خدا سخت است . اى انسان چه چيز تو را به خداوند كريمت مغرور كرد و نافرمانى او كردى . آيا وقت آن نـشـده كـه قـلبـهـاى مؤ منان براى ياد خدا متواضع و خاشع گـردد و در مـقـابـل آيـات حـقـه الهـى كـه نـازل شـده خـشوع كنند. آيا گمان مى كنيد كه شما بيهوده و بـازيـچـه خلق شديد و به سوى ما بازگشت نخواهيد كرد. آيـا انـسـان گـمـان مـى كـنـد كـه او را مـهـمـل واگـذاريـم و تكليفى از او نخواستيم و از او سئوالى نخواهيم كرد آيا او از نطفه نازل شده خلق نشده . آيا ساكنين شـهـرهـا خـود را ايـمـن مـى دانـند از اين كه بلاى مادر شب در حالى كه به خواب هستند بر آنها فرود آيد يا اينكه ايمنند از ايـن كـه در روز در حـالى كـه بـه بـازى مـشغولند عذاب شوند اما كسانى كه طغيان كردند و دنيا را بر آخرت اختيار نـمـودنـد جـايـگـاه آنـان جـهنم است و كسانى كه از خداى خود تـرسـيـدنـد و از خـواسـتـه هـاى بـر خـلاف رضاى خدا چشم پـوشـيـدنـد منزلگاه آنان بهشت است . آيا به شما اين قدر زندگانى نداديم كه به ياد خدا و اصلاح كار خود بيفتيد و آيـا بـيـم دهندگان از عذاب ، يعنى پيغمبران به سوى شما نـيـامـدنـد و شـمـا را از عـذاب الهـى نترساندند و به سوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم امر و نهى او گرديد پيش از آن كه عذاب بر شما نازل گردد سپس يارى نشويد و نـجات نيابيد. اى مؤ منين همگى به سوى خدا باز گرديد تا رستگار گرديد. اى اهل ايمان به سوى خدا باز گرديد و تـصـميم بگيريد كه ديگر به گناه برنگرديد. آيا به سـوى خـدا بـاز نـمـى گردند و طلب آمرزش نمى نمايند و حال آن كه خدا آمرزنده و مهربان است .
ثـم خـوفـهـم الله سـبـحـانـه و تـعـالى احـوال القـيمة و زلزالها و عظيم اخطارها و سمى لهم بعظيم الاسماء و كبير البلاء و طول العناء ليحذروها و يعتدوا لها و بعظيم الزاد و حسن الازدياد سماها الواقعه ، و الراجفه ، و الطامه ، و الصاخه ، و الحاقه ، و الساعه ، و يوم النشور، و يـوم الحـسـره ، و يـوم النـدامـه ، و يـوم المساءله ، و يوم الندم ، و يوم الفصل ، و يوم الحق ، و يوم الحساب ، و يوم المـحـاسـبـه ، و يـوم التـلاق ، و يـوم لا يـنـفـع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب سليم .
پـس خـداونـد سـبحان براى اين كه اولاد آدم بترسند و ترك گـنـاه كنند آنها را از حالات قيامت و زلزله آن و خطر بزرگ آن تـرسـانـد و بـراى آنـان نـامهاى قيامت را، كه دلالت بر عـظمت آن و بلاى بزرگ آن و رنج هاى طولانى آن دارد، ذكر فرمود تا اين كه بترسند و براى آن روز توشه بسيار و نيكو مهيا كنند.
خـداونـد قـيـامت را به اين اسمها ناميده است : واقعه ، راجفه ، طـامـه ، صاخه ، حاقه ، ساعه ، يوم النشور، يوم الحسره ، يـوم النـدامـه ، يـوم المـسـاءله ، يـوم النـدم ، يـوم الفـصـل ، يـوم الحـق ، يـوم الحـساب ، يوم المحاسبه ، يوم التـلاق ، و يـوم لا ينفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سليم .(31)
و قـال تـعـالى : و يـوم يـنفخ فى الصور ففزع من فى السـمـوات و مـن فـى الارض الا مـن شـاء الله و كـل اتـوه داخـرين و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمر مر السـحـاب صـنـع الله الذى اتـقـن كـل شـى ء انـه خـبـيـر بـمـا تـفـعـلون .(32) و قـال : كـانـهـم يـوم يـرون مـا يوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ فهل يهلك الا القوم الفاسقون .(33)
و روزى كه در صور دميده شود پس هر كس در آسمانها و زمين اسـت بـه فـزع آيـد مـگـر آن كـس كـه خـدا خـواهـد، و هـمـگـى ذليـل بـه مـحـشـر آيـنـد و مـى بـيـنـى كـوه ها را كه ثابت و بـرقـرار اسـت و حـال آن كـه مـانـنـد ابـر مى روند، و اين از كـارهـاى حـكـيـمـانه پروردگار عالم است كه محكم و استوار فـرمـوده اسـت هـر چـيـزى را و او آگـاه بـه كارهاى شماست . گـويـا آنـهـا روزى كـه آنـچـه را وعـده داده شدند ببينند مى پـنـدارنـد كـه مـكـث نـكرده اند مگر ساعتى از روز كه به آن رسيده اند پس آيا هلاك مى شوند مگر مردم گنه كار.
و قال : و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب يوم يسمعون الصـيـحـة بـالحـق ذلك يـوم الخـروج .(34) و قـال : يـوم تـمـور السـمـاء مـورا و تـسـيـر الجـبـال سـيـرا فـويـل يـؤ مـئذ للمـكـذبـيـن .(35) و قـال : يـوم يـكـشـف عـن سـاق و يـدعـون الى السـجـود فـلا يـسـتـطـيـعـون خـاشـعـة ابـصـارهـم تـرهـقـهـم ذلة (36) و قـال : يـوم تـكـون السـمـاء كـالمـهـل و تـكـون الجـبـال كـالعهن و لا يسئل حميم حميما يبصرونهم يود المجرم لو يفتدى من عذاب يؤ مئذ ببنيه و صاحبته و اخيه و فضيلته التـى تـؤ ويـه و مـن فى الارض جميعا ثم ينجيه (37) و قـال : يـوم تـرجـف الارض و الجـبـال و كـانـت الجبال كثيبا مهيلا.(38)
بشنو و گوش بده نداى روزى را كه منادى حق از جاى نزديك ندا مى كند (اشاره به مقدمه قيامت است ) روزى كه مى شنوند مردمان آن صيحه اى كه محقق و واقع خواهد شد و آن روز هنگام خروج از قبور است . روزى كه آسمان موج مى زند موج زدنى و كـوهـهـا بـه راه مـى افتد به راه افتادنى پس واى در اين روز بـر كـسـانـى كـه تكذيب خدا و پيامبران او را نمودند و گـفـتـه آنـهـا را دروغ پنداشتند. روزى كه سختيها و مشكلات ظـاهـر شود (پس مؤ منان براى عظمت حق به سجده روند كما اين كه در دنيا براى خدا سجده مى كردند) و به منافقان امر مـى شـود سـجـده كـنـنـد و آنـهـا از وحـشـتى كه دارند نتوانند چـشـمـهـاى آن منافقين از ترس به هم آمده و ذلت آنها را فرا مـى گـيـرد. روزى كـه در آن روز آسـمـان چون مس گداخته و ذوب شده است و كوهها مانند پشم زده شده باشد و در آن روز هـيچ دوستى از دوستيش سؤ ال نمى كند. چون حقيقت حالشان بـه آنـان بنمايند گنه كار دوست دارد كه كاش مى توانست بـراى دفـع عـذاب و سـخـتـيـهاى آن روز فرزندان و همسر و بـرادر و خـويـشـانـى كه او را در دنيا پناه مى دادند و جميع آنـچـه در زمـيـن اسـت (هـر گاه متعلق به او بوده باشد) همه اينها را ببخشد و فدا دهد تا از عذاب آن روز نجات پيدا كند. روزى كـه زمـيـن و كـوهـهـا بـه لرزه آيـد و كـوهـهـا مـانـنـد رمل متلاشى گردد و پراكنده شود.
و قـال : فـكـيـف تـتـقـون ان كـفـرتـم يـومـا يـجـعـل الولدان شـيـبـا السـمـاء مـنـفـطـر بـه كـان وعـده مفعولا.(39)
اگـر كـفـر را بر ايمان اختيار كرديد پس چگونه احتراز مى كـنـيـد از هـول و وحـشـت روزى كـه كـودكـان از هول آن پير مى شوند آسمان در آن روز شكافته مى گردد و وعده خداوند متعال واقع مى شود.
