شهادت عبد الله بن مسعود

Abd allah ibn Massoud

سعد وقاص (پدر عمر سعد) استاندار کوفه بود. عثمان او را از مقام خود برکنار کرد و ولید بن عتبه (برادر رضاعی خودش) را به جای او گماشت. ولید پس از ورود به کوفه خواستار در اختیار گرفتن بیت المال شد که کلید دار آن عبد الله بن مسعود (صحابی بزرگ پیامبر) بود. عبد الله از تسلیم آن خودداری کرد. ولید جریان را به عثمان گزارش کرد. عثمان نامه ای به عبد الله بن مسعود نوشت و او را در خود داری از تسلیم کلید بیت المال به ولید توبیخ کرد. عبد الله تحت فشار خلیفه، کلیدها را به سمت استاندار پرتاب کرد و گفت: چه روزگاری است که سعد وقاص از کار برکنار میشود و ولید به جای او نصب میگردد. راست ترین سخن، کلام خدا و زیباترین راهنمایی، هدایت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و بدترین امور نوترین آنهاست که اسلام به آن دستور نداده است. هرچیزی که ریشه (شرعی) ندارد، بدعت و هر بدعت، ضلالت (گمراهی) و هر ضلالتی در آتش است.

عبدالله این کلمات را گفت و برای اینکه عثمان او را به مدینه احضار کرده بود، راه مدینه را در پیش گرفت. مردم کوفه اطراف او را گرفتند و وعده کمک و نصرت دادند. او گفت: خلیفه بر من حق اطاعت دارد و من نمیخواهم نخستین کسی باشم که در فتنه ها را باز میکند. او پس از آنکه وارد مدینه شد، یکسره به مسجد رفت و عثمان را بالای منبر مشغول سخن گفتن یافت. بلاذری مینویسد:وقتی که چشم عثمان به عبدالله بن مسعود افتاد، رو به مردم کرد و گفت: ای مردم! هم اکنون حیوان ریز بدبویی بر شما وارد شد. جانداری که روی غذای خود راه میرود و قی میکند و آنرا آلوده میسازد!!!

عبد الله چون این را شنید، در پاسخ آن گفت: من چنین نیستم. من صحابی پیامبر و رزمنده روز بدر و بیعت کننده در بیعت الرضوان هستم. در این هنگام عایشه از حجره خود فریاد کرد: عثمان! چرا صحابی پیامبر را چنین یاد میکنی؟ و کشمکش آغاز شد. برای رفع غائله، عبد الله به امر خلیفه از مسجد اخراج شد. ابن زمعه او را به زمین زد. نیز گفته شده که حجوم، غلام عثمان، او را بلند کرد و محکم به زمین کوبید بطوریکه دنده های او شکست. در این هنگام امام علی علیه السلام به اعتراض برخواست و گفت: با سخن چینی ولید، صحابه پیامبر را چنین شکنجه میدهی؟!

سرانجام امام علیه السلام عبدالله را به خانه خود برد، ولی عثمان به او اجازه خروج از مدینه را نداد و او در مدینه باقی ماند تا در سال 32 هجری ( سه سال پیش از قتل عثمان ) رخ در نقاب خاک کشید.

وقتی عبد الله احساس مرگ کرد، عمار و به روایتی زبیر را وصی خود قرار داد که اجازه ندهند عثمان بر بدن او نماز بگزارد. از این رو شبانه بر او نماز گزاردند و به خاکش سپردند. امام علی علیه السلام درباره عبد الله بن مسعود میفرمود: "قرآن و سنت را آموخت و به پایان برد و برای او همین علم کفایت میکند."

منبع: "فروغ ولایت" نوشته آیت الله سبحانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن