وصيت معاويه به فرزندش درباره حسين عليه السلام

وصيت معاويه به فرزندش درباره حسين عليه السلام
مقتل امام حسين (علیه السلام) - 23

2 - صدوق با سند خويش از عبدالله بن منصور روايت كرده كه گويد:
از امام صادق عليه السلام پرسيدم : درباره شهادت پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برايم بگو. فرمود: پدرم از پدرش روايت كرده كه چون مرگ معاويه فرا رسيد، پسرش يزيد ملعون را فراخواند و پيش روى خود نشاند و گفت : پسرم ! من همه گردنكشان را براى تو خوار كردم و همه شهرها را براى حكومت تو آماده ساختم و حكومت و آنچه را در آن است ، طعمه اى برايت قرار دادم ، ولى از سه نفر بر تو بيم دارم كه به مخالفت با تو بكوشند. آنان عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير و حسين بن على اند. اما عبدالله بن عمر، او با توست . با او باش و رهايش نكن . اما عبدالله بن زبير، اگر بر او دست يافتى قطعه قطعه اش كن كه او بر تو هجوم خواهد آورد، آن گونه كه شير به روى شكارش مى افتد و با تو از در نيرنگ وارد مى شود، آن گونه كه روباه سگ را فريب مى دهد. امام حسين ، مى دانى كه چه بهره اى از پيامبر دارد و پاره اى از گوشت و خون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است و مى دانى كه عراقيان سرانجام او را به سوى خود فرا خواهند خواند و سپس يارى نمى كنند و تباهش مى سازند. اگر بر او دست يافتى ، حق و جايگاهش را نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بشناس ‍ و به كارهايش او را مواخذه نكن . علاوه بر اين ما با خويشاوندى هم داريم ، مبادا كه با او بدى كنى و از تو رفتار ناشايستى ببيند. (121)
3 - ابن اعثم افزوده است :
و امام حسين عليه السلام بن على ، اوه ! اوه ! اى يزيد! درباره او چه بگويمت ؟ مبادا متعرض تو شود. براى او ريسمانى بلند بكش و بگذار هر جاى زمين كه مى خواهد بچرخد و آزارش مده ، ولى ، تهديش كن . مبادا با او درافتى و شمشير و نيزه به ميان آيد! به او عطا كن ، احترامش كن . اگر يكى از خاندانش تهيدست شد، آنان را وسعت بده و راضى شان ساز كه آنان خاندانى اند كه جز رضا، راضى شان نمى سازد و جز جايگاه والا در خورشان نيست . پسرم ! مبادا با دستى آلوده خونش خدا را ملاقات كنى و از هلاك شدگان باشى . همانا ابن عباس به من گفته است كه : خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودم و او در آستانه وفات بود.
حسين بن على را به سينه چسباند، در حالى كه مى گفت : اين از پاكان نسل من و فروغهاى خاندان و بهترينهاى نسل من است . خجسته مباد آنكه پس از من حرمت او را نگه ندارد. ابن عباس گويد: سپس پيامبر خدا از هوش رفت و پس از ساعتى دوباره به هوش آمد و فرمود: اى حسين ! روز قيامت در پيشگاه خداوند، با قاتل تو مخاصمه خواهم داشت . خوشم كه خداوند، مرا طرف و خصيم قاتل نور در روز قيامت قرار داده است !
پسرم ! اين حديث ابن عباس بود. من هم حديثى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم برايت بگويم . فرمود: روزى جبرئيل نزد من آمد و خبر داد كه اى محمد!
امت تو فرزندت حسين را مى كشند و قاتل او ملعون اين امت است . پسرم ! پيامبر خدا قاتل حسين را بارها لعنت كرد. خوب بنگر و مواظب باش كه اذيتى به او نرسانى . پسرم ! پيامبر خدا قاتل حسين را بارها لعنت كرد. خوب بنگر و مواظب باش كه اذيتى به او نرسانى . پسرم ! به خدا قسم حق او بزرگ است و ديدى كه من در زندگى ام چگونه او را تحمل مى كردم و گردن خود را برايش كج مى كردم ، در حالى كه او با من سخن تندى مى گفت و دلم را مى آزرد و جوابش نمى دادم و چاره اى هم نداشتم ، چرا كه او امروز، بازمانده زمينيان است و هر كه را بيم دهنده ، راه عذر بر او بسته است . (122)

121-املى ، ص 129.
122- امالى ، ص 129.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف  گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن