تربيت کودک در جهان امروز - 9
وجـه امـتـياز هر فردى را بايد در منش و شخصيت او و به عبارت ديگر، در واكنشهايى كه در برابر پديده هاى مختلف از خود نشان مى دهد، جستجوكرد.
در روان شـنـاسـى ، شـعـبه اى به وجود آمده است كه به نام كاراكترلوژى [86] يا خصلت شناسى خوانده مى شود.
اين علم در عين اين كه ناقدان سرسختى دارد، طرفداران پرو پا قرصى نيز دارد.
بديهى است كه اين علم ،سعى مى كند كه افراد را آن چنان كه هستند، بشناسد و اسرار درونى آنها را كشف كند.
يقينا شناسايى دقيق افراد و حتى خويشتن ،فوايد ارزنده اى را در بر دارد.
شـخصى كه خود را بشناسد خيلى بهتر و سريع تر از افرادى كه خود رانشناخته اند، مى تواند در راه ترقى و تكامل ، گام بردارد و نيازمندى هاى خودرامرتفع سازد.
جـمله تاريخى خود را بشناس ! در تعليمات سقراط حكيم ، همچنان باقى مانده است و از نظر آيين مقدس اسلام خودشناسى مقدمه خداشناسى وخداشناسى وسيله يك زندگى آرام و خوش و دور از نگرانى و اضطراب است .
كاراكترلوژى در آموزش و پرورش ، راهنماى خوبى است .
متصديان آموزش و پرورش مى توانند در پرتو اين علم در راه ايجاد دگرگونى مطلوب در افرادى كـه تـحت تربيت هستند گام هاى موثرى بردارند وآنها را به شاهراه سعادت هدايت نمايند، زيرا تا خـصـوصـيـات جـسـمـى و روانـى افـراد شـنـاخـتـه نـشـود و واكنش هاى مختلفى كه در برابر پـديـده هـاى مختلف ، از خود نشان مى دهند كشف نشود، آموزش و پرورش آنها به نحو مطلوب و مترقى ، امكان پذير نخواهدبود.
عـيـب عـمده كار كسانى كه وظيفه خطير آموزش و پرورش را به عهده گرفته اند، اين است كه مـانند يك فرمانده مستبد همواره با جمله بكن و نكن !قدرت خود را به رخ افرادى كه تحت تربيت آنـهـا هـستند مى كشند و بدون اين كه به شخصيت و خصايل ذاتى و اكتسابى آنها احترام كنند، از آنهامى خواهند كه دستورها و تكاليف را بدون چون وچرا انجام دهند، به همين جهت مى بينيم كه هـمواره شكافى عميق ميان اين دو طبقه ـكه بايد بيش از همه طبقات به يكديگر نزديك بوده و با يكديگر تفاهم داشته باشند ـوجود دارد و نتيجه مطلوب نيز كمتر گرفته مى شود.
براى رفع اين عيب بزرگ است كه كاراكترلوژى در خدمت آموزش و پرورش درآمده است : محيط خانه يا محيط خصايل ارثى ، محيط مدرسه يامحيط اكتسابات ، محيط اجتماع يا محيط به كار بستن اكـتـسـابـات سـه عـامـل مـهـم تشكيل شخصيت و منش افراد هستند و بر روى خصلت انسانى تاثيربه سزايى مى گذارند.
بـه كار بستن اكتسابات ، در عين حال جنبه آموزندگى دارد، يعنى در اين حالت ، اكتسابات انسان در نـهاد آدمى رسوخ مى كند و افقهاى تازه اى به روى انسان گشوده مى شود و انسان از خويشتن ، مى آموزد.
از نـظـر آمـوزش و پرورش ، توصيه مى شود كه انسان همواره تعادل ميان اكتسابات و به كار بستن آنها را حفظ كند، يعنى هم دنبال دانش هاى نو برود وهم آنچه را ياد گرفته است ، به كار ببندد.
اگـر صرفا به كار ببندد و اكتساب و آموزش در كار نباشد، تعادل از دست مى رود و ارزش مطالب آموختنى گذشته نيز كم مى شود.
پـيـامـبر اسلام ، سفارش مى كند كه از گهواره تا گور دانش بجوييد و كرارا در كلمات پيشوايان اسلام آمده است كه علم بدون عمل ، ارزشى ندارد.
خلاصه ، عوامل مذكور در حقيقت ، سرنوشت انسان را تعيين و مسير زندگى او را رسم مى كنند و بـراى شـناسايى منش و شخصيت افراد و آموزش وپرورش صحيح آنان ، ناگزيريم اين عوامل را به طور كامل ، مورد توجه و دقت قرار دهيم .
عوامل ديگر
مـطـلـبى كه ما را نسبت به نوآموزان ، نگران مى كند اين است كه ، آنها گاهى رو به فساد و تباهى مى روند و دستخوش انحراف مى گردند، بااين كه مدرسه و محيط تشكل خصايل ارثى يعنى خانه ، چنين اقتضايى را ندارند.
اين جاست كه ما بايد به سراغ عوامل ديگر برويم و متوجه باشيم كه نفوذ آنها هم شايد دست كمى از عوامل سه گانه مذكور نداشته باشد.
اين عوامل خيلى آسان ، بدون توجه مربيان كار خود را مى كنند و مسير زندگى اطفال و جوانان را درست بر خلاف مسيرى كه خانه و مدرسه رسم كرده اند، ترسيم مى كنند.
از همين جا فرق عمده مردم عصر ما با مردم عصرهاى گذشته روشن مى شود.
ايـن كه مى بينيم مردم گذشته كمتر از مقتضيات خانوادگى و تربيتى منحرف مى شدند و مردم امروز، خيلى زياد منحرف مى شوند، علت آن را بايد درارمغان هاى تمدن قرن طلايى جستجوكرد.
انسان از آغاز كودكى با يك سلسله داستان هاى راست يا دروغ سر و كار دارد.
ايـن داسـتـان ها را يا از زبان اين و آن ، يا از راديو، تلويزيون و فيلمهاى سينما يا از كتاب ها، جرايد و مجلات فرا مى گيرد.
قـهرمانان داستان هاى شورانگيز، به خصوص اگر در آن داستان ها جنبه هاى هنرى به خوبى به كار رفـته و از ذوقى لطيف و سرشار الهام گرفته باشد،فوق العاده در نظر انسان اهميت پيدا مى كند و انسان مى كوشد تمام خصوصيات زندگى خود را با وضع آنها منطبق سازد.
كمتر كسى پيدا مى شود كه داراى استقامت باشد و تحت تاثير قرار نگيرد.
در هـر اجـتـمـاعـى افـراد زبـده و بـرجسته ، مورد توجه قرار مى گيرند و توجه سايرين را به خود جـلـب مـى كنند، طبق اصول روان شناسى رفتار اين قبيل افراد، در روحيه ديگران اثر مى گذارد، ايـنـها نيز به نوبه خود قهرمانانى هستند كه درتعيين مسير زندگى توده مردم نقش مهمى بازى مى كنند.
بـدون تـرديـد، ايـنها اگر واجد صفات عالى و كمالات انسانى باشند، به خوبى مى توانند جامعه را به سوى كمال رهبرى كنند و پيشوايان معنوى و روحانى براى جامعه خويش باشند، ولى بايد به حال جـامـعـه اى تـاسـف خـورد كه افراد سرشناس و معروف آن و به عبارت ديگر، قهرمانان آن جامعه فاقدكمالات انسانى بوده و عناصرى كثيف و آلوده باشند [87] .
پيامبر عالى قدر اسلامر با توجه به جنبه هاى روحى انسان ها فرمود: مردم به دين زمامداران خويش هستند.
روان شناسان مى گويند: قهرمان جويى از خصوصيات سنين تكليف و شباب است .
همچنين شركت در دسته هاى اجتماعى باشگاه ها، دوره ها، انجمن هاى سرى وغيره ، در اين دوره خيلى رايج است .
اكـنـون بـه تناسب نيازمندى هاى هر طبقه از جامعه ، نشريات مخصوصى به وجود آمده است : براى كـودكـان ، كـتـاب هـا و مـجـلات مـخـصوصى منتشرمى شود، جوانان هم به نوبه خود كتاب ها و مجلاتى دارند،بانوان نيز از اين رهگذر، بى بهره نمانده اند.
حوادث جالب توجه و اخبار وحشتناك و تكان دهنده اى كه احيانا با زرق وبرق و عكس و تفصيلات در اختيار مردم گذارده مى شود!چيزى نيستند كه بتوان از نظر دور داشت .
مسائل جنسى و جناياتى كه در حوزه امور جنسى رخ مى دهد و به وسيله جرايد و مجلات غربى با آب و تاب در دسترس عموم قرارمى گيرد،بدون ترديد تاثير به سزايى در زندگى انسان دارد.
انتشار اين قبيل مطالب ، بشر را در ورطه سقوط قرارداده است .
