منتشر شده در 16 فروردين 1394

329 - حدیث اسرار بلند شدن رکوع‏

قال الصادق - علیه‏السلام -:
فقال: ارفع راسک. فرفعت راسی؛ فنظرت الی شی‏ء ذهب منه عقلی؛ فاستقبلت الارض بوجهی و یدی فالهمت ان قلت: سبحان ربی الاعلی و بحمده لعلو ما رایت. فقلتها سبعا، فرجعت الی نفسی. کلما قلت واحدة منها، تجلی عنی الغشی؛ فقعدت فصار السجود فیه سبحان ربی الاعلی و بحمده. و صارت القعدة بین السجدتین استراحة من الغشی و علو ما رایت. فالهمنی ربی - عزوجل - و طالبتنی نفسی ان ارفع راسی؛ فرفعت فنظرت الی ذلک العلو فغشی علی، فخررت لوجهی و استقبلت الارض بوجهی و یدی و قلت: سبحان ربی الاعلی و بحمده. فقلتها سبعا؛ ثم رفعت راسی فقعدت قبل القیام لاثنی النظر فی العلو. فمن اجل ذلک صارت سجدتین و رکعة و من اجل ذلک صار القعود قبل القیام قعدة خفیفة؛
پس فرمود: سر بردار سر برداشتم، چیزی دیدم که از آن عقلم از سر رفت، و به صورت و دو دست بر زمین قرار گرفتم؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه دیدم گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست . این را هفت بار گفتم؛ پس به خود آمدم. هر بار که می‏گفتم حالت غشوه از من باز می‏شد، آن گاه نشستم: از این رو ذکر سبحان ربی الاعلی و بحمده در سجده قرار داده شد. و نشستن بین دو سجده، استراحتی شد از آن غشوه و عظمت و والایی آن چه دیدم. پس پروردگارم عزوجل به من الهام فرمود و خود نیز خواستم سر بلند کنم، سر برداشتم و به آن علو و عظمت نگریستم و بیهوش شدم و بر زمین افتادم و با صورت و دو دست رو به زمین کردم و گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده این را هفت مرتبه گفتم، آن گاه سر برداشتم و پیش از ایستادن نشستم تا بار دیگر به آن علو و عظمت نظر کنم از این رو در هر رکت نماز دو سجده و یک رکوع مقرر شد و نیز نشستن قبل از قیام، نشستنی کوتاه مقرر گردید. 
علل الشرایع، ج 2، ص 312


منتشر شده در 16 فروردين 1394

328 - حدیث فلسفه رکوع‏

عن مصباح الشریعة، قال الصادق - علیه‏السلام -:
لا یرکع عبدالله رکوعا علی الحقیقة، الا زینة الله تعالی بنور بهائه و اظله فی ظلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه. و الرکوع اول و السجودثان، فمن اتی بمعنی الاول صلح للثانی. و فی الرکوع ادب و فی السجود قرب، و من لا یحسن الادب لا یصلح للقرب. فارکع رکوع خاضع لله بقلبه متذلل و جل تحت سلطانه؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن علی ما یفوته من فائدة الراکعین. و حکی ان الربیع ابن خثیم کان یسهر باللیل الی الفجر فی رکعة واحدة؛ فاذا هو اصبح رفع خ ل: تزفر و قال: اه! سبق المخلصون و قطع بنا. و استوف رکوعک باستواء ظهرک، و انحط عن همتک فی القیام بخدمته الا بعونه، و فر بالقلب من وساوس الشیطان و خدائعه و مکائدة؛ فان الله تعالی یرفع عباده بقدر تواضعهم له و یهدیهم الی اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته علی سرائرهم؛
از کتاب مصباح الشریعه نقل است که امام صادق ع فرمود: هیچ بنده‏ای برای خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آن که خداوند تعالی او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایش درآورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اول است و سجود مرحله دوم؛ هرکس معنی و حقیقت اولی را به جای آورد، شایستگی دومی را یافته است. در رکاب ادب عبودیت است و در سجود قرب به معبود است؛ و کسی که به نیکی، ادب نگزارد، قربت را نشاید. پس رکوع کن همانند رکوع کسی که قلبا خاضع برای خداست و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک می‏باشد؛ و چون راکعی از بیم و اندوه از دست دادن بهره راکعان حقیقی تن فرود آورد، اعضای خود را فرود بیاور. و از ربیع بن خثیم حکایت شده است که با یک رکوع شب را به صبح می‏رساند و چون به صبح می‏رسید صبح می‏کرد قامت راست می‏کرد نسخه: ناله می‏کرد و می‏گفت: آه! مخلصان پیشی گرفتند و ما از راه ماندیم. و رکوع خود را کامل انجام ده به اینکه پشت خود را هموار کنی؛ و از این پندار که به قدرت و همت خود به خدمت او قیام کنی فرود آی که این امکان ندارد جز به یاری او. و قلب را از وسوسه‏های شیطان و فریبها و نیرنگهایش فراری ده که خداوند تعالی بندگان خود را به میزانی که در برابر او کرنش کنند بلند می‏کند؛ و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده، به حقیقت فروتنی و کرنش در برابر خود هدایت می‏فرماید. 
مصباح الشریعه، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108

منتشر شده در 16 فروردين 1394

326 - حدیث سجده فراوان‏

عن الصادق - علیه‏السلام - قال:
جاء رجل الی رسول الله - صلی الله علیه و آله - فقال: یا رسول الله! کثرت ذنوبی و ضعف عملی فقال رسول الله - صلی الله علیه و آله -: اکثر السجود فانه یحط الذنوب کما یحط الریح ورق الشجر؛
مردی پیش پیامبر ص آمد و گفت: یا رسول الله! گناهانم بی شمار است ولی عمل نیک من اندک است، پیامبر ص فرمود: سجده فراوان به جای آور؛ زیرا سجده گناهان را دور می‏سازد، همچنان که باد برگ درخت را می‏ریزاند. 
بحارالانوار، ج 85، ص 162. امالی صدوق، ج 76، حدیث 11


منتشر شده در 16 فروردين 1394

327 - حدیث اسرار تکبیرة الاحرام‏

عن الصادق - علیه‏السلام -:
اذا کبرت فاستصغر ما بین العلا و الثری دون کبریائه؛ فان الله اذا اطلع علی قلب العبد و هو یکبر و فی قلبه عارض عن حقیقة تکبیره قال: یا کاذب، اتخدعنی؟ و عزتی و جلالی لاحرمنک حلاوة ذکری و لاحجبنک عن قربی و المسارة بمناجاتی. فاعتبر انت قلبک حین صلوتک فان کنت تجد حلاوتها و فی نفسک سرورها و بهجتها و قلبک مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته، فاعلم انه قد صدقک فی تکبیرک له؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة، انه دلیل علی تکذیب الله لک و طردک عن بابه؛
چون تکبیر نماز را گفتی، آن چه را ما بین آسمان و زمین است، در مقابل کبریاء خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده، زمانی که تکبیر می‏گوید، بنگرد و در دل او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش می‏دارد، به او گوید: ای دروغگو آیا مرا می‏فریبی؟ به عزت و جلالم سوگند که از شیرینی یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانی مناجاتم محجوبت سازم. پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینی نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت حاصل از آن را می‏یابی و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت می‏برد، بدان که خداوند، تو را در تکبیری که بر زبان رانده‏ای، تصدیق فرموده است؛ وگرنه، بدان که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینی عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در تکبیرت دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است. 
مصباح الشریعة، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230

منتشر شده در 16 فروردين 1394

325 - حدیث ذکر و تسبیح در شبانه روز

عن الصادق - علیه‏السلام - قال:
قال ابلیس خمسة اشیاء لیس لی فیهن حیلة و سائر الناس فی قبضتی: من اعتصم بالله من نیته الصادقة فاتکل علیه فی جمیع اموره و من کثر تسبیحه فی لیله و نهاره، و من رضی لاخیه المومن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع علی المصیبة حین یصیبه و من رضی بما قسم الله له؛
ابلیس گفت: پنج کس را نمی‏توانم مورد حیله و فریب خویش قرار دهم و آن پنج نفر عبارتند از: کسی که با نیت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تکیه کند، کسی که در شبانه روز ذکر و تسبیح فراوان گوید و کسی که برای برادر مومن خود می‏پسندد آن چه را برای خود می‏پسندد، و کسی که در مصیبتی که بر او روی شد جرع نکند و شکیبا باشد، و کسی که بدانچه خدا برای او مقرر داشت، راضی باشد. 
المواعظ العددیه، ص 162