بهترين همدم
حُسْنُ الْخُلْقِ خَيْرُ قَرينٍ.(87)
خوش خوئى بهترين همدم است .
گرامى ترين حسب
اَكْرَمُ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلْقِ.(88)
گرامى ترين حسب و اصالت خانوادگى ، خوش خُلقى است .
معجزه خوشرويى
اَلْبِشْرُ يُطْفى نارَ الْمُعانَدَةِ.(89)
خوشرويى ، آتش دشمنى را خاموش مى كند.
منش آزادمردان
اَلطَّلاقَةُ شيمَةُ الْحُرِّ.(90)
گشاده رويى خصلت آزاد مرد است .
نيكى بدون هزينه
اَلْبِشْرُ إ سْداءُ الصَّنيعَةِ بِغَيْرِ مَؤُونَةٍ.(91)
خوشرويى احسانى است بى هزينه .
خوشرويى نسبت به دوستان
اَلْبِشْرُ يُونِسُ الرِّفاقَ.(92)
خوشرويى به دوستان اُنس بيشترى مى دهد.
خوشرويى ، منشاء بخشش
اَلْبِشرُ اَوَّلُ النَّوالِ.(93)
خوشرويى ، سرآغاز بخشش است .
همنشين بى بديل
لا قَرينَ كَحُسْنِ الْخُلْقِ.(94)
هيچ همنشينى ، بسان خوش خلقى ، نيست .
ثمره خوش خويى
حُسْنُ الْخُلْقِ يُورِثُ الْمحَبَّةَ و يُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ.(95)
خوش خلقى محبّت به جاى مى گذارد و به مودّت تحكيم مى بخشد.
مصافحه به هنگام ديدار
اِذا لَقيتُمْ إِخْوانَكُمْ فَتَصافَحُوا وَ اءَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشاشَةَ.(96)
وقتى برادرانتان را ديدار كرديد با يكديگر دست بدهيد و خوشرويى خود را ظاهر كنيد.
ماهيت تندخويى
اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لاِنَّ صاحِبَها يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ، مُسْتَحْكَمٌ.(97)
تـنـدخـويى نوعى ديوانگى است . چرا كه تندخو پشيمان گردد و اگر پشيمان نگشت ديوانگى اش استوار است .
معاشرت با مردم
مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِى اَخْلاقِهِمْ اءَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ.(98)
هماهنگى با اخلاق و رسوم مردم [در موارد مشروع ] مايه امنيت از دشمنى و كينه آنان است .
بهترين خوى ها
خَيْرُ الاْخْلاقِ اَبْعَدُها مِنَ اللِّجاجِ.(99)
بهترين خُلق ها آن است كه از ستيزه جويى دورتر باشد.
تعصب پسنديده
إِنْ كـَانَ لاَبـُدَّ مـِنَ الْعـَصـَبـِيَّةِ فـَلْيـَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الاْفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الاْمُورِ.(100)
اگـر قـرار اسـت تـعـصّبى در كار باشد بايد به خاطر اخلاق پسنديده ، كردار نيك و كارهاى خوب باشد.
ثمره اخلاق زشت
مَنْ لَمْ يُصْلِحْ اَخْلاقَهُ كَثُرَتْ بَوائِقُهُ.(101)
كسى كه اخلاقش را اصلاح نكند گرفتارى هايش زياد شود.
رابطه خودسازى و تربيت
اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ.(102)
با ريشه كن كردن بدى از سينه خود، بدى را از سينه ديگران ، بيرون كن !
لجاجت
اَللِّجاجُ عُنْوانُ الْعَطَبِ.(103)
خصومت كردن با مردم ، مبداء هلاكت است
87 ـ تحف العقول ، ص 219.
88 ـ نهج البلاغه ، ح 37، ص 1104.
89 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 150.
90 ـ همان ، ص 127.
91 ـ همان ، ص 388.
92 ـ همان ، ص 191.
93 ـ همان ، ص 167.
94 ـ نهج البلاغه ، ح 109، ص 1139.
95 ـ شرح غررالحكم ، ج 3، ص 418.
96 ـ خصال ، شيخ صدوق ، ص 633.
97 ـ نهج البلاغه ، ح 247، ص 1199.
98 ـ نهج البلاغه ، ح 393، ص 1275.
99 ـ شرح غررالحكم ، ج 3، ص 425.
100 ـ نهج البلاغه ، خ 234، ص 799.
101 ـ تحف العقول ، ص 237.
102 ـ نهج البلاغه ، ح 169، ص 1170.
103 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 202.