و قال : الى ربك يومئذ المساق .(40)
رانـدن و سـوق دادن بـنـى آدم بـه وسـيله ملك در آن روز به سوى پروردگار تو باشد.
و قـال : الى ربـك يـومئذ المستقر ينبؤ الانسان يومئذ بما قدم و اخر.(41)
قرارگاه و مرجع در اين روز به سوى خداست و انسان در آن روز به كارها و اعمالى كه پيش از مرگ فرستاده و آنچه از خود باقى گذاشته آگاهى داده مى شود.
و قـال : هـذا يـوم لا يـنـطـقـون و لا يـؤ ذن لهـم فيعتذرون .(42)
آن روز روزى است كه حرف نمى زنند و اجازه عذر خواهى به آنها داده نمى شود.
و قـال : هـذا يوم الفصل جمعناكم و الاولين فان كان لكم كيد فكيدون .(43)
امروز روزى است كه خوب و بد جدا مى شوند شما و كسانى را كـه در اول عـالم خـلق كـرديـم جـمـع خواهيم كرد پس اگر بـراى شما حيله اى هست پس آن را براى نجات خود به كار بريد.
و قال : ان يوم الفصل كان ميقاتا يوم ينفخ فى الصور فـتـاءتـون افـواجا و فتحت السماء فكانت ابوابا و سيرت الجـبـال فـكـانـت سـرابا ان جهنم كانت مرصادا للطاغين مابا لابـثـيـن فـيـهـا احـقـابا لا يذوقون فيها بردا و لا شرابا الا حـميما و غساقا... يوم يقوم الروح و الملائكة صفا لا يتكلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا ذلك اليوم الحق فمن شاء اتـخـذ الى ربـه مـآبا انا انذرناكم عذابا قريبا يوم ينظر المـرء مـا قـدمـت يـداه و يـقـول الكـافـر يـا ليـتـنـى كـنـت ترابا.(44)
بـدرسـتـى كـه قـيـامـت كـه يـكـى از نـامـهـاى آن (يـوم الفـصـل ) اسـت ، وعـده گـاه و وقـت جـزاى اعمال و حساب و ثواب و عقاب است . روزى كه در صور دميده شود پس خلايق و جماعت مردم محشور شوند. و فوج فوج به جانب حشر روان گردند و باز مى شود آسمان و به صورت دربـهـايـى ظـاهـر مـى گـردد كـه عـالم انـسـان به عالم ملك مـتصل مى گردد و كوهها پراكنده شود و به صورت سراب و آب نـمـا درآيـد بـدرسـتـى كـه گـذرگـاه و مـنـزلگـاه اهل طغيان جهنم است كه در آن سالهاى متمادى مكث خواهند نمود و در آنجا چيز خنك و آب خوشگوار نخواهند چشيد مگر آبهاى داغ و آبهاى گنديده بدبو...
قـيامت روزى است كه روح (مراد از روح روحى است كه در شب قـدر بـا مـلائكـه نـزول مـى كـنـد) و مـلائكـه در صـف قـرار گـرفـتـه بـاشند و كسى را قدرت تكلم و حرف زدن نباشد مـگر آن كس كه خدا به او اذن دهد و كلام نيكو بگويد كه حق مـحـض بـاشـد. چـنين روزى حق است و لامحاله واقع خواهد شد. پـس هر كس مى خواهد براى آن روز مهيا شود و در جوار رحمت خـداى خود منزلگاهى براى خود تهيه نمايد كه ثواب متقين را دريابد و از عذاب اهل طغيان نجات پيدا نمايد. به درستى كـه مـا مى رسانيم شما را از عذاب نزديكتر (مراد عذاب قيامت اسـت چـون حـق است نزديك است ). و در آن روز هر كس آنچه از اعمال انجام داده و پيش فرستاده خواهد ديد و به آن نظر مى كند. و كافر مى گويد اى كاش من خاك بى شعور بودم تا از احـوال و عـذابهاى امروز نجات پيدا مى كردم . (در آن روز نـجـات تـنـهـا بـراى شيعيان است ، چون كفار مقام آنها را مى بـيـنـنـد آرزو مـى كـنـند كه اى كاش ما از شيعيان بوديم ). و تـراب اشـاره اسـت به كنيه (ابوتراب ) كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مرحمت فرمود.
و قـال تعالى : يوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفة قلوب يؤ مئذ واجفة ابصارها خاشعة .(45)
يـعـنـى روزى كـه در نفخه اول در صور دميده شود و زمين را بـلرزانـد و دنـبـال آن نـفـخـه دوم بـاشـد در آن روز قـلبـهـا تـرسـنـاك و مـضـطـرب گـردنـد و از شـدت و هول آن چشمها به زير باشد.
و قـال : يوم يتذكر الانسان ما سعى و برزت الجحيم لمن يرى .(46)
روزى كـه انـسان سعى و كوشش خود را به ياد آورد و جهنم براى بينندگان ظاهر شود.
و قـال : يـوم يـكـون النـاس كـالفراش المبثوث و تكون الجبال كالعهن المنفوش فاما من ثقلت موازينه فهو فى عيشة راضـيـة و امـا مـن خفت موازينه فامه هاوية و ما ادريك ماهية نار حامية .(47)
روزى كـه مـردم مـانـنـد مـلخهاى پراكنده از قبور خود خارج و متفرق مى گردند و كوهها مانند پشم زده شده متلاشى شوند پس آن كس كه اعمال او سنگين و با قيمت باشد (وقتى كه با اعمال پيغمبر و امامان موازنه و سنجيده شود) او (در بهشت ) و در عـيـش مـورد رضـايـت خـود مـى بـاشـد و آن كـس كه پس از مـوازنـه اعمال او بى ارزش و خفيف باشد پس هاويه جايگاه اوسـت و چه چيز تو را دانا كرده كه هاويه چيست آن آتش پر حرارت و بسيار گرم و سوزاننده است :
و قـال تـعـالى : يـوم نـقـول لجـهـنـم هل امتلات و تقول هل من مزيد.(48)
روزى كـه بـه جـهـنـم خـطـاب كـنـيـم و گوييم آيا از كفار و اهل معاصى پر شدى و او مى گويد آيا بيش از اين هست و مى شود زيادتر باشد.
و قـال : و وضع الكتاب فترى المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصيها.(49)
در قيامت وقتى نامه عمل خلايق به دست آنها داده مى شود پس مى بينى گنهكاران را كه ترسناك مى باشند از آنچه در آن نـامـه هـاست و مى گويند واى بر ما اين چگونه كتابى است كـه واگـذار نمى كند گناه كوچك و بزرگى را مگر اين كه آن را به شمار آورده .
و كـرر سـبـحـانـه ذكـرهـا فـى مـواضـع كـثـيـره و لم يخل سوره من القرآن الا و ذكرها فيها ليكون ذلك ابلغ فى تـخـويـف النـاس و اوكـد فى وجوب الحجه عليهم و تبصره لهـم و شـفـقـه عـليـهـم و انـذارا و اعـذارا اليهم و موعظه لهم فـتـدبـروهـا و فـرغوا قلوبكم لها و لا تكونوا من الغافلين .
خـداى مـتـعـال جـلت عـظـمته در جاهاى بسيارى از قرآن كريم قـيـامـت را ذكـر فـرموده و سوره اى از قرآن خالى از ذكر آن نـگـذاشـتـه . اين از آن جهت است كه بيشتر سبب ترس مردمان گردد، و حجت بر آنها بيشتر تمام شود، و سبب بينايى آنها باشد. و چون محبت و مهربانى او به بندگانش زياد است و مـى خـواهـد آنـهـا را از عـذاب بـترساند و راه عذر را بر آنها ببندد و آنها را موعظه كند لذا قيامت را زياد ذكر مى فرمايد. پـس قـرآن را بـا تـدبـر بـخوانيد و قلبهاى خود را براى فـهـم حـقـايـق آن فـارغ سـازيـد و از اهـل غـفـلت نـبـاشـيـد. پـس بـه درسـتـى كـه خـداى متعال چنين مى فرمايد:
افـلا يـتـدبـرون القـرآن ام عـلى قـلوب اقـفـالهـا فانتبه بالتدبر و التفكر و التبصر و الاعتبار.(50)
آيـا در قـرآن تـدبـر نـمى كنند تا به راه سعادت خود پى بـبـرنـد يـا ايـن كـه قفل بر قلبهاى آنها زده شده كه حقايق قرآن و ذكر خدا در قلوب آنها اثرى نخواهد كرد.
حـاصـل ايـن كـه اگـر گـوش قـلب بـاز باشد و با تدبر قـرآن را بـخـوانـد از خـواب غفلت بيدار مى گردد. پس به سـبـب تـدبـر در قـرآن و فـكـر نـمودن در اطراف حقايق آن ، مـخصوصا آنچه مربوط به وقايع قيامت است ، بيدار شو و پـس از فكر كردن بينايى به دست آور و راه نجات خود را پيدا كن و از گذشته ها عبرت بگير.
فـان النـبـى صـلى الله عـليـه و آله قـال : آتـيـكـم الفـتـن كـقـطـع الليـل المـظـلم . قـالوا يـا رسول الله فبم النجاة قال : عليكم بالقرآن فانه من جعله امـامـه قاده الى الجنة و من جعله خلفه ساقه الى النار و هوا وضـح دليـل الى خـيـر سـبـيل من قال به صدق و من حكم به عدل و من اخذ به اءجر و من عمل به وفق .
پـس بـه درسـتى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: فتنه هايى كه مانند قطعه هاى شب ظلمانى و تار است متوجه شـمـا گـرديـده اسـت . اصـحـاب عـرض كـردنـد: يـا رسـول الله الحـال كـه ايـن فتنه به ما رو آورده و براى ما خطرناك است نجات ما در چيست ؟ فرمود: بر شما باد كه در خدمت قرآن باشيد، چون كسى كه قرآن را پيشواى خود قرار دهـد و بـه دنـبـال راهـنـمـايى آن برود او را به سوى بهشت رهبرى مى كند. و هر كه از آن پيشى گرفت و او را پشت سر خـود قـرار داد و به احكام آن پاى بند نباشد قرآن او را به سـوى جـهـنـم سـوق مـى دهـد. و قـرآن كـريـم دليل واضحى است براى پيمودن بهترين راهها كه راه بهشت بـاشـد. كـسـى كـه گـفـتار او از طريق قرآن باشد چنين كس راسـتـگو است . و كسى كه در قضا يا قرآن را حكم قرار دهد از روى عـدالت حـكـم كـرده اسـت و كـسى كه به قرآن متمسك شود و او را دست آويز خود قرار دهد اجر و مزد و پاداش خوب بـه او مـى دهـنـد. و كـسى كه در كارهايش پيرو قرآن باشد موفق مى شود و به هدف خود نائل مى گردد.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام مـادحـا للمـؤ مـن العامل به : و قد الزم الكتاب زمامه امامه و هو قائده و دليله يـحل حيث حل ثقله و ينزل حيث كان منزله و لا يدع للخير غاية الا امها و لا منزلة الا قصدها.
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـين عليه السلام در مدح مؤ منى كه به قـرآن عـمل مى كند چنين فرموده : هميشه ملازم قرآن است قرآن را امـام و پـيـشواى خود قرار داده و اختيار خود را به او داده و قـرآن قـائد و دليـل اوسـت كه از هر طرف او مى رود آن مؤ من نـيـز بـه دنـبـال او حـركـت مى كند در جايى كه قرآن به او دسـتـور دهـد بار خود را فرود مى آورد و جايى را كه او معين كند و منزل و مسكن مى سازد و هيچ خيرى را وانمى گذارد مگر اين كه آن را قصد مى كند و هيچ منزلت و مقامى نيست مگر اين كه قصد آن مى كند.
و قـال عـليـه السلام : القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به فـتـفـكروا و انزجروا بقوله تعالى : و انذرهم يوم الازفة اذ القـلوب لدى الحـناجر كاظمين ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع .(51)
قـرآن ظـاهرش سبب تعجب عقلاست ؛ چون معجزه اى است كه از اتيان به مثلش عاجزند و باطن او عميق است ، يعنى كسى به بـاطن و حقايق او پى نبرده مگر آنهايى كه قرآن در خانواده آنـهـا نـازل شـد، كـه وجـود مـقـدس مـحـمـد و آل او صـلوات الله عـليـهـم اجـمعين بوده باشند. امور عجيب و مـحـيـر العـقـول آن تـمـام نـشدنى نيست ، يعنى در هر عصر و زمـانـى مـردم بـه هـر مـقـام عـلمـى و ادراك بـرسـنـد در مقابل قرآن عاجزند. و چيزهاى عجيب و غريب او گذشتنى نيست ، يـعـنـى بـه مـرور زمـان قـصـه هـا و نقلهاى عجيب آن از بين نـخـواهـد رفـت . هر كس در هر ظلمت و تاريكى گرفتار شود فـقـط قـرآن سـبـب نـجـاتش از آن بلا و ظلمت است ، يعنى راه نـجاتى به غير آن نخواهد يافت . پس فكر كنيد در قرآن و خود را با اين آيات كريمه از گناهان و معاصى باز داريد.
خدا به پيغمبرش مى فرمايد: بترسان آنها را از روزى كه آمدن آن نزديك است هنگامى كه قلبها و جانها از خوف و دهشت بالا آمده و به حنجره و حلق برسد. در حالى كه غيظ و غضب خـود را فـرو بـرنـد؛ چـون از اعـمـال آن عـاجزند. در آن روز بـراى ظـالمـان دوسـتى كه از آنان حمايت كند نيست و شفيعى كه بتواند شفاعت كند يافت نشود.
و قـال تـعـالى : و انذرهم يوم الحسرة اذ قضى الاءمروهم فى غفلة و هم لا يؤ منون .(52)
بـتـرسـان آنها را از روزى كه حسرت و اندوه آن روز بسيار است ؛ زيرا كه وقت گذشته و امر به پايان رسيده و ديگر قـادر بـر جـبران تقصيرات نيستند پس حسرت او بى اندازه است . و با اين كه چنين روزى را در پيش دارند هنوز در غفلت به سر مى برند و ايمان نمى آورند.
و قـال تـعالى : ازفت الازفة ليس لها من دون الله كاشفة (53)
نـزديـك شـد قـيامت و غير از حق تعالى كسى وقت وقوع آن را نمى داند.
و قـال : و انـذر النـاس يـوم يـاءتـيـهـم العـذاب فـيـقـول الذيـن ظـلمـوا ربـنـا اخـرنـا الى اجـل قـريـب نـجـب دعـوتـك و نـتـبـع الرسـل (فاجابهم ): اولم تـكـونـوا اقـسـمـتـم مـن قـبـل مـا لكـم مـن زوال و سـكنتم فى مساكن الذين ظلموا انفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الامثال .(54)
بـتـرسـان مـردم از روزى كـه عـذاب استيصال گريبان آنها را بگيرد پس ظالمان مى گويند اى خـداى مـا عـذاب مـا را تـا مدت كوتاهى عقب بينداز تا اين كه دعـوت تو را اجابت كنيم و از پيغمبران پيروى بنماييم . در جـواب آنـهـا فـرمـايـد: آيـا شـمـا نـبـوديـد كـه قـبل از عذاب و بيچاره شدن قسم ياد مى كرديد و مى گفتيد: براى ما زوال و نيستى وجود ندارد و ما در دنيا هميشه مخلد مى بـاشـيـم و در خـانـه هـاى ظـالمـان گـذشـتـه سـاكـن شـديـد حـال آن كـه بـراى شـما ظاهر و آشكار شد كه چون آنها به ظـلم كـردنـد ما چگونه از آنها انتقام گرفتيم . و جريان آنها را بـراى شـمـا بـازگو كرديم و آنها را براى شما ضرب المثل قرار داديم كه شايد عبرت بگيريد.
و قـال تـعـالى : الا يظن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم يوم يقوم الناس لرب العالمين .(55)
آيا اينها نمى دانند كه بعد از مردن براى حضور پيدا كردن در روز بـا عظمت قيامت برانگيخته مى شوند آن روز كه همه خلق اولين و آخرين براى اجابت پروردگار عالميان از جاى خود از قبور برمى خيزند.
و قال : يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت مـن سـوء تـود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا و يحذركم الله نفسه و الله روف بالعباد.(56)
روزى هست كه هر كس عمل خيرى در دنيا انجام داده آن را در نزد خـود حـاضـر مـى بـيـنـد و آنـچـه از اعـمـال بـد و ناپسند از او سرزده از نهايت نفرت و ناراحتى آرزو مـى كـنـد كـه اى كـاش بـيـن او و ايـن عـمـل مـسـافـت بـسـيـار بـعـيـد بـود كـه جـمـع بـيـن او و آن عـمل نمى شد. و پروردگار عالم با اين بيانات شما را امر مـى فـرمـايـد كـه از او بترسيد و كارى نكنيد كه آن روز از عمل خود برائت بجوييد و بيزار باشيد و بدانيد كه خداوند عالم به بندگانش بسى مهربان است .
و قـال : يـوم تـرونـهـا تـذهـل كـل مـرضـعـة عـمـا ارضـعـت و تـضـع كـل ذات حـمـل حـمـلهـا و تـرى الناس سكارى و ما هم بسكارى ولكن عذاب الله شديد.(57)
قـيـامـت روزى اسـت كـه مـى بـيـنـى از دهـشت و وحشت آن هر زن شـيردهنده از طفل شيرخوار خود غفلت مى كند و هر زن باردار و حـامـله از وحـشـت حـمـل خود را سقط مى كند و مى اندازد و مى بـيـنـى مـردمـان را كـه مـانـنـد مـسـتـان حـركـت مـى كـنـنـد و حـال آن كـه آنـها مست نيستند ليكن عذاب خدا شديد است و آنها از شدت عذاب و هول و وحشت آن چنينند.
و قـال : يـومـا يجعل الولدان شيبا السماء منفطر به كان وعده مفعولا.(58)
قـيـامـت روزى اسـت كـه از هـول و وحـشـت آن اطفال پير مى شوند و آسمان شكافته مى شود اين وعده خدا واقع خواهد شد پس بترسيد.
فاحذروا عبادالله يوم تشب فيه رؤ وس الصغار و تسكر الكبار و تضع الجبال .
پـس بـتـرسـيـد بندگان خدا از روزى كه در آن روز سرهاى اطـفـال از دهـشـت سـفيد شود و بزرگان مانند مستان باشند و كوههاى پهن شوند.
و قـال سـبـحـانـه : يـوم تـبـيـض وجـوه و تـسـود وجـوه .(59)
قـيـامت روزى است كه صورتهايى سفيد است و صورتهايى سياه است .
و قـال : يـؤ مئذ يصدر الناس اشتاتا ليرو اعمالهم فمن يـعـمـل مـثـقـال ذرة خـيـرا يـره و مـن يـعـمـل مثقال ذرة شرا يره .(60)
آن روز مـردم پـراكـنـده از قـبـور خود به سوى قيامت روانند بـراى ايـن كـه اعـمالشان به آنها نشان داده شود پس كسى كـه بـه قـدر ذره اى عمل خوب و نيك داشته باشد مى بيند و هر كس به قدر ذره اى عمل بد داشته باشد آن را خواهد ديد.
و قال : يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا و لا هم ينصرون .(61)
روزى كـه رفـع نـيـاز و گـرفـتـارى نـمـى كـنـد دوستى از دوستى و آنها يارى نمى شوند.
و قـال : يـوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه لكل امرى ء منهم يؤ مئذ شاءن يغنيه .(62)
روزى كـه شـخـص از بـرادرش ، و مـادر و پـدرش و هـمسر و فـرزنـدانـش فـرار مـى كند براى هر كدام از آنها در آن روز گـرفـتـارى اسـت كه او را فرصت رسيدن به ديگرى نمى دهد.
و قـال : يـوم تـاءتـى كـل نـفـس تـجـادل عـن نـفـسها و توفى كل نفس ما عملت و هم لا يظلمون .(63)
روزى كـه هـر كـسـى تـنـهـا براى خود مجادله و دفاع كند و كسى به فكر كسى ديگر نباشد (و گويد: خدايا مرا نجات بده خدايا مرا نجات بده ) و هر كس هر عملى انجام داده مزد آن كاملا به او داده مى شود و ظلمى به او نخواهد شد.
و قـال : يـوم يـنـظـر المـرء مـا قـدمـت يـداه و يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا.(64)
روزى كه هر كس هر چه كرده در پيش روى خود حاضر بيند و كافران (از فرط عذاب ) آرزو كنند كه اى كاش خاك بوديم .
و قال : يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم و لهم اللعنه و لهم سوء الدار.(65)
روزى كـه بـراى ظـالمـان عـذر خـواهـى نـفـعى نمى بخشد و براى آنها است لعنت و براى آنهاست خانه بد (جهنم ).
و قـال : وجـى ء يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الانسان و انى له الذكـرى يـقـول يـا ليتنى قدمت لحيوتى فيومئذ لا يعذب عذابه احد و لا يوثق وثاقه احد.(66)
در اين روز جهنم را بياورند در اين روز انسان متذكر كار خود مـى گـردد آن تـذكـر چـه فـايـده اى بـه حال او دارد در آن روز مى گويد: اى كاش براى اين زندگى دائمى خودم از آن دار فانى چيزى فرستاده بودم پس در اين روز هيچ كس مانند عذاب او عذاب نمى شود و هيچ كس در شدت و سختى مانند او نيست .
و قال تعالى : يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار.(67)
قيامت روزى است كه زمين بدل و عوض شود به غير اين زمين و نـيـز آسمان و خلايق در محضر ربوبى خداى يگانه قهار كـه تـسـلط و قـدرت بر هر چه دارد ظاهر شوند و اين ظهور براى محاسبه اعمال است .
و قـال : و يـوم نـسـيـر الجـبـال و تـرى الارض بـارزة و حـشـرنـاهـم نـغـادر مـنـهـم احـدا و عرضوا على ربك صفا لقد جـئتـمـونـا كـمـا خـلقـنـاكـم اول مـرة بـل زعـمـتـم ان لن نجعل لكم موعدا.(68) و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و مـا نـرى مـعـكـم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون .(69)
روزى كـه كـوهـهـا را مـتـلاشـى و پـراكنده مى كنيم و زمين را مـشـاهـده مـى كـنى در حالى كه ظاهر است ، (يعنى هيچ پست و بـلنـدى درخـت و گـيـاهـى نـيـسـت كـه بـا سـايـه خـود آن را بپوشاند) و خلق را محشور كنيم و يكى از آنها را وانگذاريم و در مـقـام حـكومت عدل الهى عرضه شوند و حضور پيدا كنند در حـالى كـه بـه صـفـوف مـرتـب ايـستاده باشند. به آنها گـفـتـه شـود بـه تـحـقـيـق بـه سـوى مـا آمـديـد چـنانچه در اول بار شما را خلق نموديم بر خلاف آنچه شما تصور مى كـرديـد كـه بـراى شما وعدگاهى قرار نداده ايم و آنچه را كـه در دنـيـا در اختيار شما قرار داديم و ما به سبب آنها به شـمـا تفضل نموديم واگذاشتيد و نمى بينم با شما شفيعان شما را كه گمان مى كرديد آنها با ما در شما شركت دارند. بـه تحقيق ميان شما و آنها جدايى افتاد و پنهان شد از شما آنچه را گمان مى كرديد.
و قـال : يـوم نـطـوى السـمـاء كـطـى السجل للكتب .(70)
روزى كـه آسـمـانـهـا را به هم مى پيچيم مانند پيچيدن كاغذ براى كتاب .
و قال : يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون .
روزى كـه زبـانـهايشان و دستهايشان و پاهايشان بر آنان به آنچه در دنيا انجام داده اند، شهادت و گواهى دهد.
و قال : و يخافون يوما كان شره مستطيرا.
از روزى مى ترسند كه شر آن فاش و ظاهر است .
و قـال : و نـضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نـفـس شـيـئا و ان كـان مـثـقـال حـبـة مـن خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين .(71)
مـيـزانـهـاى عـدل بـراى روز قـيامت قرار دهيم پس هيچ گونه ظـلمـى بـه كـسـى نـخـواهـد شـد. و اگـر اعـمـال آنـهـا كـم يـا زيـاد بـاشـد به معرض سنجش آوريم . گـرچـه در كـمـى و كـوچكى به مقدار سنگينى دانه خشخاش بـاشـد آن را حـاضـر و بـسـنـجـيـم ، و ما كافى هستيم براى حساب ، چون چيزى از كارهاى بندگان بر ما پوشيده نيست و علم به جزئى و كلى آن داريم .
و قـال : يـا بـنـى انـهـا ان تـك مـثـقـال حـبـة مـن خـردل فـتـكـن فـى صـخـرة او فى السموات او فى الارض ياءت بها ان الله لطيف خبير.(72)
خـداونـد مـتـعـال از زبـان لقـمـان حـكـيـم نـقـل مـى فـرمـايـد كـه گـفـت : اى پـسـرم كـارهـا و اعـمـال بـندگان اگر به سنگينى دانه خردلى بوده باشد پـس در مـيـان كـوهـى يا در آسمانها يا در زمين باشد خداوند مـتـعـال آن را بـراى سـنـجش و حساب ظاهر و حاضر فرمايد. بدرستى كه خدا لطيف است ، يعنى از امور دقيقه مطلع و خبير است و به هر چيز آگاه است .
و اكده بالقسم بنفسه ) فقال : فوربك لنسئلنهم اجمعين عما كانوا يعملون .(73)
خـداى مـتعال جريان قيامت را با قسم بذات مقدس خود تاءكيد فـرمـوده پـس چـنـيـن مى فرمايد: قسم به پروردگارت هر آيـنـه از هـمـه آنـهـا از آنـچـه عـمـل كـرده انـد سـؤ ال خواهيم نمود.
و قـال : فـلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين فلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين .(74)
پـس هـر آيـنـه از امـتـهـايـى كـه پـيـغـمـبـران به سوى آنها فـرسـتـاده شـد سـؤ ال مـى كـنيم و هر آينه از پيغمبران سؤ ال مى كنيم . سؤ ال از دسته اول راجع به رسيدن احكام الهى اسـت بـه آنـهـا. و سـؤ ال از دسـتـه دوم از انـجام ماءموريت و رسـانـيـدن احـكـام بـه بـندگان خداست و بر هر دو دسته از روى عـلم قـصه مى كنيم ، يعنى حقيقت را مى دانيم و ما از آنها غايب و پنهان نيستيم .
و قـال : و نـكـتـب مـا قـدمـوا و آثـارهـم و كل شى احصيناه فى امام مبين .(75)
و مـا آنـچـه را پـيـش فـرسـتـادنـد از اعـمـال و آثـارى كه از آنها سرزده مى نويسيم ؛ مانند: علمى كـه بـه ديـگـران تـعـليـم نمودند و قدمهايى كه به سوى مـسـاجـد بـر داشـتـنـد. و مـانـنـد شـايـع سـاخـتـن چـيـزهـاى بـاطـل و زشت و تاءسيس پايه هاى ظلم و ستم . و هر چيز را در لوح مـحفوظ احصاء و شماره نموديم يا در قلب مبارك امام عليه السلام چنانچه در روايات است .
و قـال : يـوم يـبـعثهم الله جميعا فينبئهم بما عملوا احصاه الله و نسوه و الله على كل شى ء شهيد.(76)
روزى كـه خـداى مـتـعـال هـمـه آنـهـا را بـرانگيزاند و مبعوث فـرمـايـد، پـس آگـاه فـرمـايـد آنـهـا را بـه اعـمـال آنـها. خداى متعال آن را شماره فرموده و آنها فراموش كرده اند و از ياد برده اند. و خدا بر هر چيز قادر است ، پس قـدرت دارد كـه آنـهـا را زنـده كـند و اعمالى را كه فراموش كرده اند به خاطر آنها بياورد.
و قـال : و يـوم يـعـض الظـالم عـلى يـديـه يقول يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا.(77)
روزى كه ظالم از ندامت و حسرت پشت دست خود را به دندان مـى گـزد و مـى گويد اى كاش راه پيغمبر را پيش گرفته بـودم كـه امـروز سرافراز بودم و از رحمت خدا بهره مند مى شدم .
قال المصنف : ثم ان الله سبحانه لم يؤ يس من اساء الله الى نـفـسـه و ظـلمـهـا مـن رحـمـتـه و وعـده قبول التوبة و المحبة عليها اذا تاب و اناب .
مصنف گويد: پس به درستى كه خداوند سبحان جلت عظمته كـسـى را كـه بـه نـفس خود بد كرده و به خود ظلم نموده از رحـمـت خـود مـاءيـوس نـفـرمـوده و بـه او وعـده قـبول توبه داده و فرموده توبه كننده را دوست دارم وقتى بازگشت كند و به درگاه رحمت من عذر خواه باشد.
فـقال سبحانه : و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما.(78)
خـداى سبحان فرمود: هر كس عمل بد كند يا به نفس خود ظلم كـنـد پـس از خـدا طـلب مـغفرت و آمرزش كند خدا را بخشنده و مهربان مى يابد.
و قال : ان الله يحب التوابين .(79)
به تحقيق خداى متعال توبه كنندگان را دوست مى دارد.
و قـال : كـتـب ربـكـم عـلى نـفـسـه الرحـمـة انـه مـن عمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فاءنه غفور رحيم .(80)
خـداى متعال رحمت به بندگان خود را بر خود واجب كرده به ايـن كـه هـر كس عمل بدى از روى جهالت و نادانى از او سر زنـد پـس چـون مـتـوجـه كـار زشت خود گرديد به سوى خدا بـازگـشـت كـنـد و خـود را اصـلاح كـنـد؛ پـس خدا آمرزنده و مهربان است .
و قـال : والذيـن اذا فـعـلوا فـاحـشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فـاسـتـغـفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون .(81)
و كسانى كه وقتى عمل بد و فحشايى از آنها سر زد يا به نـفـس خـود ظـلم نمودند به ياد خدا مى افتند پس براى گناه خـود طلب آمرزش مى كنند و كيست كه بيامرزد گناهان را مگر خـداى عـزوجل . و اصرار بر آن گناهان ندارند، يعنى وقتى متوجه بدى اعمال خود شدند ديگر ترك مى كنند و چون قبح آن را مى دانند اصرار ندارند.
و قال : و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤ ك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما.(82)
اى پـيـغـمـبـرم اگـر امـت تـو وقـتى كه به سبب گناهان به نـفـسهاى خود ظلم مى كردند به خدمت تو مى آمدند و از خدا و رسـول طلب آمرزش مى كردند و پيغمبر هم براى آنها طلب آمـرزش نـمـايـد هـر آيـنـه خـداى مـتـعـال را بـسـيـار قبول كننده توبه و مهربان مى يافتند.
و دعـاهـم سـبـحـانـه بـلطـف الكـلام و ارجـاه و اقـربه الى قلوبهم تلطفا منه و رحمة و ترغيبا.
بندگان را با كلام نيكو و لطيف خود دعوت فرموده و آنها را امـيـدوار فـرمـوده و از روى لطـف و رحـمت و براى رغبت دادن و مـتـمـايـل سـاخـتن آنها آن كلام زيبا و جاذب را در دسترس آنها قرار داده كه با قلبهاى خود درك كنند.
فقال سبحانه : قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تـقـنـطـوا مـن رحـمـة الله ان الله يـغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم .(83)
پـس آن خـداى مـنـزه از عـيـوب و احـتياجات فرمود: اى پيغمبر گـرامـى بـگـو اى بـنـدگـان من ، كه به سبب انجام گناهان اسراف و زياده روى كرديد و به نفسهاى خود ظلم و ستم روا داشتيد، با چنين حال از رحمت حق تعالى ماءيوس نباشيد؛ به تـحـقيق خدا جميع گناهان را مى آمرزد. به درستى كه آن خدا آمرزنده و مهربان است .
و قـال : ان الله لا يـغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء.(84)
بـه تـحقيق خداى متعال آنچه به او شرك آورده شود و مشرك بـه حال شرك بميرد آن را نمى آمرزد و از اين پايين تر را براى هر كس كه بخواهد مى آمرزد.
و قال : و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة .(85)
و بشتابيد به سوى آمرزش از جانب خداى خود و بهشت .
و قال : ادعونى استجب لكم .(86)
بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.
فـوعـدهـم بالاجابة و مدحهم سبحانه فى كتابه العاملين بـالطـاعات المسارعين الى الخيرات ليرغب العباد فى عملها كما رهب فى السيئات يتناهى الناس عنها.
پـس خـداى مـتـعـال جلت عظمته به آنها وعده اجابت دعا مرحمت فـرمـوده و در كـتـاب كـريمش از آنها مدح نموده كه اينها به طاعات و عبادات عمل مى كنند و به كارها و امور خير سرعت مى نـمـايـنـد. و ايـن وعـده اجابت و مدح از آنها براى اين است كه بندگان در انجام كارهاى خير رغبت كنند چنانچه با تخويف و ترساندن آنها از گناهان اراده فرموده كه آنها از آن كارهاى قبيح باز ايستند.
فـقـال سـبـحـانـه : و مـن يـتـق الله يـجـعـل له مـخـرجـا و يـرزقـه مـن حـيـث لا يـحـتـسـب و مـن يـتـوكـل عـلى الله فـهـو حـسـبـه ان الله بـالغ امـره قـد جعل الله لكل شى ء قدرا.(87)
آن كـس كـه از خـدا بترسد و ترك گناه كند خدا براى او راه خـارج شـدن از مـهـالك را قـرار مـى دهـد و او را از جـايى كه گـمـان نـمى برد روزى مى دهد. و كسى كه امور خود را به خـدا واگـذارد پـس خـدا او را بـس اسـت . بـه تحقيق كه خداى مـتـعال آنچه اراده فرمايد به آن مى رسد. خدا براى هر چيز حدى و اندازه اى قرار داده است .
و قال : و من يتق الله يجعل له من امره يسرا.(88)
آن كـس كـه از خدا بترسد و گناه نكند خداوند امور او را به آسانى اصلاح فرمايد.
و قـال : و مـن يـتـق الله يـكـفـر عـنـه سـيـئاته و يعظم له اجرا.(89)
آن كـس كـه از خـدا بـتـرسـد و تـرك گـنـاه كـند خدا گناهان گذشته او را مى آمرزد و اجر عظيم به او مرحمت مى فرمايد.
و قـال : الذيـن امـنـوا و كـانـوا يـتـقـون لهم البشرى فى الحـيـوة الدنـيـا و فـى الاخـرة لا تبديل لكلمات الله ذلك هو الفوز العظيم .(90)
كـسانى كه ايمان آوردند و تقوى و پرهيز و اجتناب از گناه را پـيـشه خود قرار دادند براى آنها دو بشارت هست يكى در دنيا و يكى در آخرت . و آنچه خدا وعده فرموده خلافى در آن نيست ، اين است رستگارى عظيم . و مراد از بشارت دنيا رؤ يا و خواب خوبى است كه در آن بشارت به نعمتها است . و مراد از بـشـارت آخـرت بـهشت است يا بشارت به رحمت و آمرزش هنگام مردن .
قـل بـفـضـل الله و بـرحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون .(91)
بـگـو بـه فـضـل و رحـمـت خـدا پـس بـايـد به اين خوشنود بـاشـيـد. او بـهـتـر اسـت از آنـچـه جـمـع آورى مـى كـنـيـد از اموال دنيا.
و قـال : يـا عـبـاد لا خوف عليكم اليوم و لا انتم تحزنون الذين امنوا باياتنا و كانوا مسلمين ادخلوا الجنة انتم و ازواجكم تجبرون .(92)
اى بـنـدگـان من ، امروز ترسى بر شما نيست و هيچ اندوه و حزنى نداريد. آن بندگان كسانى هستند كه ايمان به آيات ما آورده و تسليم خداى خود هستند. به آنها گفته مى شود با هـمـسـرانـتـان داخـل بـهـشـت شـويـد و به نعمتهاى بهشتى در حال سرور و خشنودى متنعم باشيد.
و قـال : و ازلفـت الجـنـة للمـتقين غير بعيد هذا ما توعدون لكـل اواب حـفـيـظ مـن خـشـى الرحـمـن بـالغيب و جاء بقلب منيب .(93)
بـهـشـت بـه سـرعت براى اهل تقوا زينت داده شود. و به آنها گـفته شود اين است آنچه در دنيا وعده داده شديد. اين نعمتها براى هر كسى است كه بسيار رجوع به خدا مى كند و حافظ حـدود خـدا مى باشد، آن كسى كه در پنهان و تنهايى از خدا بـتـرسـد و بـا قـلب تـائب و نادم از گذشته به سوى خدا رود.
قـال المـصـنـف : فـلم يـقنط احدا من فضله و رحمته و بسط العـفـو و الرحـمـه و وعـد و تـوعـد ليـكون العبد مترجحا بين الخـوف و الرجـاء كـما روى انه لووزن خوف العبد و رجائه لم يـرجـح احدهما على الاخر و اذا اعظم الخوف كان ادعى الى السـلامه فانه روى ان الله انزل فى بعض كتبه و عزتى و جلالى لا اجمع لعبد المؤ من خوفين و لا امنين اذا خافنى فى الدنيا امنته فى الاخره و اذا امننى اخفته يوم القيمه .
خـدا احـدى را از فـضـل و رحـمت خودش ماءيوس نكرده و عفو و رحـمـت خـود را توسعه داده و وعده رحمت و وعيد عذاب داده است تـا ايـن كـه بـنـده در حـال رجحان خوف و رجا باشد. گاهى تـرس را بـراى خـود صـلاح بـدانـد و گـاهـى اميدوارى را، چنانچه در روايت وارد شده كه : اگر خوف و رجاى بنده وزن و سـنـجيده شود هيچ كدام بر ديگرى زيادتى ندارد. و اگر خـوف او زيـادتـر بـاشـد به سلامت نزديكتر است ؛ چون در روايت است كه خدا در بعض كتب منزله خود فرموده ؛ به عزت و جلال خودم جمع نخواهم كرد براى بنده مؤ من خود دو ترس و دو امـان را. اگـر در دنـيـا از من ترسيد او را در آخرت ايمن قرار مى دهم . و اگر در دنيا از عذاب من ايمن شد در آخرت و روز قيامت او را مى ترسانم .
و الدليل على ذلك من القرآن كثير منه قوله تعالى : لمن خاف مقامى و خاف وعيد(94) و قوله : و اما من خاف مقام ربه و نـهـى النـفـس عـن الهوى فاءن الجنة هى الماءوى (95) و قـوله : و لمـن خـاف مـقـام ربـه جـنـتـان (96) و قوله : انما يخشى الله من عباده العلماء.(97)
آن براى كسى است كه از عظمت و وعيد من بترسد. و اما كسى كـه از عـظـمـت خـداى خـود تـرسيد و نفس خود را از تمايلات نـفـسـانـى كـه بر خلاف رضاى خدا است باز داشت پس به تـحـقيق منزل و ماءواى او در بهشت است . و براى كسى كه از عظمت خداى خود ترسيد دو باغستان در بهشت براى او هست . و ايـن اسـت و جز اين نيست كه از بين بندگان علما و دانشمندان هستند كه از خدا مى ترسند.
و قـوله تـعـالى : و اقـبـل بعضهم على بعض يتسائلون ، يـعـنـى عـن وجـه السـلامـة . قـالوا انـا كـنـا قـبـل فـى اهلنا مشفقين ، يعنى خائفين . فمن الله علينا و وقينا عذاب السموم .(98)
اهـل بـهـشت از يكديگر سؤ ال مى كنند كه سبب ورود شما به بـهـشـت در حـال سـلامـت چـه بـود. گـويـند ما در دنيا در ميان اهـل و عـشـيـره خـود بـوديـم ولى هـمـيـشـه در حال خوف و ترس از خدا به سر مى برديم . پس خدا بر ما مـنـت گـذارد و عـذاب نـفوذ كننده را از ما دور كرد و ما را از آن عذاب نگاه داشت .
و قوله تعالى : و يدعوننا رغبا و رهبا.(99)
ما را از روى رغبت و ترس مى خوانند.
و قـوله تـعالى : قال رجلان من الذين يخافون انعم الله عـليهما ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و عـلى الله فـتـوكـلوا ان كـنـتـم مـؤ منين ،(100) يعنى مدحهم بذلك .
دو مـرد از كسانى كه از خدا مى ترسيدند گفتند: خدا بر آن دو انـعـام فـرمـود. داخـل شـويد بردايشان از آن در. پس چون داخـل شـديـد شـمـا غـالبـانـيـد و بـر خـدا تـوكل كنيد اگر از مؤ منين مى باشيد. (شاهد در اين آيه جمله (يـخـافـون ) اسـت كه مى فرمايد: خدا بر آن دو انعام فـرمـود براى اين كه از خدا مى ترسيدند. و به نظر حقير ايـن آيـه كـريـمـه با منظور مؤ لف تناسب ندارد، ولى چون بنابر ترجمه كتاب است نخواستم از قلم بيفتد. مترجم ).
و قـال سـبـحـانه ، عن هابيل يروى قوله : انى اخاف الله رب العالمين .(101)
خـداونـد از زبـان هـابـيـل فـرزنـد آدم نـقـل مـى فـرمـايـد كـه در جـواب بـرادرش قـابـيـل ، كه او را تهديد به قتل كرد، گفت : اگر تو دست بـه سـوى مـن دراز كنى كه مرا بكشى من دست به سوى تو دراز نـمـى كـنـم ؛ بـراى ايـن كه من از خداى رب العالمين مى ترسم .
و قال : و اتقون يا اولى الالباب .(102)
اى صاحبان عقل از من بترسيد.
و الايات فى ذلك كثيره يعتبر بها و يتفكر فيها من اسعده الله تـعـالى بـالتـذكـره و اءيقظه بالتبصره و لم يخلد الى الامـانـى و الكلام به فان قوما غرتهم امانى المغفره و العـفـو و خـرجـوا مـن الدنـيـا بـغـيـر زاد مـبـلغ و لا عـمل نافع فخسرت تجارتهم و بارت صفقتهم و بدالهم من الله مـا لم يـكـونوا يحسبون فنسال الله توفيقا و تسديدا يـوفـقـنـا بـه مـن الغـفـله و يـرشـدنـا الى طـريـق الهـدى و الرشاد.
آيات در اين مورد بسيار است كه هر كس خدا به او سعادت داد از آنـهـا عـبرت مى گيرد و در آنها فكر مى كند و ياد آور مى شـود آن كـس كـه خدا او را از خواب غفلت بيدار كرد و به او بينايى داد و در آرزوهاى دائمى باقى نماند و به آرزو كلام نگفت . پس به درستى كه دسته اى به آرزوى مغفرت و عفو مـغـرور شده اند و از دنيا خارج مى گردند بدون توشه اى كـه آنـهـا را به منزل برساند و بدون عملى كه براى آنها نفعى داشته باشد. پس تجارت آنها با ضرر توام و معامله آنـهـا بـدون بهره است . و ظاهر شود براى آنها از خدا آنچه كه گمان نمى بردند. پس از خدا توفيق مى خواهم كه ما را از غفلت خارج فرمايد و ما را به راه هدايت ارشاد فرمايد.
يقول العبد الفقير الى رحمه ربه و رضوانه ابو محمد الحـسـن بـن الى الحـسـن بن محمد الديلمى جامع هذه الايات من الذكـر الحـكـيـم انـمـا بدئت بالموعظه من كتاب الله تعالى لانـه احـسـن الذكـر و ابـلغ المـوعـظـه و تابعته انشاء الله بكلام عن سيدنا و مولينا رسول الله صلى الله عليه و آله المـؤ يـد بـالوحـى المـسـدد بـالعـصـمة الجامع من الايجاز و البلاغه ما لم يبلغه احد من العالمين .
بـنـده فـقير به سوى رحمت و رضوان خدايش ابو محمد حسن بـن ابى الحسن ابن محمد ديلمى جمع كننده اين آيات از قرآن كـريـم چنين گويد: علت و جهت اين كه به مواعظ كتاب خداى تـعـالى ابـتـداء كـردم اين است كه آن نيكوترين ذكر است و رسـاتـريـن مـوعـظـه است . و دنبال آن انشاءالله كلام سيد و مولاى خود رسول خدا صلى الله عليه و آله را ذكر مى كنم ، كـه آن بـزرگـوار را وحـى الهـى تـاءيـيـد نـمـوده و عـصمت پشتيبان اوست و داراى مقام جامعيت مختصر گويى و بلاغت است بـه حـدى كـه احـدى از خـلق اوليـن و آخـريـن بـه آن درجـه نرسيده است .
فـقـد قـال صـلى الله عليه و آله : اوتيت جوامع الكلم . و لقد صدق رسول الله صلى الله عليه و آله فانه اذا فكر العـبـد فـى قـوله صـلى الله عليه و آله اكثروا من ذكر هادم اللذات عـلم انـه قد اتى بهذه اللفظة على جوامع العظه و بـلاغـه التذكره دل على ذلك قول الله تعالى فى امتنانه عـلى ابـراهـيم و ذريته عليه و عليهم السلام : انا اخلصناهم بـخـالصـه ذكـرى الدار.(103) و فـى قـوله صـلى الله عـليـه و آله ايـاك و مـا تـعـتـذر مـنـه . فـقـد دخل فى هذه اللفظه جميع آداب الدنيا.
پس به تحقيق پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به من گـفـتـار و كـلام جـامـع داده شد. و البته راست فرموده است ؛ بـراى ايـن كه وقتى شخص در اين فرمايش آن حضرت فكر كـنـد كـه فـرمـود: بسيار ياد كنيد خراب كننده لذتها را. مى داند كه اين كلام حضرت جامع موعظه و بلاغت و تذكر است . و بـر آن دلالت دارد. ايـن فـرمـايـش خـداى متعال در مورد منت نهادن بر ابراهيم و ذريه او عليه السلام : بـه درسـتى كه ما قرار داديم ابراهيم و ذريه او را خالص بـراى خـود يـك نـوع خـالص بودنى كه با هيچ چيز مخلوط نـيست . و آن عبارت است از يادآورى آنها خانه آخرت را در هر حـال . و آنـهـا هر عملى و هر عبادتى انجام مى دادند نظرشان جوار خداوند متعال بود و فائز شدن به لقاى حق . و تعبير دار و خانه براى اين است كه خانه حقيقى خانه آخرت است و دنـيـا مـحـل عـبـور اسـت . و بـاز دلالت دارد بـر صدق گفتار رسـول الله صـلى الله عليه و آله اوتيت جوامع الكلم ، اين فـرمـايـش حضرت : بپرهيز از چيزى كه بعد بخواهى از آن عذر خواهى كنى . اين جمله جميع آداب معاشرت و برخورد با نـوع و هـر گـونـه صـحبت و عمل را فرا مى گيرد، كه اگر انسان همين را در نظر داشته باشد كه نحوى رفتار كند كه نـخـواهـد از كـسـى عـذر خـواهـى كـند چه مقدار دامنه اين مطلب وسيع است .
و فى قوله صلى الله عليه و آله : دع ما يريبك الى مالا يريبك .
جـمـله ديـگـر كـه شاهد است اين است كه مى فرمايد: واگذار آنـچـه تـو را بـه شـك مـى انـدازد و عـمـل كن به چيزى كه در آن شك ندارى . با اين جمله از جميع شبهات جلوگيرى مى كند.
و قـوله صـلى الله عـليه و آله : الامر ثلاثه امر استبان رشده فاتبعوه و امر استبان غيه فاجتنبوه و امر اشتبه عليكم فردوه الى الله . و فى قوله : اياك و ما يسوء الادب . فقد استوفى بذلك كل مكروه و مذموم .
شـاهـد ديـگـر براى صدق فرمايش حضرت كه : به من قوه گفتن كلام جامع داده شده است ، اين دو فرمايش آن بزرگوار اسـت : هـمـه امـور در بـرخـورد بـا وظـايـف ديـنـى از سـه حـال خارج نيست : يكى امرى كه رشد و صلاح و حليت و مباح بـودن آن ظـاهـر است پس آن را پيروى كنيد. ديگر امرى است كه ظلالت و گمراهى در آن عمل ظاهر است . پس از آن دورى و اجـتـنـاب نـمـاييد. و سوم امرى است مشتبه كه حقيقت آن را نمى دانـيـد، پـس آن را بـه خـدا واگذار كنيد، يعنى اعتقاد شما در امـور مشتبه امر واقعى آن باشد كه آنچه هست همان است و خدا مى داند و ما را با آن كارى نيست ؛ چون نمى دانيم . و اما جمله ديـگر: بر تو باد به دورى كردن از آنچه سبب بى ادبى و سـوء اخـلاق است ، كه در اين جمله جامع دورى كردن از همه كارهاى مكروه و مورد مذمت يادآور شده است .
و فـى احـاديـثـه مـن المـواعـظ و الزواجـر مـا هـو ابـلغ مـن كل كلام مخلوق .
در احـاديـث آن حـضـرت از موعظه ها و منع ها چيزى هست كه از كلام جميع خلايق رساتر است .
و انـا اذكـر انـشـاء الله مـا تـيـسر ايراده بحذف الاسانيد لشـهـرتـهـا فـى كـتـب اسـانـيـدهـا و اتـبـع ذلك بـكـلام اهل بيته و من تابعهم من الصالحين .
و من انشاء الله آنچه كه ذكر آن مقدور باشد بدون سند ذكر مـى كـنـم ؛ چـون سـنـد آن در كـتـابـهـا مـشـهـور اسـت . و دنبال آن كلام خاندان آن بزرگوار و كسانى كه از صالحين متابعت آن بزرگواران نمودند ذكر مى كنم .
قـال انـس بـن مـالك : جـاء رجـل الى رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله فـقـال يـا رسـول الله اشـكـو اليـك قـسـوة قـلبـى فقال صلى الله عليه و آله : اطلع على القبور و اعتبر بيوم النشور.
انس بن مالك گفت : مردى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمـد عـرض كـرد يـا رسـول الله بـه شـمـا شـكـايت مى كنم قساوت قلب خود را. حضرت دو چيز براى رفع قساوت قلب او بـيـان كـرد. فـرمـود: در قـبـرسـتـان حـضور پيدا كن و از اهل قبور اطلاع حاصل كن . و عبرت بگير از روز قيامت و نشر مردم و نامه هاى اعمال آنان .
و قـال صـلى الله عـليه و آله : عودوا المرضى و اتبعوا الجنائز يذكركم الاخرة .
بـه عـيـادت مـريضان برويد و دنبال جنازه ها حركت كنيد تا به ياد آخرت بيفتيد. و قد حث الله تعالى فى الموعظه و نـدب اليـهـا رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله بـهـا فـقـال : ادع الى سـبـيـل ربـك بـالحـكـمه و الموعظه الحسنه .(104)
بـه تـحقيق خداى متعال در موعظه مبالغه فرمود و پيغمبر را دعـوت فـرمـود كه از همان راه مردم را به حق دعوت كند، پس فـرمـود: مردم را با گفتار حكيمانه و موعظه نيكو به راه حق بـخـوان و قـال تـعـالى : و عـظـهـم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا.(105)
آنان را موعظه كن و در ميان آنها با گفتار رسا تكلم كن .
و قال : و ذكر فاءن الذكرى تنفع المومنين .(106)
و يادآورى كن كه ياد آوردن به مؤ منين نفع مى رساند.
و قال : و ذكرهم بايام الله ،(107) يعنى يوم القيمه و يـوم المـوت و يـوم المـسائله القبر و يوم النشور. و مساءله سـلامه هذه الايام سئل الله تعالى عيسى بن مريم بقوله : و السـلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا.(108) و ان كـان قـوله يـوم ولدت فـيـه فـقـد سـئل انـواع الشـكـر عـلى سـلامـتـه مـنـه يدل على شده المشقة .
و فـرمـود: روزهـاى خدا را به آنان يادآورى كن كه مراد روز قيامت و روز مرگ و روز سؤ ال قبر و روز محشور شدن خلائق از قبور مى باشد.
حـضـرت عـيـسـى بـن مـريـم سـلامتى اين روزها را از خدا سؤ ال نـمـود بـه ايـن كـه گـفـت : سلام بر من روز ولادت و روز مرگ و روز زنده شدن بعد از مرگ ، و گر چه سلامتى روز ولادت مـتضمن درخواست انواع شكر بر سلامتى او در آن روز مـى بـاشـد كـه دلالت بـر شـدت مـشـقـت و سـخـتـى آن حال دارد.
مـصـنـف ايـن كتاب خدا او را رحمت كند گويد: اين كتاب را به پنجاه و چهار باب مرتب كردم .
_____________________________________________
پاورقی:
1- سوره نساء، آيه 165.
2- سوره طه ، آيه 134.
3- سوره اسراء، آيه 15.
4- سوره يونس ، آيه 57.
5- سوره آل عمران ، آيه 30.
6- سوره بقره ، آيه 235.
7- سوره بقره ، آيه 223.
8- سوره بقره ، آيه 197.
9- سوره بقره ، آيه 281.
10- سوره بقره ، آيه 123.
11- سوره لقمان ، آيه 33.
12- سوره حج ، آيه 1.
13- سوره نساء، آيه 1.
14- سوره زمر، آيه 16.
15- سوره بقره ، آيه 24.
16- سوره انبياء، آيه 1 و 2.
17- سوره نور، آيه 21.
18- سوره تحريم ، آيه 6.
19- سوره بقره ، آيه 196.
20- سوره انفطار، آيه 6.
21- سوره حديد، آيه 16.
22- سوره مؤ منون ، 115.
23- سوره قيامت ، آيه 36 و 37.
24- سوره اعراف ، آيه 97 و 98.
25- سوره نازعات ، آيه 37 ـ 41.
26- سوره فاطر، آيه 37.
27- سوره زمر، آيه 54.
28- سوره نور، آيه 31.
29- سوره تحريم ، آيه 8.
30- سوره مائده ، آيه 74.
31- در اين كتاب 17 نام از اسمهاى قيامت ذكر شده و هر كـدام از آنـهـا دلالت بـر يـك نـوع شـدت و هـول و وحـشـت و عـظـمـت روز قـيـامـت دارد، چـنـانـچـه بـر اهل تتبع پوشيده نيست . مترجم
32- سوره نمل ، آيه 87 ـ 88.
33- سوره احقاف ، آيه 35.
34- سوره ق ، آيه 41.
35- سوره طور، آيه 9.
36- سوره قلم ، آيه 42 و 43.
37- سوره معارج ، آيه 8 ـ 14.
38- سوره مزمل ، آيه 14.
39- سوره مزمل ، آيه 17.
40- سوره قيامت ، آيه 30.
41- سوره قيامت ، آيه 12 و 13.
42- سوره مرسلات ، آيه 35 و 36.
43- سوره مرسلات ، آيه 38.
44- سوره مرسلات ، آيه 35 و 36.
45- سوره نازعات ، آيه 6.
46- سوره نازعات ، آيه 35 و 36.
47- سوره قارعه ، آيه 114.
48- سوره ق ، آيه 30.
49- سوره كهف ، آيه 49.
50- سوره محمد، آيه 24.
51- سوره غافر، آيه 18.
52- سوره مريم ، آيه 39.
53- سوره نجم ، آيه 57 و 58.
54- سوره ابراهيم ، آيه 44 و 45.
55- سوره مطففين ، آيه 4 6.
56- سوره آل عمران ، آيه 30.
57- سوره حج ، آيه 2.
58- سوره مزمل ، آيه 17 ـ 18.
59- سوره آل عمران ، آيه 106.
60- سوره زلزله ، آيه 99.
61- سوره دخان ، آيه 41.
62- سوره عبس ، آيه 34 ـ 37.
63- سوره نحل ، آيه 111.
64- سوره نباء، آيه 40.
65- سوره مؤ من ، آيه 52.
66- سوره فجر، آيه 26.
67- سوره ابراهيم ، آيه 48.
68- سوره كهف ، آيه 47 ـ 48.
69- سوره انعام ، آيه 94.
70- سوره انبياء آيه 104.
71- سوره انبياء آيه 47.
72- سوره لقمان آيه 16.
73- سوره حجر، آيه 92.
74- سوره اعراف ، آيه 6 و 7.
75- سوره يس ، آيه 12.
76- سوره مجادله ، آيه 6.
77- سوره فرقان ، آيه 27.
78- سوره نساء، آيه 110.
79- سوره بقره ، آيه 222.
80- سوره انعام ، آيه 54.
81- سوره آل عمران ، آيه 130.
82- سوره نساء، آيه 64.
83- سوره زمر، آيه 53.
84- سوره نساء، آيه 48.
85- سوره آل عمران ، آيه 133.
86- سوره غافر، آيه 60.
87- سوره طلاق ، آيه 20.
88- سوره طلاق ، آيه 4.
89- سوره طلاق ، آيه 5.
90- سوره يونس ، آيه 63.
91- سوره يونس ، آيه 58.
92- سوره زخرف ، آيه 69 ـ 71.
93- سوره ق ، آيه 31 ـ 33.
94- سوره ابراهيم ، آيه 14.
95- سوره نازعات ، آيه 40.
96- سوره رحمن آيه 46.
97- سوره فاطر، آيه 28.
98- سوره طور، آيه 26 ـ 28.
99- سوره انبياء، آيه 90.
100- سوره مائده ، آيه 23.
101- سوره مائده ، آيه 28.
102- سوره بقره ، آيه 197.
103- سوره ص ، آيه 46.
104- سوره نحل ، آيه 125.
105- سوره نساء، آيه 63.
106- سوره ذاريات ، آيه 55.
107- سوره ابراهيم ، آيه 5.
108- سوره مريم ، آيه 33.