برخى هنوز ترديد دارند كه آيا اين قبيل مطالب را بايد با وضوح و روشنى براى كودكان بيان كرد، يا به طور كلى آنها را در عالم بى خبرى نگاه داشت .
شايد بهترين راه اين باشد: به جاى اين كه اين قبيل مطالب با آب و تاب نقل شود، نقل آنها به اجمال بـرگـزارگـردد و در عوض ، عواقب شوم و ندامت هاو بدبختى هايى كه به دنبال دارد، با وضوح و تفصيل نقل شود، تا درس عبرت شود و جنبه آموزشى و پرورشى پيدا كند.
در مورد جنايات ديگر نيز همين رويه دنبال شود.
هماهنگى كليه عوامل
بـراى ايـن كـه آمـوزش و پـرورش بـه نـحـو مطلوبى صورت گيرد و نتيجه خوب بدهد، بايد تمام دستگاه هايى كه روى خصلت و شخصيت افراد اثرمى گذارند، به دقت كنترل شوند و با يك برنامه وسـيـع و هـمـه جـانبه ، ميان آنها هماهنگى كامل برقرارگردد، تا خانه ، مدرسه ، راديو، تلويزيون ، سينما،كتاب ، مجله ، روزنامه و سرانجام افراد سرشناس و قهرمان جامعه ، يك ايدآل به افراد بدهند و آنها را درراه صلاح و خوشبختى رهنمون گردند.
فـيـلـم هـاى سـينما و كتب و مجلات و روزنامه ها ـبه ويژه آنها كه به نام كودكان يا جوانان منتشر مـى شـونـد ـبايد جنبه تجارت و بازرگانى به خود نگيرند وگردانندگان آنها با انواع دسيسه ها و مـخـالـفـت با دين ، وجدان ،اخلاق و مقررات اجتماعى ، در صدد بالا بردن تيراژ و جلب مشتريانى بيشتر نباشند وهمواره هدف مقدس اصلاح جامعه را بر تمام منافع شخصى مقدم دارند.
بـرنـامـه هـاى راديـو و تلويزيون بايد بيش از هر چيز، مورد توجه واقع شوند و زير نظر متخصصان آمـوزش و پـرورش قرار گيرند، تا نتيجه مطلوب از كارآنها گرفته شود و به جاى اين كه به عنوان بـهترين وسيله ارشاد و هدايت و تعليم و تربيت صحيح و مترقى از آنها استفاده شود، احيانا وسيله اغوا وسوق دادن نوباوگان اجتماع به سوى فساد و بى بندوبارى نباشند.
در مـورد داستان ها، مخصوصادقت بيشترى لازم است ، زيرا اصولا داستان ها براى كودكان و حتى بزرگسالان ، تاثير تربيتى فراوانى دارند، از اين روبايد قهرمانان داستان ها، مظاهر كامل انسانيت و نمونه هايى از صميميت و صفا و فداكارى و پاك طينتى و ديندارى باشند.
امروزديگر تنها با اصلاح برنامه مدارس و محيط خانه ، نمى توان منتظر بود كه در جامعه ـن طورى كه بايد و شايد ـافرادى شايسته تربيت شوند و درنتيجه منظور مربيان تامين شود.
روسـو معتقد بود كه بايد اشخاص را به طور منفرد به دست معلم تربيت كرد و حتى او را از محيط خـانه جدا نمود تا تحت تاثير هيچ عاملى غير ازمربى خود واقع نشود، در كتاب اميل مى نويسد:هر چيز كه از دست خداوند يا خالق طبيعت بيرون مى آيد، خوب است ، فقط دست هاى بشر آن رافاسد و خراب مى كند.
[88] ولى شك نيست كه اين عقيده نمى تواند جامه عمل به خود بپوشد.
خـواه ناخواه ، افراد جامعه از دوران كودكى تا دوران جوانى و پيرى ، تحت تاثير عوامل مذكور قرار خواهندگرفت و در شخصيت آنها اثر خواهدگذاشت .
بـديـن تـرتـيب تنها راه علاج تمام نگرانى هايى كه اكنون متفكران را به خود مشغول ساخته است ، كنترل تمام دستگاه ها و برقراركردن هماهنگى كامل ميان آنهاست .
.........................................................................
86- منظور از اميل , همان كودك ايدآلى است كه بايد به روش روسو تربيت شود.
87- فلسفه آموزش و پرورش , ص 55.
88- بـقـره (2)آيـه 44 ژژخـح خـژرحـح ثـ ژژخـژچـذخ چزت ك ژژخپ چس اك ژژخدچححپ ك ژژخدچزس ژچتك ك.
منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي