امتناع امام حسین علیه السلام از بيعت با يزيد

امتناع امام حسین علیه السلام از بيعت با يزيد
مقتل امام حسين (علیه السلام) - 24

4 - شيخ مفيد گويد:
چون معاويه در نيمه رجب سال 60 هجرى در گذشت ، يزيد به وليد بن عتبه كه از سوى معاويه والى مدينه بود نامه نوشت تا از حسين عليه السلام بيعت بگيرد و مهلت تاخير هم ندهد. وليد، شبانه كسى نزد حسين عليه السلام فرستاد و او را خواست . حسين عليه السلام مقصود او را فهميد. گروهى از غلامان خود را خواست و دستور داد سلاح برگيرند و به آنان فرمود: وليد در اين وقت مرا طلبيده و ايمن از آن نيستم كه از من بخواهد كه پاسخش ندهم . به او هم نمى توان خاطر جمع بود. با من باشيد. چون نزد او رفتم دم در بنشينيد. اگر شنيديد كه صدايم بلند شد، وارد شويد تا از من دفاع كنيد. حسين عليه السلام نزد وليد رفت . مروان را هم نزد او يافت .
وليد، در گذشت معاويه را به حضرت خبر داد. امام حسين عليه السلام فرمود: فكر نمى كنم كه به بيعت پنهانى راضى شوى تا آنكه آشكارا بيعت كنم و مردم هم بدانند. وليد گفت : باشد. حسين عليه السلام فرمود: صبح كه شد، در اين باره بينديش . وليد گفت : به نام خدا برگرد تا همراه با گروهى نزد ما آيى . مروان به وليد گفت : اگر حسين اينك از تو جدا شود و بيعت نكند، ديگر به او دست نخواهى يافت جز با كشته هاى فراوان ميان شما و او. او را زندانى كن تا از پيش تو بيرون نرود تا آنكه بيعت كند يا گردنش را بزنى آنگاه حسين عليه السلام برجست و فرمود: اى پس زن كبود، تو مرا مى كشى يا او؟ به خدا قسم دروغ گفتى و گناه كردى . (123)
5 - ابن اعثم گويد:
حسين رو به وليد كرد و گفت : اى امير! ما خاندان نبوت و سرچشمه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جايگاه رحمتيم . خدا با ما آغاز كرده و با ما به پايان برده است و يزيد، مردى تبهكار و شرابخوار و كشنده انسانهاى بيگناه است كه آشكارا گناه مى كند. همچون منى با همچون اويى بيعت نخواهد كرد. ليكن ما و شما صبح مى كنيم و منتظر مى مانيم تا بينيم كدام يك از ما به خلافت و بيعت سزاوارتريم .
گويد: آنان كه بيرون در بودند، صداى حسين را شنيدند. خواستند در را بگشايند و شمشيرها بكشند كه حسين با شتاب پيش آنان بيرون آمد و دستور داد كه به خانه هايشان برگردند. (124)
6 - شيخ مفيد گويد:
حسين عليه السلام همراه يارانش بيرون آمد و به خانه اش رفت . مروان به وليد گفت : به حرفم گوش نكردى . به خدا كه ديگر هرگز به او دست نخواهى يافت . وليد گفت : واى بر تو اى مروان ! راهى پيش پايم نهادى كه تباهى دينم در آن است . به خدا دوست ندارم كه در مقابل كشتن حسين ، همه دنيا و ثروت و حكومت جهان براى من باشد. سبحان الله ! همين كه حسين به من گفت بيعت نمى كنم ، او را بكشم ؟ به خدا چنين معتقدم كه هر كس را روز قيامت به خاطر خون حسين به محاسبه بكشند، وزنه اعمالش ‍ نزد خدا سبك خواهد بود. مروان گفت : اگر نظرت اين است ، آنچه كردى بجا بود (اين را در حالى مى گفت كه نظر وليد را نمى ستود). (125)
7 - نيز گويد:
آن شب را كه شب شنبه بيست و هفتم رجب سال 60 هجرى بود، امام حسين عليه السلام در خانه اش ماند. وليد هم به نامه نگارى به پسر زبير درباره بيعت و امتناع او از بيعت با يزيد مشغول بود. پسر زبير همان شب از مدينه به سوى مكه رفت . صبح كه شد، وليد سواره هايى را از هواداران بنى اميه 80 نفر بودند در پى او فرستاد، اما به او نرسيدند و برگشتند. آخر روز شنبه ، مردانى از نزد حسين عليه السلام فرستاد تا بيايد و به سود يزيد بن معاويه با وليد بيعت كند. حسين عليه السلام به آنان فرمود: بگذاريد صبح شود تا ببينيد و ببينيم چه مى شود. آن شب دست از او كشيدند و اصرار نكردند. (126)

123-ارشاد، ص 200.
124- الفتوح ، ج 5، ص 14.
125- ارشاد، ص 201.
126- ارشاد، ص 201.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف  گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن