عدو شود سبب خير

داستانهائی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام

جعفربن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)به صفوان بن يحيى گفت : آيا مى دانى با اين كه در ميان خا ندان ما هيچ نام و اثرى از شيعه نبود من چگونه شيعه شدم؟...
منصوردوانيقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت : اى محمد!يك نفرمرد دانشمند وباهوش براى من پيدا كن كه مأموريت خطيرى به اوبتوانم واگذار كنم.
پدرم ابن مهاجر ( دايى مرا) معرفى كرد.
منصور به او گفت: اين پول را بگير وبه مدينه نزد عبدالله بن حسن وجماعتى ازخاندان اوازجمله جعفربن محمد (عليه السلام) بروو به هريك مقدارى پول بده و بگو : من مردى غريب ازاهل خراسان هستم كه گروهى از شيعيان شما درخراسان اين پول راداده اند كه به شما بدهم مشروط بر اين كه قيام عليه حكومت كنيد و ما از شما پشتيبانى مى كنيم.
وقتى پول را گرفتند، بگو:چون من واسطه پول رساندن هستم، با دستخط خود، قبض رسيد بنويسيد و به من بدهيد.
ابن مهاجر به مدينه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت .
آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصوربه ابن مهاجر گفت : تعريف كن چه خبر؟
ابن مهاجر گفت : پول ها را به مدينه بردم و به هريك از خاندان مبلغى دادم و قبض رسيد از دستخط خودشان گرفتم غير ازجعفر بن محمد (عليه السلام) كه من سراغش را گرفتم.
او در مسجد مشغول نماز بود. پشت سرش نشستم او تند نمازش را به پايان برد و بىآن كه من سخنى بگويم به من گفت : اى مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فريب نده كه آن ها سابقه نزديكى با دولت بنى مروان دارند وهمه( براثر ظلم) نيازمندند.
من پرسيدم: منظورتان چيست؟ آن حضرت سرش را نزديك گوشم آورد و آن چه بين من و تو بود، باز گفت.
مثل اين كه او سومين نفر ما بود.
منصور گفت: اى پسر مهاجر، بدان كه هيچ خاندان نبوتى نيست مگر اين كه درميان آنها محدثى(1) هست و محدث خاندان ما جعفربن محمد(عليه السلام) است.
فرزند محمد بن اشعث مى گويد: پدرم گفت: همين (اقرار دشمن) باعث شد كه ما به تشيع روى آوريم.
پاورقی
1-محدث کسی است که فرشته اى از طرف خدا با او تماس دارد و اخبار را به او خبر مى دهد

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن